آشنایی با اختلالات روحی کودکان: برخی از کودکان به دلیل عوامل محیطی ممکن است دچار اختلالاتی شوند که باید با راهکار های درمان آن آشنا شد.
به گزارش تیزلند به نقل از خبرنگار حوزه کلینیک گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بر اساس تحقیقات 98 درصد از معلمان نشانههای وجود اختلالات روحی و روانی را در دانش آموزانشان دیدهاند و به این نتیجه رسیدهاند که مشکلات خانوداگی و استرس میتوانند یکی از بزرگترین دلایل این اختلالات باشند.
تعداد جوانانی که مبتلا به این نوع بیماری روانی هستند رو به افزایش است و از علائم این بیماری میتوان به اختلالات در خوردن، اضطراب و افسردگی اشاره کرد.
91 درصد از معلمان اعتقاد دارند که مشکلات خانوادگی میتواند این اختلالات را در کودکان ایجاد کند، اما 84 درصد از آنها معتقدند که استرسهای ناشی از آزمون و امتحانات نیز میتواند مشکلات روحی را برای کودکان به وجود آورد.
بر اساس تحقیقات 58 درصد از معلمان تصور میکنند، نوجوانانی که در بازه سنی 15 تا 16 سال قرار دارند بیشتر مبتلا به این اختلالات میشوند.
در این میان 55 درصد از معلمان معتقدند که ابتلا به اختلالات روحی در بین نوجوانان 13 تا 14 سال بیشتر است.
چه نوع بیماریهای روانی بر کودک تاثیر دارد؟
اختلالاتی که کودکان ممکن است به آنها مبتلا شوند شامل اختلالات اضطرابی، بیش فعالی، اوتیسم، اختلالات غذا خوردن، اختلالات خلقی و اسکیزوفرنی است.
این موارد با علائم خاصی در بدن کودک بروز پیدا میکند که میتوان به تغییرات رفتاری، احساسات افراطی، کاهش وزن بی دلیل، آسیب جسمی و مصرف مواد مخدر اشاره کرد.
چگونه والدین باید به کودک خود کمک کنند؟
در این بازهی زمانی که کودکان مبتلا به این نوع از اختلالات شدهاند والدین باید از روان پزشک کمک بخواهند تا آنها را در این زمینه کمک کند و نباید بدون آگاهی اقدام به درمان کودک کنند.
والدین باید از تواناییهای کودک خود تعریف کنند و راههایی برای حفظ آرامش او پیدا کنند و باید سعی کنند تا هر گونه حس ترس و یا خجالت را از فرزند خود دور کنند تا از ماندگاری این اختلالات در کودک خود جلوگیری کنند.
آیا تاکنون آرزو کرده اید که کاش می توانستید از روزنه ای روی دیوار یا پنجره ی کلاس, رفتار فرزند خود را در مدرسه زیر نظر بگیرید آیا فرزندتان رفتار اجتماعی مناسبی دارد به طور مثال اگر از سوی همکلاسی هایش به بازی دعوت نشود یا در گروه رزرو قرار بگیرد احساس ناراحتی خواهد کرد.
دکتر" MARTIN SELIGMAN" رهنمودهای ارزشمندی را در باره ی مهارت های اجتماعی دانش آموزان ارائه کرده است. او معتقد است دانش آموزانی می توانند به راحتی دوست پیدا کرده و آن ها را حفظ کنند، که از مهارت های اجتماعی برخوردارند و ما می توانیم مهارت های لازم را به آن ها بیاموزیم.
تفکر سرد، تفکر گرم چیست؟
بچه هایی که از مهارت های اجتماعی کافی برخوردار نیستند، انگیزه ی دانش آموزان دیگر را به خوبی متوجه نمی شوند و به غلط برداشت می کنند، در نتیجه به سرعت و نسنجیده پاسخ می دهند.
دکتر " SELIGMAN" به این گونه پاسخ گویی «تفکر گرم» می گوید. یعنی به جای این که کودک تامل کند، بدون فکر کردن و اندیشیدن، به سرعت تصمیم گیری می کند.
«تفکر سرد» بر عکس نوع اول، به معنای صبر کردن و آرام و کند کردن فرآیند فکر کردن و تصمیم گرفتن است. «تفکر سرد» را می توان به فرزندان آموخت. به مثال زیر توجه کنید:
«تو می خواهی آب بخوری، در صف می ایستی، در مقابل تو 5 کودک دیگر ایستاده اند، صبر می کنی تا نوبت به آن ها برسد و هر کدام آب بخورند و بروند، ولی در انتهای صف، 2 کودک به بازی مشغولند، پشت سر تو سعید ایستاده است. بچه هایی که بازی می کنند به سعید برخورد کرده، او هم با تو برخورد می کند و درست زمانی که نوبت آب خوردن تو رسیده، تو را هل می دهد و باعث می شود که صورت تو خیس شود...»
تو هیچ یک از ماجراهایی را که اتفاق افتاده نمی بینی و تنها سعید را می بینی که تو را هل داده و سبب شده تا صورتت خیس شود. در این شرایط، امکان بروز واکنش نامناسب وجود دارد. در حالی که می توانیم به کودک خود بیاموزیم که مانند یک کارآگاه از وضعیت موجود فهرستی تهیه کند و برای کنترل هر یک از شرایط، راه حلی ارائه دهد و طرز فکر خود را بیان نماید.
ما می توانیم به دانش آموزان خود بیاموزیم که نخستین قدم در حل مسئله، توقف کردن (STOP) و فکر کردن (THINK) است.
سرعت داشتن در تصمیم گیری، بدون اندیشیدن، یا به صورت سطحی برآورد کردن شرایط ،واکنش های مناسبی را به دنبال نخواهد داشت.
