راهکارهایی برای رهایی از بی حوصلگی


راهکارهایی برای رهایی از بی حوصلگی



بابک نایینی روان شناس، درباره دلایل بی حوصلگی گفت: معمولا اغلب بی حوصلگی ها حاصل نداشتن انگیزه است. افرادی که نشاط کافی ندارند و احساس می کنند هیچ چیزی خوشحالشان نمی کند یا روند فعالیت هایشان کند شده است، کسل و بی حوصله می شوند.

وی افزود: نداشتن هدف و سرکوب شدن علایق و خواسته ها نیز از دیگر دلایل رکود و بی حالی افراد است. زمانی که احساس می کنیم در زندگی پیشرفت نمی کنیم و به آرزوهایمان نمی رسیم به طبع شادابی روحی خود را نیز از دست می دهیم.

نایینی در ادامه گفت: برای رفع این حالت گاهی لازم است تغییری در زندگی مان ایجاد کنیم. این تغییرات لزوما نباید اساسی و بنیادین باشند. تغییرات مفید همیشه خوب است هرچند کوچک و جزئی باشد؛ مثل تنوع دادن به فعالیت های روزانه، یک سفر چند روزه یا انجام کاری که مدت ها بود دوست داشتیم آن را انجام دهیم.

این کارشناس بیان کرد: از روشهای دیگر رهایی از رخوت ، تعیین هدف در زندگی است . زمانی که ما اهدافی برای خودمان تعیین کنیم قاعدتا برای رسیدن به آن تلاش خواهیم کرد و این تلاش مداوم باعث سرزندگی ما خواهد شد.

نایینی تصریح کرد: برای داشتن شادابی و نشاط درونی بهتر است حس مفید بودن را در خود افزایش دهیم برای این کار میتوانیم با عضویت در کمپین هایی با اهداف بشردوستانه یا شرکت در مراسم های خیریه ، این احساس را در خودمان تقویت کنیم.

وی در پایان گفت: برای رفع اینگونه اختلال ها باید از ذهن و درون خودمان آغاز کنیم و سعی کنیم منشا تنش ها را شناسایی کرده و آن را از بین ببریم.

منبع دریافت این مطلب : باشگاه خبرنگاران جوان

ابراز محبت به کودک را یاد بگیریم

ابراز محبت به کودک را یاد بگیریم

حمید رضا رحمانی روان شناس ، در خصوص چگونگی ابراز محبت والدین به کودک گفت: ابراز محبت والدین به کودک صرفا به تامین نیازهای اولیه، تغذیه و پوشاک کودک معطوف نمی شود. در زندگی ماشینی امروز والدین زمان کوتاهی را با فرزندشان می گذرانند و این مسئله سبب می شود کودک توسط والدین دیده نشود.

وی با تاکید بر اینکه کودک نیازمند دیده شدن از سمت پدر و مادر است، تصریح کرد: والدین پس از دیدن فرزند باید به او توجه کنند. رفتار، پوشش، تفریح و دوستان فرزندشان را مورد توجه و بررسی قرار دهند و کودک خود را در مهمانی های خانوادگی حضور دهند.

رحمانی در ادامه بیان کرد: توجه باید با دید مثبت همراه باشد اما متاسفانه برخی والدین با دید منفی صرفاً بی دلیل در پی ایراد گرفتن از فرزند هستند و این موضوع کاملاً اشتباه است.

این روان شناس گفت: والدین در ابراز محبت به کودک باید توجه مثبت غیر مشروط داشته باشند و از شرط گذاشتن برای فرزندشان خودداری کنند.

منبع دریافت این مطلب : باشگاه خبرنگاران جوان

کودکانی که معصومانه دروغ می گویند


کودکانی که معصومانه دروغ می گویند



بهنوش ملکیان روان شناس ، درباره دلایل دروغگویی کودکان، گفت: بچه ها تا 4 سالگی، رفتاری که والدین را خوشحال کند،خوب، و هر آنچه که آنها را عصبانی کند را ،بد، می دانند. به همین دلیل ممکن است برخی کودکان فقط، به این دلیل که پدر و مادرشان را از خودشان راضی نگهدارند، ناخواسته حقیقت را کتمان می کنند.

وی ادامه داد: برای درمان این حالت، باید به فرزندانمان یاد بدهیم که راستگویی آنها برای ما مهم بوده و اگر کار خطایی انجام دادند، واقعیت را به ما بگویند و عذرخواهی کنند و دیگر آن کار را تکرار نکنند.

