گفتگوی اقتصادی ماهنامه اقتصادی شرق با جناب آقای مهدی نویدادهم؛ دبیرکل شورایعالی آموزشوپرورش:
یک سال از برگزاری همایش توسعه و عدالت آموزشی میگذرد. این همایش که سعی داشت صدای کودکان پیشدبستانی و ابتدایی را به گوش همگان برساند، میهمانان و بزرگان زیادی را دور هم جمع کرد تا با شعار ارتقای مشارکت مردم و سیاستگذاران تدبیری برای کاهش فقر آموزشی کودکان بیندیشد. اگرچه مظلومیت امر آموزش در همان شکل جمعشدن مسئولان و دستاندرکاران امر آموزش در آن همایش احساس میشد ولی تلاش برگزارکنندگان آن نه در جهت کثرت آدمهای حاضر در سالن بلکه با انگیزه ارتقای کیفیت آموزش، به بهترین شکل انجام شد. اکنون پس از گذشت یک سال با یکی از سخنرانان آن همایش به گفتوگو نشستهایم. مهدی نویدادهم؛ دبیرکل شورایعالی آموزشوپرورش سال گذشته، در همایش عدالت و توسعه آموزشی، ویژگی مهم عدالت آموزشی را در کیفیت ارائه خدمات تربیتی تعریف کرد و خواستار اجرای دقیق و صحیح سند تحول بنیادین آموزشوپرورش در برنامه توسعه ششم شد. نویدادهم در این گفتوگو نیز عدالت آموزشی را دسترسی نابرابر به آموزش تعریف میکند و معتقد است سیستم آموزشوپرورش باید متناسب با این نابرابری، سیاستگذاری و برنامهریزی کند. همچنین رویکرد اصلی سند تحول بنیادین آموزشوپرورش را عدالت تربیتی میداند. درحالیکه یکی از اهداف مهم سند تحول بنیادین تربیت انسانی عدالتخواه است باید دید تا چه حد دانشآموزان تربیتشده مبتنی بر سند تحول نظام آموزشوپرورش عدالتجو خواهند بود. در ادامه گفتوگو را میخوانید:
تعریف شما از عدالت آموزشی چیست و با چه مولفههایی شناخته میشود؟
یکی از بحثهای استراتژیک نظام، بحث عدالت آموزشی است در سند تحول نیز یکی از راهبردهای اصلی را بسط و گسترش عدالت آموزشی قرار دادهایم. درواقع یکی از شرایط لازم برای یک جامعه متعالی و پویا و توسعهیافته دستیابی به عدالت، هم به معنای عام آن و هم به معنای خاص آن است؛ زیرا عدالت آموزشی است که زمینه را برای دستیابی به عدالت اجتماعی فراهم میکند. اگر نظام نتواند آن را تعمیم دهد قطعا شکاف طبقاتی و فاصله طبقاتی زیاد خواهد شد و نارضایتی و نابهنجاری در سیستم به وجود خواهد آمد؛ بنابراین هرچه این پدیده بیشتر تعمیم پیدا کند و برای گسترش و بسط آن هماندیشی شود قطعا به پایداری اجتماع کمک خواهد شد و جامعه پیشرفت و توسعه پیدا خواهد کرد. برای عدالت تعریفهای مختلفی وجود دارد. کمتر اندیشهورزی وجود دارد که به این موضوع نپرداخته باشد هم ازنظر تعریف واژگانی و هم ازلحاظ تعریف مفهومی و تعیین مصادیق، راهکارها و روشهای تحقق آن و یکی از دعواهای جدی مصلحان جامعه بحث دستیابی به عدالت بوده است. من وارد بحثهای فلسفی و نظری آن نمیشوم اما شاید در شرایط فعلی یک تعریف کاربردی که بتوان در حوزه آموزشوپرورش ارائه داد تعادل و توازن فرصتهای یادگیری است. هر دانشآموز متناسب با ظرفیتی که دارد باید فرصت یادگیری داشته باشد و تا جایی که فرصت و استعداد او اقتضا میکند باید رشد کند. اگر چنین شرایطی را برای جامعه به وجود بیاوریم درواقع به رعایت اصل عدالت وفادار بودهایم و آن را تعمیم دادهایم. گاهی از عدالت به معنای توزیع مساوی امکانات و منابع یاد میکنند. من در سمینار سال گذشته این را تبیین کردم و توضیح دادم که باید اجازه دهیم مدتی ما بگوییم عدالت یعنی توزیع نامتعادل امکانات و منابع. درواقع برای مدتی نخواهیم همه چیز را مساوی توزیع کنیم. دلیل آن هم زیرساختهای اولیه است که در طول زمان بسیار نامساوی شکل گرفته است. امکانات و منابع آموزشی و انسانی و ساختمان و تجهیزاتی که در استانهای مرزی کشور وجود دارد با استانهای مرکزی بههیچعنوان قابل مقایسه نیست. این امکانات و منابع را نمیتوانیم مساوی توزیع کنیم بلکه باید مدتی چشممان را ببندیم و نامساوی توزیع کنیم تا سیستم به تعادل برسد. پسازآن متوازن و متعادل، منابع و امکانات را توزیع کنیم.