جا به جا کردن «تفکر گرم» با «تفکر سرد»
اندیشه های گرم، اندیشه هایی هستند که با سرعت به مغز می رسند. دانش آموزانی که اندیشه های گرم از ذهنشان می گذرد معتقدند که در صورت بروز مشکل بین آن ها و دانش آموزان دیگر، همیشه فرد مقابل مقصر است و از روی عمد کاری را انجام داده است.
این گونه اندیشیدن، کودک را وادار می کند تا بازخوردهای سریع و بی اختیار بروز دهد، پیش از آن که درباره ی اتفاقی که افتاده فکر کرده و آن را برای خود تحلیل کند.
اندیشه های سرد، اندیشه هایی هستند که ما را در جمع آوری همه ی اطلاعات پیرامونمان یاری می دهند و ما می توانیم با تحلیل اطلاعات خود، تشخیص دهیم که چه اتفاقی افتاده است. اندیشه های سرد، ما را آرام می کنند. در حالی که اندیشه ی گرم بر سرعت تصمیم گیری های ما می افزایند. معمولاً پاسخ هایی که از اندیشه های گرم ناشی شده اند وضعیت موجود را وخیم تر می کنند.
برای کسب مهارت در «اندیشیدن سرد» لازم است که فرق بین « تفکر گرم» و « تفکر سرد» را به کودک خود بیاموزیم. نمونه های زیر را برای کودک خود بخوانید و از او بپرسید کدام یک از پاسخ ها از « تفکر سرد» و کدام یکی از « تفکر گرم» ناشی شده اند؟
1- سعید فوتبال بازی می کند. زنگ تفریح است و بچه های دیگر هم در حیاط مدرسه حاضرند. ناگهان ضربه محکمی به توپ می زند و توپ به صورت «تو» برخورد می کند.
تو می اندیشی:
الف) چی ؟ تصادفی بود؟ یا این که سعید می خواهد دعوا را شروع کند؟
ب) او از روی عمد این ضربه را به صورت من زد. من هم به شکلی دیگر و شدیدتر تلافی خواهم کرد؟
2- مریم برای دوست خود 3 بار پیغام تلفنی گذاشته است تا با او تماس بگیرد ولی او این کار را نمی کند.
مریم چه فکری می کند؟
الف) چرا به من تلفن نمی کند؟ آیا از دست من ناراحت است شاید فراموش کرده که به پیغام گیر گوش دهد؟ شاید مادرش به پیغام گیر تلفن گوش کرده و فراموش کرده که به او بگوید؟
ب) او حتماً منظوری از این کارش داشته، به صورتی رفتار می کند که گویی از تماس من بی خبر است.
3- علی قصد دارد که دوستش را ساعت 3:30 در فروشگاه ببیند. او در فروشگاه حاضر می شود، 30 دقیقه منتظر می شود ولی از دوستش خبری نیست.
او فکر می کند:
الف) عجب آدم بدقولی است. او که بهترین دوست من است حالا می خواهد مرا اذیت کند، من هم او را کنار می گذارم.
ب) چه اتفاقی افتاده؟ اگر او نمی خواست به فروشگاه بیاید پس چرا به من قول داد؟ ممکن است اتفاقی افتاده باشد یا حادثه ای پیش آمده است. بهتر است بار دیگر با او تماس بگیرم و بفهمم که چه شده است...
پس از این که کودک شما توانست فرق بین یک «فکر گرم» و یک «فکر سرد» را بشناسد، با او تمرین کنید تا بتواند پاسخ مناسبی در برخوردهای اجتماعی خود بروز دهد. برای کودک خود نمونه هایی از وقایعی که برای کودکی به سن او ممکن است اتفاق بیفتد تعریف کنید و از او بخواهید که یک «فکر گرم» و یک «فکر سرد» ارائه دهد. او را برای تصمیم گیری آرام و دور از پیش داوری های سریع، یاری کنید.
مثال 1:
قرار است که دوستانت را در جایی ملاقات کنی و با هم به مدرسه بروید. تو در ساعت معین حاضر می شوی ولی هیچ یک از دوستانت در ساعت معین نمی آیند، 5 دقیقه دیگر هم منتظر می شوی ولی از دوستانت خبری نیست.
تفکر گرم: آن ها مرا دست انداخته اند...
مثال 2:
تو در صف یک فروشگاه ایستاده ای، فروشنده با مردی که پشت سر تو ایستاده صحبت می کند و جنس مورد نظرش را می آورد و تو هنوز منتظر ایستاده ای...
تفکر گرم: این مرد (فروشنده) بچه ها را دوست ندارد.
مثال 3:
تو می خواهی فوتبال بازی کنی ولی روز اول که وارد تیم می شوی بچه ها شروع می کنند به خندیدن و شوخی کردن...
تفکر گرم: آن ها به من می خندند و می خواهند مرا مسخره کنند.
مثال 4:
تو به خواهرات اجازه دادی که نوارت را به دوستش قرض بدهد ولی ساعت 3 آن را به شما برگرداند. ساعت 3:15 است و تو می خواهی به منزل دوستت بروی و نوار را به او بدهی اما هنوز نه خواهرت آمده و نه به نوار دسترسی دارد...
تفکر گرم: خواهرم می خواهد مرا اذیت کند.
فراموش نکنید که هنگام پاسخگویی در هر یک از شرایط پیشنهادی، بهتر است خود کودک شما فکر کند و باز خوردهای احتمالی خود را شرح دهد. سپس می توانید به او کمک کنید که فکرهای بهتر و مناسب تری داشته باشد و آن ها را به ذهن خود بسپارد و در موقعیت های بعدی به کار برد.