ملکیان با اشاره به اینکه گاهی این والدین هستند که باعث دروغگویی فرزندانشان می شوند، گفت: برخی پدر و مادرها در مقابل کار ناشایست کودکان خشونت نشان داده و آنها را شدیداً تنبیه می کنند، به همین علت کودکان از ترس تنبیه شدن به دروغ گفتن روی می آورند.

این کارشناس در ادامه گفت: : باید به فرزندمان تفهیم کنیم که اگر کار نادرستی انجام داد و دروغ هم گفت دو بار تنبیه می شود ، ولی اگر حقیقت را گفت تنبیه او به نصف تقلیل می یابد.

ملکیان در پایان گفت: بهترین روش آموزش صداقت و راستگویی به فرزندان رفتار والدین است. کودکان بیشتر از انچه که ما می پنداریم از رفتار پدر و مادرهایشان الگوبرداری می کنند.

منبع دریافت این مطلب : باشگاه خبرنگاران جوان

زندگینامه پائولو کوئلیو

زندگینامه  پائولو کوئلیو



پائولو کوئلیو (paulo coelho) در سال‌ 1947، درخانواده‌ای‌ متوسط‌ به‌ دنیا آمد.

پدرش، مهندس‌ بود و مادرش‌، خانه‌دار. وی درهفت‌ سالگی‌، به‌ مدرسه‌‌ عیسوی‌های‌ سن‌ ایگناسیو در ریودوژانیرو در برزیل رفت. تاثیر این محیط بر او، این بود که تصمیم گرفت نویسنده‌ شود و اولین‌ جایزه‌‌ ادبی‌ خود را در مسابقه‌‌ شعر مدرسه به‌‌دست‌‌آورد. مدتی‌ بعد، برای‌ روزنامه‌‌ دیواری‌ مدرسه‌‌ خواهرش- سونیا - مقاله‌ای‌ نوشت‌ که‌ آن‌ مقاله‌ هم‌ جایزه‌ گرفت.

والدین‌ پائولو، چون می‌خواستند فرزندشان مهندس‌ شود، سعی‌ می‌کردند شوق‌ نویسندگی‌ را در او از بین‌ ببرند. آشنایی‌ پائولو با کتاب‌ مدار راس‌السرط‌ان‌ (هنری‌ میلر)، روح‌ طغیان‌ را در او برانگیخت‌ و باعث شد پا روی ‌ خواسته‌های خانواده‌ بگذارد. پدرش‌ رفتار او را ناشی‌ از بحران‌ روانی‌ دانست‌ و به همین‌ علت‌ پائولو تا 17 سالگی‌، دو بار در بیمارستان‌ روانی‌ بستری‌ شد.

کمی‌ بعد، پائولو با یک گروه‌ تئاتری‌ آشنا شد و همزمان‌، به‌ روزنامه‌نگاری‌ روی‌‌آورد. از نظ‌ر ط‌بقه‌‌ متوسط‌ راحت‌ط‌لب آن دوران‌، تئاتر سرچشمه‌ فساد اخلاقی‌ بود. به این بهانه وی برای بار سوم در بیمارستان بستری شد. اما با تشخیص پزشک مبنی بر دیوانه نبودن، وی سرگشته‌تر و آشفته‌تر از قبل‌، از بیمارستان‌ مرخص‌ شد.

پائولو بعد از این جریان، کتاب «ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد» را نوشت که سال 1988 در برزیل منتشر شد. این کتاب باعث شد، سال بعد قانونی در کنگره به تصویب برسد(ممنوعیت‌ پذیرش‌ بی‌رویه‌ بیماران‌ روانی‌ در بیمارستان‌ها) که 10 سال بلاتکلیف مانده بود.

پائولو در 26سالگی‌ به‌ این نتیجه‌ رسید که‌ به‌ اندازه‌ کافی‌ زندگی‌ کرده‌ و دیگر می‌خواهد ط‌بیعی‌ باشد. در یک‌ شرکت‌ تولید موسیقی ‌مشغول به کار شد و پس از آشنایی با زنی‌، بااو ازدواج‌ کرد. آنها سال‌ 1977 به‌ لندن‌ رفتند و پائولو شروع‌ به‌ نوشتن‌ کرد، اما موفقیت‌ چندانی‌ به‌ دست‌ نیاورد. سال‌ بعد به‌ برزیل‌ برگشتتند‌ و همسرش‌ از او جدا شد. مدتی بعد با دوستی‌ قدیمی‌ به‌ نام‌ کریستینا اویتیسیکا ملاقات کرد که منجر به‌ ازدواج‌ آن‌ها شد و هنوز باهم‌ زندگی‌ می‌کنند.