در تعریف شما از عدالت آموزشی بیشتر به بیعدالتی آموزشی اشاره شد. در چه بخشهایی توجه به عدالت آموزشی ضرورت بیشتری دارد؟
درواقع من با این تعریف خواستم روی بیعدالتی موجود انگشت بگذارم که هیچ توجیهی ندارد. خود ما هم بهعنوان مسئولان آموزشوپرورش معتقدیم به اینکه امکانات آموزشی و فرصت یادگیری، نامساوی تقسیم شده است. منظور از امکانات آموزشی و فرصت یادگیری هم صرفا میز و صندلی و کامپیوتر نیست که با توزیع خوب آن عدالت آموزشی رخ دهد بلکه مهمتر از آن فرصت یادگیری و منابع انسانی است؛ یعنی شرایطی فراهم شود که یک معلم مجرب و بااستعداد و توانمند در روستاها و مناطق مرزی خدمت کند اکنون شرایط ما اینگونه نیست. برای اینکه فردی با این توان و ظرفیت بالا برود در مناطق روستایی و مرزی تدریس کند دهها زیرساخت اولیه نیاز دارد. در کار باید الزاماتی فراهم شود که بهلحاظ مادی تامین باشد و همچنین شرایطی باشد که خانواده وی نیز همراهیاش کنند وگرنه فرستادن امکانات مادی چندان سخت نیست. برنامههای درسی در کشور ایران اکنون بهگونهای است که یک کتاب درسی برای کل کشور تعریف میشود. این در حالی است که ما در کشوری با تنوع فرهنگی بسیار زیاد قرار گرفتهایم. در گذشته تصور این بود که این تنوع فرهنگی یک تهدید برای کشور است و اگر مانند ژاپن یک فرهنگ داشتیم بهتر بود اما در شرایط کنونی به این نتیجه رسیدهاند که این تنوع اقوام یک فرصت جدی است و باید مدیریت شود. تعامل میان این تنوع اقوام قطعا تعالی فرهنگی را به همراه خواهد داشت زیرا کشور ایران جزء ١١ کشور جهان است که از تنوع اقوام برخوردار است و این تنوع اقوام قدمت فرهنگی بسیار زیادی دارد. در این شرایط اقوام مختلف یکدیگر را یافتهاند و مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکنند و همین مسئله کشور ایران را رشد داده است. اگر مدیریت سیستم آموزشی درک کند و متناسب با اقتضای آموزشی برای این تنوع فرهنگی برنامهریزی داشته باشد یک فرصت بسیار خوب خواهد بود. متاسفانه اکنون یک کتاب برای کل کشور است و بچههای مشهدی، لر، کرد و بلوچ یک کتاب میخوانند درحالیکه فرهنگشان با هم متفاوت است. علت تاکید بسیار زیاد من بر فرهنگ این است که معتقدم آموزش بهطورکلی یک مولفه فرهنگی است و نگاه من به مقوله آموزشوپرورش یک نگاه فرهنگی است و در بستر فرهنگ جامعه تداوم دارد و با فرهنگ جامعه سیستم آموزشی باید دادوستد داشته باشد.