نتیجه گیری:
برای این که کودک ما در اجتماع بتواند رفتار های مناسبی داشته باشد بهتر است به 3 توصیه زیر برای تکمیل مطالب پیشین توجه نماییم:
مهارت های اجتماعی و دانش آموزان
به کودک خود شرح دهیم که پیش از تصمیم گیری و حل مسئله لازم است بدانیم که فرد مقابل ما به چه چیزی فکر می کرده و چرا چنان رفتاری را بروز داده است؟
آیا می توانیم بفهمیم که فرد مقابل ما چه احساسی داشته و چگونه فکر می کرده است؟
بله، نگاه کردن به چهره افراد بهترین راه شناختن وضعیت احساسی آن هاست.
آیا عصبانی است، ترسیده، نگران است یا مخالفت می کند؟ هر یک از چهره ها دانستنی هایی درباره عملکرد و رفتار فرد به شما می دهند.
دیگر این که می توانیم از فرد مقابل خود سۆال کنیم. به طور مثال اگر دختر شما وارد کتابخانه شده و می بیند که دو نفر از دوستانش به او می خندند، ممکن است فکر کند به او می خندند و پاسخ هایی چون، ناراحت شدن، ترک کردن کتابخانه و ... کناره گیری از آن ها را نشان دهد، در حالی که اگر از آن ها بپرسند به چه چیزی می خندند؟ به طور حتم از پاسخ آن ها نادرست بودن فکر خود تعجب زده خواهد شد.
توصیه سوم اینست که خودمان را به جای فرد مقابل بگذاریم و حدس بزنیم که چگونه احساس می کند و چگونه عمل خواهد کرد. زمانی که کودک شما در باره مشکلی که با دوست یا همکلاسی خود دارد با شما صحبت می کند، از او بخواهید خود را به جای او بگذارد، سپس از او بپرسید چگونه حس می کند و می خواهد چگونه رفتاری داشته باشد؟
مهارت های زندگی توسط سازمان جهانی بهداشت، این گونه تعریف شده است:
“توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها و ضروریات زندگی روزمره کنار بیاید.”(WHO،1994).
شاخص های ده گانه ی مهارت های زندگی که توسط سازمان بهداشت جهانی تقسیم بندی شده است عبارتند از:
2 – مهارت همدلی
4– مهارت ارتباط موثر
5 – مهارت مقابله با استرس
7 – مهارت حل مسئله
8 – مهارت تصمیم گیری
9 – مهارت تفکر خلاق
10 – مهارت تفکر نقادانه
هدف ما در این یاداشت این است که به وضعیت آموزش مهارت خودآگاهی در مدارس بپردازیم. خود آگاهی یکی از مهارت های مورد نیاز در زندگی برای هر شهروند است. وقتی صحبت از مهارت می شود منظور چگونگی انجام یک کار است. یک مهارت با آموزش یاد داده می شود و با تمرین و تکرار درونی می گردد. به عنوان مثال رانندگی یک مهارت است، فردی که می خواهد راننده شود باید ابتدا اصول اولیه این مهارت را بیاموزد و به صورتی عملی تمرین نماید تا بر آن تسلط یابد. هر شخص برای زندگی کردن در جامعه نیز نیاز به یادگیری مهارت های اساسی زندگی در آن جامعه دارد. تا شخص مهارت های زندگی کردن در جامعه ای را نیاموزد، نمی تواند به نیازها و خواسته هایش پاسخ دهد و همچنین در ارتباط با دیگران دچار مشکل خواهد شد. از این رو در ابتدا وظیفه ی خانواده و سپس مدرسه است که مهارت های زندگی را به فرد آموزش دهند تا در ادامه ی زندگی با چالش روبرو نشود.
جامعه ی امروز با جامعه ی گذشته متفاوت است و از این رو مهارت هایی که برای زندگی در این جامعه نیاز است با جوامع 100 سال پیش و یا قبل تر به کلی متفاوت است. خانواده ها و مدارس نباید مهارت هایی که برای زندگی در جوامع سنتی گذشته مورد نیاز بوده را امروزه به کودکان و نوجوانان آموزش دهند، چرا که کاربردی برای آنها نخواهد داشت. بهترین و کاربردی ترین مهارت هایی که امروزه می توان به کودکان آموزش داد ، مهارت های ده گانه ی توصیه شده توسط سازمان بهداشت جهانی است که جنبه کاربردی تری برای جوامع امروزی از جمله جامعه ی ما دارد.
یکی از مهارت های ده گانه زندگی ،خودآگاهی است. خودآگاهی این گونه تعریف شده است:” فرد بتواند نقاط ضعف و قوت ، خواسته ها، نیازها، تمایلات خود را بشناسد و تصویر واقع بینانه ای از خود داشته باشد ، همچنین حقوق فردی، اجتماعی و مسئولیت های خود را بداند” این مهارت موجب می شود که فرد بتواند به سئوال مهم « من کیستم ؟ » جواب دهد.
سوال این است ؛ آیا خانواده و مدرسه تونسته اند مهارت خودآگاهی را به کودکان و نوجوانان به درستی آموزش دهند ؟ آیا اکثریت کودکان و نوجوانان امروز جامعه ما از مهارت خودآگاهی برخوردار هستند؟
به نظر می رسد که خیر.
خانواده به عنوان اولین نهاد و گروهی که فرد به عضویت آن در می آید و وظیفه ی آن ،اجتماعی کردن فرزندان است که متاسفانه نتوانسته امروزه به درستی مهارت های زندگی، از جمله مهارت خودآگاهی را به فرزندان آموزش دهد. در همان روز های اول می توان فهمید ، اکثریت کودکانی که وارد مدرسه می شوند از خواسته ها و نیازهای واقعی شان شناختی ندارند، نمی توانند نقاط قوت و ضعف خود را تشخیص دهند و نسبت به حقوق و وظایف فردی و اجتماعی شان در محیط بیرون از خانه هیچ گونه شناختی ندارند.