وی بعد از یک سفر زیارتی، در سال 1987 کتاب خاطرات یک مُغ را نوشت. یک‌ ناشر کوچک‌ برزیلی‌ این‌ کتاب‌ را چاپ کرد و فروش‌ نسبتا خوبی‌ داشت‌، اما با اقبال‌ کمی‌ از سوی‌ منتقدان‌ روبه‌رو شد.

کوئلیو در سال 1988 کتاب کیمیاگر را نوشت. کتابی‌ کاملاً نمادین‌ که کلیه‌‌ مط‌العات‌ 11 ساله وی را درباره‌‌ کیمیاگری‌، در قالب‌ داستانی‌ استعاری‌ خلاصه‌ می‌کرد. داستان کتاب درباره چوپانی اندلسی به نام سانتیاگو است که زادگاهش را در اسپانیا رها می‌کند و به شمال افریقا می‌رود تا گنجی را در حوالی اهرام بیابد. موفقیت‌ کیمیاگر در ایالات‌ متحده‌، آغاز فعالیت‌ بین‌المللی‌ پائولو بود. تهیه‌کنندگان‌ متعددی‌ از هالیوود، علاقه‌ زیادی‌ به‌ خرید امتیاز ساخت‌ فیلم‌ از روی‌ این‌ کتاب‌ نشان‌ دادند و سرانجام‌، شرکت‌ برادران‌ وارنر درسال‌1993، این‌ امتیاز را خرید. کیمیاگر، رکورد فروش‌ تمام‌ کتاب‌های‌ تاریخ‌ نشر برزیل‌ را شکست‌ و حتی نامش‌ در کتاب‌ رکوردهای‌ گینس‌ نیز ثبت‌ شد.

‌پائولو در سال1990، کتاب بریدا را منتشر کرد که‌ در آن‌، درباره‌ عط‌ایای‌ هر انسان صحبت‌ می‌کرد.‌ بریدا، داستان یک دختر جوان ایرلندی است که می‌خواست جادوگر باشد. بریدا ناچار است میان دو سنت کهن، یکی را برگزیند. این‌ کتاب‌ با استقبال‌ زیادی‌ مواجه‌ شد و باعث‌ شد کیمیاگر و خاطرات یک مغ نیز دوباره‌ مورد توجه‌ قرار‌بگیرند. در مدت‌ کوتاهی‌، هرسه کتاب‌ در صدر فهرست‌ کتاب‌های‌ پرفروش‌ برزیل‌ قرارگرفت‌.

انتشار کتاب کنار رود پیدرا نشستم‌ و گریستم ‌در سال‌ 1994، موفقیت‌ بین‌المللی‌ پائولو را تثبیت‌ کرد. در این‌ کتاب‌، پائولو درباره‌ بخش‌ مادینه‌ وجودش‌ صحبت‌ کرده‌ است. این اثر، خوانندگان بسیاری را در سراسر جهان مسحور خود کرده است.

در سال‌ 1996، انتشارات‌ ابژتیوای‌ برزیل‌، حق‌ امتیاز کتاب‌ کوه‌ پنجم ‌را خرید و یک میلیون‌ دلار پیش‌پرداخت‌ داد. این‌ رقم‌، بالاترین‌ مبلغ‌ پیش‌پرداختی‌ است‌ که‌ تا کنون‌ به‌ یک‌ نویسنده‌ برزیلی‌ پرداخت‌ شده‌ است‌. همان‌ سال‌، پائولو نشان‌ شوالیه‌ هنر و ادب‌ را از دست‌ فیلیپ‌ دوس‌ بلازی‌، وزیر فرهنگ‌ فرانسه‌ دریافت‌ کرد. پائولو در همان سال‌ به‌ عنوان‌ مشاور ویژه‌ برنامه همگرایی‌ روحانی‌ و گفت‌ و گوی‌ بین‌ فرهنگ‌ها برگزیده‌ شد.

وی در سال‌ 1997، کتاب‌ مهمش راهنمای رزم‌آور نور را منتشر کرد. این‌ کتاب‌، مجموعه‌ای‌ از افکار فلسفی‌ اوست‌ که‌ به‌ کشف‌ رزم‌آور نور درون‌ هر انسان‌ کمک‌ می‌کند. کتاب راهنمای رزم آور نور مشتمل بر مجموعه‌ای از اندیشه‌های فلسفی و قصه‌هایی است که قلب سالکان را در هرجای دنیا به وجد می‌آورد. این‌ کتاب‌، تا کنون‌ کتاب‌ مرجع‌ میلیون‌ها خواننده‌ شده‌ است‌.