آیا در نظام آموزشوپرورش مولفههایی هست که بتوان بهعنوان مصادیق عدالت آموزشی از آن یاد کرد؟
روی این شاخصها و مولفهها بسیار کار شده و در منابع بهصورت طبقهبندیشده وجود دارد. ازجمله آنها میتوان به نسبت دانشآموز به معلم و یا نسبت دانشآموز به فضا یا تراکم دانشآموز به کلاس اشاره کرد. درواقع همه اینها شاخصهای توزیع عدالت در آموزشوپرورش است و به آن پرداخته میشود اما من ذهنم بیشتر درگیر مباحث مغفولواقعشده در عدالت تربیتی است. اگر این مسئله را نتوان ردیابی کرد، عدالت ظاهری، مشکلی را حل نمیکند. فرض کنید هر ١٥ دانشآموز یک معلم داشته باشند ولی این ١٥ نفر در مرزهای کشور توسط یک سرباز معلم تحت تعلیم قرار میگیرند و این را مقایسه کنید با ١٥ نفری که در تهران زیر نظر معلمی فوقلیسانس با ٢٠ سال سابقه کاری آموزش میبینند. قطعا دو آموزش اتفاق میافتد درحالیکه نرم نشان میدهد برای هر ١٥ دانشآموز یک معلم در نظر گرفته شده است. اگرچه ظاهرا عدالت آموزشی است اما در متن آن بیعدالتی موج میزند؛ پس ابعاد کیفی و فرهنگی را دیدن، بسیار اهمیت دارد. بر اساس همین کاستیهای سیستم آموزشوپرورش بود که تعدادی از کارشناسان به دنبال این بودند که کل نظام آموزشوپرورش آن ویژگیهای لازم ازجمله وفاداری به عدالت آموزشی و تربیتی را دارا هست یا خیر. درنهایت به این نتیجه رسیدند که کل سیستم مشکل دارد و کارآمدی و اثربخشی لازم را ندارد؛ بنابراین بحث تحول بنیادین در آموزشوپرورش مطرح شد. این تحول پیشفرضش این است که وضع موجود از زوایای مختلف نقدپذیر است که یکی از آنها همین عدالت آموزشی است؛ برای مثال نمیتواند بحث همبستگی ملی را تقویت کند و شکاف اجتماعی را افزایش میدهد. بخش مشهود آن جایی است که دانشآموزی دسترسی راحت به اینترنت و امکانات اینچنینی دارد اما در مکانی دیگر این امکانات وجود ندارد پس درنتیجه دو نسل تربیت میشوند. نسل باسواد و نسل بیسواد و هر دو از مدرسه فارغالتحصیل میشوند. یکی نسلی که نمیتواند برخورد علمی و بهروز داشته باشد و دیگری نسلی است که توانمند و هوشمند است. پس این منجر به شکاف نسلی میشود. درواقع اگر در گذشته شکاف میان غنی و فقیر بود امروزه این شکاف میان باسواد و بیسواد فناوری است و همین زمینهای میشود برای اینکه بیعدالتی رخ دهد.