متاسفانه دانش آموزان خود را در محیط مدرسه و بیرون از خانه مسئول نمی دانند و به گونه ای در محیط مدسه رفتار می کنند که انگار همه باید در خدمت شان باشند، از مدیر ، معلم و دیگران ! در صورتی که در بسیاری از کشورها دانش آموزان خود را در قبال مدرسه و محیط زندگی مسئول می دانند.
کودکان بعد از ورود به مدرسه در طول چند سالی که در محیط مدرسه زندگی می کنند و آموزش می بینند باز هم به مهارت خودآگاهی دست پیدا نمی کنند. برای اینکه بفهمیم یک سیاست ، روش و عملکرد خوب است یا بد، می توان به پیامدهای آن نگاه کرد.
اگر پیامد یک برنامه و روش خوب باشد می توان گفت آن برنامه، برنامه ای مفید است ولی اگر پیامد و نتیجه عملی بد باشد، می توان گفت که آن کار ، کاری خوب نیست و اشتباه است. بر این اساس می توان از وضعیت پیامدها و نتایج آموزش مهارت های زندگی (از جمله مهارت خودآگاهی در دوره های مختلف آموزشی) نتیجه گرفت که مدارس در این زمینه همانند خانواده ها بسیار ضعیف عمل کرده اند.
دلیل آن، وضعیت مهارت های زندگی و به خصوص مهارت خودآگاهی در فارغ التحصیلان دبیرستانی است. اگر وضعیت مهارت خودآگاهی در میان دانش آموزان دبیرستانی و فارغ التحصیلان دیپلمه را بسنجیم با وضعیت بسیار ناگواری روبرو هستیم. امروز یک جوان دیپلمه آیا برای زندگی در جامعه ی امروزی به خودآگاهی مورد نیازش رسیده است؟ آیا به نقاط قوت و ضعفش آگاهی دارد؟ آیا نیازها و خواسته های معقول و چگونگی رسیدن به آنها را فراگرفته است؟ آیا تصویر واقع بینانه ای از خود و زندگی اش دارد؟ آیا حقوق فردی و اجتماعی خود را می داند؟ آیا مسئولیت پذیر است و مسئولیت های خودش را می شناسد؟ آیا می تواند به سوال من کیستم به درستی پاسخ دهد؟ آیا یک جوان دیپلمه 18 ساله می تواند به تنهایی وارد جامعه شده کار کند و زندگی خودش را اداره نماید؟
پاسخ به این سوالات در اکثر موارد منفی است. تجربه ی زیسته ی بیشتر ما این ادعا را تایید می کند. کودکان، نوجوانان و جوانان ما توسط خانواده ها و مدارس به قدر کافی آموزش ندیده اند یا اشتباهی آموزش دیده اند.
از این رو به نظر می رسد خانواده ها و مدارس بهتر است روش های خود را تغییر دهند.
بایستی تمرکز بیشتر بر آموزش مهارت های زیستن برای زندگی در جامعه ی امروزی باشد تا آموزش موارد و مهات هایی که برای افراد مفید نیست و به درد زندگی در جامعه ی امروزی نمی خورد.
نویسنده مطلب : محمد روزبهانی
منبع دریافت این مطلب : فانوس
عده ای از اقتصاددان های چپگرا مانند فریبرز رییس دانا ، محمد مالجو و ابراهیم رزاقی در مطبوعات، روی مدارس غیر انتفاعی به عنوان مظهر استثمار و چپاول سرمایه داری مانور می دهند و مشکلات صنفی معلمان را در کادر منازعات طبقاتی ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داری طبقه کارگر فرمول بندی می کنند.
برخی همکاران معلم هم بدون تحقیق و به خاطر نارضایتی از وضع موجود ، این تبلیغات رسانه ای را در قالب یادداشت در روزنامه های اصلاح طلب و یا در گروه های تلگرام تکرارمی کنند.
برخی فکت ها درست است مثلا عده ای از مدیران با رانت دولتی مدرسه غیر انتفاعی تاسیس کرده اند ، شهریه مدارس غیردولتی گران است ، برخی مدارس غیردولتی دانش آموزان درس خوان را گلچین می کنند و… اما تحلیل ایدئولوژیک مسایل و خارج کردن موضوعات از کادر آموزش و پرورش و قرار دادن آنها در چارچوب نزاع کارگر و سرمایه دار و جنگ طبقاتی فرودستان و فرادستان ، سوء استفاده از مشکلات آموزش و پرورشبرای مقاصد سیاسی – ایدئولوویک است.
1- تاسیس و توسعه مدارس غیردولتی ایده هاشمی رفسنجانی و کارگزاران بود و…
قانون تاسیس مدارس در خرداد سال 1367 قبل از دوره ریاست جمهوری هاشمی ، در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. جناح راست آن دوره که بعدا جناح محافظه کار و در دهه 80 اصولگرا نامیده شد، مدافع تاسیس مدارس غیر انتفاعی بودند. اولین بار در سال 62 مرحوم اکبر پرورش خواستار اعلام نظر شورای نگهبان در باره تاسیس مدارس غیردولتی شد.
آیت الله لطف الله صافی در مرداد 63 نظر شورای نگهبان را به دولت ابلاغ کرد که در آن گفته شدبود : “…لازم به تذکر است که مستفاد از اصل سی ام قانون اساسی دولتی بودن آموزش و ممنوعیت تاسیس مدارس و دانشگاه های ملی به موجب قوانین عادی نمیباشد.”
با این حال جناح چپ اسلامی(خط امام ) آموزش و پرورش و مشخصا افرادی نظیر فانی و مظفر و اکرمی و…به شدت با تاسیس مدارس غیر انتفاعی مخالف بودندو تصویب قانون را تا سال 67 عقب انداختند. قبل از ریاست جمهوری هاشمی ، نظام جمهوری اسلامی، بازگشت بخش خصوصی را در آموزش و پرورش با قید غیر انتفاعی پذیرفته بود.