در مارس‌ سال‌ 1999، نشریه‌ ادبی‌ لیر، پائولو کوئلیو را دومین‌ نویسنده‌ پرفروش‌ جهان‌، در سال‌ 1998 اعلام‌ کرد. همان سال‌ وی جایزه‌ معتبر کریستال‌ را از انجمن‌ جهانی‌ اقتصاد دریافت‌ و دولت‌ فرانسه‌، نشان‌ لژیون‌ دونور را به‌ او اهدا کرد.

در ماه‌ مه‌ 2000، پائولو به‌ ایران‌ سفر کرد. او اولین‌ نویسنده‌‌ غیرمسلمانی‌ بود که‌ بعد از انقلاب‌ به‌ ایران‌ سفر می‌کرد. او از سوی‌ مرکز بین‌المللی‌ گفت‌‌‌و‌گوی‌ تمدن‌ها، وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌ و انتشارات کاروان، دعوت شده‌ بود. پائولو با انتشارات‌ کاروان‌ قرارداد همکاری‌ بست‌ و با توجه‌ به‌ این‌ که‌ ایران‌ عضو معاهده‌ بین‌المللی‌ حق مولف نیست‌، او اولین‌ نویسنده‌ای‌ بود که‌ رسما از ایران‌ حق‌‌التالیف‌ دریافت‌ می‌کرد.

در سپتامبر2000 ، رمان‌ شیطان‌ و دوشیزه‌ پریم‌، همزمان‌ در ایتالیا، پرتغال‌، برزیل‌ و ایران‌ منتشر شد. همین کتاب‌ سال بعد‌ در بسیاری‌ از کشورهای‌ جهان‌ منتشر شد و در30 کشور درصدر کتاب‌های‌ پرفروش‌ قرارگرفت و جایزه‌ بامبی‌، یکی‌ از معتبرترین‌ و قدیمی‌ترین‌ جوایز ادبی‌ آلمان‌ را دریافت‌ کرد.

در سال 2002 همزمان چهار کتاب (شیطان‌ و دوشیزه‌ پریم‌، کیمیاگر، کتاب‌ راهنمای‌ رزم‌آورنور و کوه‌ پنجم‌) او در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌ها در روسیه قرارگرفت. همان سال‌ پائولو جایزه‌ هنر پلانتاری‌ را از باشگاه‌ بوداپست‌ در فرانکفورت‌ دریافت‌ کرد و بیل‌ کلینتون‌، پیام‌ تبریکی‌ برای‌ او فرستاد. در همین سال‌ ، معتبرترین‌ نشریه‌‌ ادبی‌ پرتغالی‌ به‌ نام‌ ژورنال‌ دلتراس‌، اعلام‌ کرد که‌ فروش‌ کیمیاگر، از هر کتاب‌ دیگری‌ در تاریخ‌ زبان‌ پرتغالی‌ بیشتر بوده‌ است.

پائولو کوئلیو را که کتاب‌هایش از پرفروش‌ترین، پرخواننده‌ترین و تاثیرگذارترین کتاب‌ها است، از پدیده‌های پایان قرن بیستم به شمار می‌آورند. برخی او را کیمیاگر واژه‌ها می‌دانند، و برخی پدیده‌ای عامه‌پسند. کتاب‌های او به 56 زبان منتشر شده و در 150 کشور خواننده دارد.

منبع دریافت این مطلب : همشهری آنلاین

دوزخ، عشق و دیگر هیچ !

دوزخ، عشق و دیگر هیچ !کد مطلب : 2415 :: چاپ :: لینک به این مطلب :: نظر بدهید



در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فرا گیر نرسیده بود.استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد.دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد.

در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود .مرد وارد شد و آنجا ماند.

چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه ی پطرس قدیس را گرفت:

این کار شما تروریسم خالص است!

پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت:آن مرد را به دوزخ فرستاده اید و آمده و کار و زندگی ما را به هم زده.

از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد...در چشم هایشان نگاه می کند...به درد و دلشان می رسد.حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت و گو می کنند...هم را در آغوش می کشند و می بوسند.دوزخ جای این کارها نیست!! لطفا این مرد را پس بگیرید!!

وقتی رامش قصه اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت:

« با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی... خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند »

نویسنده مطلب : پائولو کوئلیو

منبع دریافت این مطلب : پرتو آگاهی