2- تاسیس و گسترش مدارس غیر دولتی (غیر انتفاعی) خلاف اصل 30 قانون اساسی است
این موضوع از دو جنبه قابل بررسی است:
1- از منظر حقوقی
2- از منظر کارشناسی.
از منظر حقوقی شورای نگهبان به عنوان مفسر قانون اساسی، عدم مغایرت تاسیس مدارس غیردولتی با اصل 30 قانون اساسی را تایید کرده است. علاوه بر نامه سال 63 سخنگوی شورای نگهبان، که در بند قبلی ذکر شد، شورای نگهبان بار دیگر در پاسخ نامه شورای انقلاب فرهنگی در اردیبهشت 1365 نوشت : ” … از اصل سی ام قانون اساسی دولتی بودن آموزش و پرورش و ممنوعیت تاسیس مدارس و دانشگاه های ملی استفاده نمیشود،…”
از منظر کارشناسی هم، تحصیل بخشی از دانش آموزان (بدون اجبار ) با هزینه اولیا در مدارس غیردولتی ، دست دولت را برای اجرای بهتر اصل 30 قانون اساسی در مدارس دولتی بازتر می کند. مثل این می ماند که 10 نفر سر یک سفره فقیرانه نشسته باشند و دو نفر از آنها داوطلبانه کنار بروند، به 8 نفر دیگر غذای بیشتری می رسد.
وزارت آموزش و پرورش موظف به ثبت نام همه کودکان ایرانی در مدارس دولتی است، اما نمی تواند همه شهروندان را مجبور به ثبت نام فرزندانشان در مدارس دولتی بکند.
3- تاسیس و گسترش مدارس غیردولتی باعث طبقاتی شدن آموزش می شود و خلاف عدالت است
در یک جامعه طبقاتی که افراد از نظر اقتصادی نابرابرند از نظر آموزشی نمی توانند برابر باشند. اما اجبار همه کودکان به تحصیل در مدارس دولتی اختلاف سطح آموزش را از بین نمی برد. فرض کنیم اصلا مدرسه غیر دولتی وجود ندارد، آیا سطح آموزش در مدارس دولتی محلات مختلف یک شهر یکسان است؟
همه معلمان می دانند که کیفیت آموزش مدارس دولتی در منطقه 3 تهران با قلعه حسن خان متفاوت است . برابری انسانها ، آرمانی خوب اما غیر قابل تحقق است. حتی با برانداختن طبقات اجتماعی هم نمی توان برابری آموزشی ایجاد کرد. در نظام های سوسیالیستی قرن بیستم، بچه های کارمندان حزبی و دولتی در مدارس ویژه تحصیل می کردند.
در آمریکا هم محلات مرفه نشین که مردم مالیات املاک و مستغلات بیشتری می پردازند، مدارس بهتری دارند. از منظر حقوق شهروندی ،وقتی یک فرد می تواند پول خود را صرف خرید خانه بزرگتر ، وسایل منزل بهتر ، مسافرت و تفریح ومهمانی و… کند با چه منطقی می توان او را از مصرف پولش برای آموزش و تربیت بهتر فرزندانش منع کرد؟
4- تاسیس مدارس غیر دولتی آموزش را کالایی می کند
این ایرادی است که مارکسیست ها به حضور بخش خصوصی در آموزش و پرورش می گیرند. آنها زیر پوشش آموزش رایگان از دولتی و حاکمیتی بودن آموزش و پرورش دفاع می کنند. خدمات آموزشی چه توسط دولت و چه توسط بخش خصوصی ارائه شود ، هزینه تولید دارد و این هزینه از حساب شهروندان پرداخت می شود. در مدرسه خصوصی ، یک شهروند هزینه خدمات را مستقیما به حسابدار مدرسه می پردازد. اما دولت برای تامین هزینه خدمات آموزشی از شهروندان مالیات می گیرد یا از طریق فروش منابع طبیعی مثل نفت و گاز که متعلق به نسل حاضر و نسل های آینده است ، هزینه خدمات آموزشی را می پردازد. دولت از خودش پولی ندارد که آموزش رایگان ارائه دهد. فردی که فرزندش را به مدرسه غیر انتفاعی می فرستد، مثل همه شهروندان بهای آن را غیر مستقیم به دولت می پردازد، اما او از حق خود می گذرد و مستقیما شهریه بچه خود را به مدیر مدرسه غیردولتی می دهد. به جای نکوهش باید از چنین شهروندی تشکر شود. علاوه بر این خیر و سود تربیت و تعلیم خوب فرزند او در آینده هم به خودش و هم به جامعه می رسد.
5- در کشورهای اسکاندیناوی مانند سوئد برابری آموزشی و خومات اجتماعی رایگان وجود دارد
کشورهای شمال اروپا مانند سوئد ، سیستم آموزشی دولتی کارآمدی دارند. هرچه در تعریف این سیستم گفته شود کم است، اما بیان دو نکته برای داشتن تصویر دقیق از وضعیت نظام آموزشی این کشورهاضروری است . نکته اول اینکه در این کشورها هم از دهه 90 قرن گذشته میلادی در کنار مدارس دولتی مدارس خصوصی که اغلب متعلق به شرکت های بزرگ اروپایی هستند تاسیس شده اند و بخشی از دانش آموزان سوئدی و فنلاندی و… در مدارس غیردولتی تحصیل می کنند.
نکته دوم این است که هزینه تحصیلات رایگان و دیگر خدمات اجتماعی در این کشورها، از طریق مالیات تامین می شود. سوئدی ها در ازای پرداخت بخش مهمی از درآمد خود به عنوان مالیات، از دولت خدمات اجتماعی رایگان می گیرند. کشوری مثل سوئد نفت و گاز ندارد و در آمد دولت صد درصد متکی به مالیات اخذ شده شهروندان و موسسات اقتصادی است. کشوری مانند نروژ هم که منابع نفت دارد پول فروش نفت را وارد بودجه جاری نمی کند. در سوئد هم مثل همه جا خدمات آموزشی هزینه دارد و هزینه آن را مردم به صورت مالیات به دولت می پردازند.
6- توسعه مدارس غیردولتی یعنی خصوصی سازی ، و خصوصی سازی مدارس از اصول سرمایه داری لیبرال است
اولا توسعه مدارس غیر انتفاعی مساوی خصوصی سازی نیست. خصوصی سازی یعنی واگذاری مالکیت مدارس دولتی به افراد و موسسات غیر دولتی . ثانیا در قلب سرمایه داری یعنی انگلستان ، آمریکا ، استرالیا و…. دولت هزینه های آموزش عمومی را پرداخت می کند، به این دلیل که خیر تحصیلات عمومی به همه شهروندان می رسد و شر عدم برخورداری از تحصیلات عمومی یک کودک، محدود به خانواده او نمی شود و دامن همه را می گیرد. شما اگر مالیات اتومبیل خود را نپردازید پلیس می تواند خودرو شما را توقیف کند. اما اگر فرزند خود را به مدسه نفرستید دولت نمی تواند او را از شما بگیرد. به این دلیل دولت هزینه تحصیل همه کودکان در دوره عمومی را می پردازد. در ایالات متحده آمریکابیش از 90 درصد مدارس پابلیک هستند و بودجه آنها را دولت از محل مالیات ها پرداخت می کنند. مدارس خصوصی در امریکا بسیار گران و عمدتا متعلق به پیروان مذهب کاتولیک است. دولت حتی به این مدارس سوبسید می پردازد.
اصل پرداخت هزینه تحصیلات دوره عمومی تقریبا در همه جای دنیا پذیرفته شده است اما حق اولیا برای استفاده نکردن از مدرسه دولتی و انتخاب مدرسه دلخواه و پرداخت هزینه تحصیل فرزندان حق شهروندی افراد و غیر قابل انکار است.
7- تاسیس مدارس غیر انتفاعی باعث افت کیفیت در مدارس دولتی می شود
در ایران، اولیا برای تضمین قبولی در کنکور دانشگاه های برتر و رشته های خاص فرزندان خود را به مدارس غیر انتفاعی می فرستند. برخی مدارس غیر انتفاعی هم با فرصت طلبی شرط معدل و مصاحبه و گزینش گذاشته اند و بچه درس خوانها و مودب ها را انتخاب می کنند.این کار روی ترکیب دانش آموزان مدارس دولتی تاثیر منفی می گذارد. اما اولا در بخش دولتی هم این غربال گری برای مدارس سمپاد صورت می گیرد. ثانیا وزارت آموزش و پرورش طبق مقررات باید جلو پذیرش دانش آموزان بر اساس شرط معدل و مصاحبه بگیرد.
ثالثا قانون تاسیس مدارس غیر دولتی را به نحوی اصلاح کنند که باعث ایجاد تنوع واقعی در مدارس بر اساس سلیقه های فرهنگی متفاوت شهروندان شود. رابعا به لحاظ تئوریک یکی از دلایل توسعه بخش غیردولتی فراهم آوردن امکان رقابت بین مدارس است. بنابراین شیوه اداره مدارس دولتی هم باید متنوع شود تا امکان رقابت بیشتری فراهم شود . البته همه اینها با رعایت حق تحصیل رایگان برای همه کودکان در مدارس دولتی باید دنبال شود و به موازات توسعه بخش خصوصی، دولت موظف شود که کیفیت آموزش در مدارس دولتی را بالا ببرد.آیا بهتر نیست منتقدان به جای کلی گویی های ایدئولوژیک برای انجام چنین اصلاحاتی به دولت فشار بیاورند؟
8- برخی از موسسان مدارس غیر انتفاعی از رانت های دولتی استفاده کرده اند
در گذشته برخی افراد با نفوذ از رانت مدیریت و روابط اداری برای تهیه زمین و وام کم بهره در تاسیس مدارس غیرانتفاعی استفاده کرده اند. اما گرفتن امتیاز تاسیس مدرسه، برای یک معلم عادی مدرسه هم امکان پذیر بوده است. الان هم گرفتن امتیاز تاسیس مدرسه برای یک فرهنگی کار سختی نیست. اگر کسی درگذشته سوء استفاده کرده است ، باید دادگاه به تخلف او رسیدگی کند. ما در جایگاه قضاوت نیستیم. از سوی دیگر راه های استفاده از رانت بسته شوند. اما نمی توان به این بهانه اصل تاسیس مدرسه غیردولتی را زیر سوال برد.
اگر کسی مثلا ده میلیارد تومان پول بیاورد و تقاضای تاسیس یک مجتمع آموزشی کند نه تنها باید از او تشکر کنیم بلکه آموزش و پرورش باید به او اختیار و آزادی عمل کافی و تضمین هایی برای حفظ سرمایه و سود یدهد.
به نظرم ، قانون فعلی تاسیس مدارس غیردولتی از نگاه کارمندان اداری نوشته شده و قادر به جلب مشارکت سرمایه گذار واقعی نیست. با این قانون فقط کسانی دنبال تاسیس مدرسه می آیند که باجیب خالی آمده اندو یا آورده چندانی ندارند و قصدشان کندن از دولت است. جلب سرمایه گذار واقعی در بخش آموزش و پرورش به مراتب سخت تر از بخش های دیگر اقتصادی است. قانون تاسیس مدارس غیر دولتی باید با لحاظ کردن دغدغه ها و انتظارات سرمایه گذاران علاقمند به تاسیس مدرسه اصلاح شود.
9- شهریه مدارس غیر انتفاعی خیلی زیاد است
شهریه برخی مدارس غیر انتفاعی از حقوق سالانه یک کارمند متوسط هم بالاتر است.اما تعداد این مدارس خیلی محدود است. در شهرستان ها شهریه مدارس غیر انتفاعی اغلب پایین و در حد 1 تا دو میلیون تومان است. از 10 —12 سال پیش دخالت ادارات مناطق در تعیین شهریه کمتر شده است.
به نظر می رسد نرخ گذاری دستوری دولت، روند تعیین شهریه واقعی را مختل می کند. شهریه تابع عرضه و تقاضا است. وظیفه دولت افزایش تعداد مدارس غیردولتی ، حفظ فضای رقابتی ، نظارت بر رعایت استانداردها و مهم تر از همه باز گذاشتن دست موسسان برای ایجاد تنوع در مدارس غیردولتی بر اساس ذائقه فرهنگی اقشار مختلف جامعه است.
نمی توانیم یک شهروند را شماتت کنیم که چرا سالانه 12 میلیون تومان یا بیشتر بابت شهریه تحصیل فرزند خود هزینه می کند. شهروندان را باید تشویق کرد که پول بیشتری صرف کالا و خدمات فرهنگی و آموزشی بکنند. یعنی کتاب بخرند ، روزنامه بخوانند ، تاتر و سینما بروند و بچه هایشان در مدارس بهتری ثبت نام کنند.
از دولت هم باید توقع داشته باشیم که کیفیت آموزش در مدارس دولتی را افزایش دهد. بر خلاف تصور برخی ، اکثر دانش آموزان مدارس غیر انتفاعی فرزندان طبقه متوسط جامعه و شمار زیادی از آنها فرزندان معلمان و کارمندان دولت هستند و نه فرزندان مرفهان بی درد که اگر بودند هم نمی شد ایراد گرفت.
10- حقوق معلمان در مدارس غیر دولتی کم است و معلمان استثمار می شوند
این یک واقعیت دردناک و تاسف بار است. یک مهندس معمولا در بخش خصوصی حقوق بیشتری از بخش دولتی دریاقت می کند و از بخش دولتی فراری است. درآمد پزشک در بخش خصوصی و دولتی اصلا قابل مقایسه نیست. اما حقوق معلم در بخش خصوصی اگر استثناها را کنار بگذاریم معمولا یک سوم تا نصف حقوق دولتی یک معلم است.
معنای این حرف این است که معلمی در جامعه به عنوان یک حرفه تخصصی شناخته نمی شود و هرکسی که سواد و مدرک دانشگاهی دارد می تواند وارد این حرفه بشود. وضع به قدری وخیم است که آموزش و پرورش می خواهد مدیران مدارس غیر انتفاعی را ملزم کند که حداقل حقوق قانون کار را برای پرداخت حق الزحمه معلمان و کارکنان خود رعایت کنند. یعنی شغل معلمی در بخش خصوصی و در بازار رقابتی از نظر دستمزد مثل کارگر ساده است.
شاید تاسیس « نظام حرفه ای معلمان و صدور پروانه معلمی » بتواند موقعیت معلمان واقعی را در جامعه بالا ببرد. اگر شغل معلمی تبدیل به یک حرفه تخصصی شود نه تنها حقوق معلمان در بخش خصوصی افزایش می یابد روی حقوق معلمان در بخش دولتی هم تاثیر مثبت می گذارد.
نویسنده مطلب : شیرزاد عبداللهی
منبع دریافت این مطلب : سایت خبری فانوس
نزدیک به سه دهه از تصویب قانون مدارس و مراکز غیر دولتی به صورت موقت می گذرد .در این مدت بنابر دلایل سیاسی و غیر سیاسی قانون مدارس غیر دولتی بصورت دائم به تصویب نرسیده است. در حال حاضر بررسی لایحه ی تقدیمی دولت برای دائمی کردن قانون مدارس و مراکز غیر دولتی در مجلس شورای اسلامی در حال انجام است و امید است هر چه زودتر تر تصویب و با تایید شورای نگهبان شکل دائم به خود بگیرد. در لایحه تقدیمی دولت به مجلس شورای اسلامی اهداف تاسیس مدارس و مراکز غیر دولتی اینگونه اعلام شده است:مدارس غیردولتی به منظور اهداف خاصی تاسیس شده است.از جمله این اهداف می توان به موارد زیر اشاره کرد
1-صرفه جویی و کاهش تصدی گری دولت از طریق توسعه مشارکت عمومی
2-اصل ضرورت مشارکت بخش غیردولتی و ایجاد انگیزه به منظور ورود علاقمندان به امر تعلیم و تربیت
3-بهرهمندی از خلاقیتها و توانمندی افراد متعهد و علاقهمند در امر آموزش و پرورش
4-ایجاد رقابت هدفمند در جهت بالا بردن کیفیت آموزشی میان مدارس
5-خلق فرصتهای برای مشارکت مردم در سرمایه گذاری در آموزش و پرورش
6-ایجاد فرصتهای شغلی و بهرهمندی از ظرفیت نیروهای آزاد تحصیل کرده جامعه
7-ایجاد رقابت سالم علمی و حق انتخاب به خانواده ها جهت تحصیل دانش آموزان
8-صرفه جویی و کاهش بار مالی دولت ازطریق مشارکت عمومی
با توجه به اهداف فوق که در مقدمه لایحه دولت به آنها اشاره شده است لزوم توجه بیشتر به این بخش مشخص می شود. برای پی بردن به جایگاه و اهمیت مدارس غیر دولتی در نظام آموزشی کشور ،ا اشاره ای به آمار مدارس غیر دولتی از نظر تعداد دانش اموز،کلاس درس،مدرسه،کارکنان، و فضای اموزشی می اندازیم تا روشن شود که چه میزان از بار تعلیم و تربیت و هزینه های آ در کشور به عهده مدارس غیر دولتی قرار دارد.
بر طبق آخرین آمار، حدود 10 درصد از کل دانش آموزان کشور که جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر را شامل می شود در مدارس غیر دولتی تحصیل می کنند. تعداد مدارس غیر دولتی کشور در حدود12 هزار مدرسه است و بطور میانگین در هر مدرسه نزدیک به100 دانش آموز به تحصیل اشتغال دارند. تعداد کلاس های درس مدارس غیر دولتی در کل کشور بیش از 100 هزار باب کلاس درس می باشد. بطور میانگین در هر کلاس 10 دانش آموز به تحصیل اشتغال دارند.کل فضای آموزشی مدارس غیر دولتی در حدود 5 میلیون متر مربع می باشد،این میزان از فضای آموزشی به طور کامل توسط بخش خصوصی و غیر دولتی تهیه شده است.تعداد شاغلین مدارس غیر دولتی اعم از معلمین و سایر کارکنان در حدود 120 هزارنفر می باشند. بنابر اظهار نظر مسولین وزارت آموزش و پرورش ،تعداد حقوق بگیران این وزارتخانه که در استخدام دولت اند یک میلیون نفر می باشند . یعنی در مدارس غیر دولتی به نسبت شاغلین بخش دولتی حدود 12 درصد نیروی شاغل وجود دارد. میتوان گفت بخش غیر دولتی در حدود 10 درصد بخش غیر دولتی ایجاد فرصت شغلی کرده است و این کمک بسیار زیادی به دولت است تا منابع حاصل از صرفه جویی از این جا را در مدارس دولتی هزینه نماید و باعث افزایش کیفیت بخش دولتی گردد.
به گفته مسئولین وزارت آموزش و پرورش سرانه هر دانش آموز در یک سال تحصیلی در حدود یک میلیون و هشتصد هزار تومان است. با توجه به میزان سرانه یک میلیون دانش آموزی که در بخش غیر دولتی تحصیل می کنند، دولت از فعالیت این بخش در مجموع نزدیک به 2000 میلیارد صرفه جویی دارد.بنار این دولت و همچنین جامعه از حضور بخش خصوصی و غیر دولتی در عرصه آموزش و پرورش منتفع می شوند.
از سوی دیگر بخش خصوصی با حضور در عرصه آموزش و پرورش توانسته است فضای آموزشی زیادی ایجاد کند تا در کنار فضاهای موجود بخش دولتی به دانش آموزان خدمات ارائه دهند. نزدیک به 12 هزار مدرسه توسط بخش خصوصی و غیر دولتی تاسیس و راه اندازی شده است .اگر بخش غیر دولتی در این عرصه نبود یعنی حدود 12 هزار مدرسه بخش غیر دولتی وجود نداشت و دولت می بایست حداقل 10 درصد فضای آموزشی جدید برای 10 درصد مجموع دانش آموزان کشور که در مدارس غیر دولتی با هزینه شخصی تحصیل می کنند صرف کند.با توجه به اینکه 12 هزار مدرسه ( 5 میلیون متر مربع فضای آموزشی) توسط سرمایه گذاران بخش غیر دولتی ایجاد شده است، در صورتی که بخش غیر دولتی این سرمایه گذاری را نداشت دولت مجبور بود 5 میلیون مترمربع به فضاهای آموزشی موجود بخش دولتی اضافه نماید تا بتواند به همه دانش آموزان خدمات ارائه دهد. اگر فرض کنیم همین الان همه مدارس غیر دولتی برچیده شوند، دولت برای دانش آموزانی که در این مدارس به تحصیل مشغولند چکار خواهد کرد؟ احتمالا دو راه بیشتر ندارد، یا اینکه این دانش آموزان را به مدارس دولتی بفرستد و تعداد دانش آموزان در هر کلاس درس را 10 درصد افزایش دهد که با عث افت کیفیت آموزشی بیشتر خواهد شد و یا اینکه سریع برای این تعداد دانش آموز مدرسه بسازد و معلم استخدام کند ،که با شرایط درآمدی دولت به نظر می رسد امکان پذیر نخواهد بود.حداقل در کوتاه مدت و میان مدت چاره ای جز حضور بخش غیر دولتی در عرصه آموزش نخواهد بود. هر چند که به نظر می رسد بودن بخش غیر دولتی در عرصه آموزش، نه تنها لازم است که حتی ضروری است و حتی اگر دولت بتواند امکانات آموزشی مطلوبی برای همه دانش آموزان فراهم کند،نباید از گسترش و توسعه بخش غیر دولتی جلوگیری نماید.
از نظر کمک به ایجاد اشتغال مدارس غیر دولتی جایگاه ویژه ای دارند. نزدیک به 200 هزار نفربه عنوان معلم و کادر اداری و خدماتی در مدارس غیر دولتی مشغول فعالیت هستند. این 200 هزار نفر به طور مستقیم فعال هستند و تعداد افراد بسیاری نیز به طور غیر مستقیم به مدارس غیر دولتیخدمات کاری ارائه می دهند. مدارس غیر دولتی بخشی از نیاز به اشتغال را در سطح کلان اقتصادی پوشش می دهد و از این بعد نیز می توان حضور مدارس غیر دولتی را کمکی به اقتصاد جامعه در نظر گرفت.
نویسنده مطلب : محمد روزبهانی
منبع دریافت این مطلب : سایت خبری فانوس