سند تحول بنیادین آموزشوپرورش با چه رویکردی به عدالت آموزشی نگاه میکند؟
یکی از راهبردهای جدی سند تحول، بحث عدالت آموزشی است. البته در آنجا ما واژه عدالت تربیتی را داریم که اعم از آموزشوپرورش مصطلح امروز ماست. مجموعه فعالیتهای آموزشی و پرورشی رایج با عنوان تربیت یاد میشود. مجموعه فعالیتهایی که به تقویت مهارتها و توانمندیهای یک فرد و شایستگیهای او در تمام ساحتهای وجودی وی کمک میکند. درواقع وقتی گفته شود تربیت صرفا تربیت مذهبی یا اخلاقی یا سیاسی مد نظر نیست بلکه تربیت فناورانه، هنری، زیستی، بدنی همه مجموعه اینها را در سند تحول با واژه تربیت یاد کردهایم؛ بنابراین گفته شده است تربیت در ساحتهای ششگانه وجودی انسان. عدالت تربیتی یعنی عدالتی که به همه این ابعاد بتواند بپردازد. برای مثال در مدارس دخترانه باید امکان ورزش باشد. وقتی دانشآموزان دختران ما در خانه یا خیابان امکان ورزش ندارند پس مدرسه باید این امکان را فراهم کند. اگر برای مدرسه یک آپارتمان کوچکی اجاره شود که صرفا میز و نیمکت و معلم و درس دایر باشد و دانشآموز دختر ما امکان ورزش نداشته باشد حتی اگر در پایتخت باشد در حق وی بیعدالتی رخ داده است. پس برای تحقق عدالت باید به همه ابعاد وجودی انسان توجه کرد و برای رسیدن به این مرحله، کار سنگینی در پیش است. مهم این است که نسلی داشته باشیم که همه ابعاد را در کنار هم داشته باشد و رشد متعادل و متوازن داشته باشد و هیچ بُعد از زندگیاش به دلیل حاکمیت ابعاد دیگر قربانی نشده باشد. نقدی که به مدرنیته و پستمدرنیته میشود نیز از همین نظر است. درواقع انسانها را تکساحتی کردهایم و انسانها در کاری تخصصی شدهاند اما همه ابعاد وجودیشان رشد نکرده است. عدالت آموزشی و عدالت تربیتی زمانی محقق میشود که فرصت یادگیری برای رشد همهجانبه انسان فراهم باشد. اگر نظام آموزشوپرورش ما بتواند این فرصت یادگیری را ایجاد کند و یک انسان چند بُعدی تربیت کند پس میتوان گفت سیستم، عادلانه برخورد کرده است اما اگر در هر بُعدی کم بگذارد به انسان، بیعدالتی شده زیرا اجازه رشد از او گرفته شده است.
با وجود اینکه سند تحول به عدالت تربیتی در دو بُعد کمیوکیفی توجه کرده است اما در همان شروع کار و در بخش بیانیه ارزشها به نظر میرسد بسیار آرمانی نوشته شده است. به نظر شما این سند بر اساس یک چشمانداز ایدئالیستی و تا حدودی دور از دسترس نوشته نشده است؟
در ابتدا باید گفت اسناد تحول باید تا حدودی آرمانگرا باشند یعنی ترسیم یک آینده روشن و افق شوقانگیز تا انگیزه حرکت ایجاد شود. پس در آنجا باید جذابیتهایی برای حرکت روبهجلو باشد. همه اسناد تحول اینچنین هستند. ازسویدیگر وقتی گفته میشود بیانیه ارزشها؛ ارزشها مترادف با ارزشهای دینی نیست بلکه ارزشهای علمی و هنری و زیستی هم در نظر گرفته شده است. درست است که وقتی در یک جامعه دینی زندگی میکنید ارزشهای دینی محور قرار میگیرند اما بیانیه ارزشها صرفا تجلیات یکبعدی دین نیست؛ بنابراین وقتی گفته میشود بیانیه ارزشها همه ابعاد انسان را دربر میگیرد و عدالت آموزشی پرداختن به همه این ابعاد انسانی است. اگر آموزشوپرورشی داشته باشیم که آموزش اقتصادی نداشته باشد درواقع ناقص تربیت میکند. پس ضرورت دارد در نظام آموزشوپرورش کارکردن مقدس شمرده شود و به دانشآموز در این زمینه آموزش لازم را بدهد. تمام این موارد چیزی است که سند تحول مدعی آن است که باید اتفاق بیفتد. حال اینکه اتفاق بیفتد یا خیر، بحث دیگری است. نگاهی که در فرایند تدوین این سند بوده یکی از راهبردهای جدیاش بحث عدالت تربیتی است. من هشدار میدهم که معمولا این عدالت میرود به سمت توزیع منابع و امکانات و از این باید پرهیز کرد. اگر یک معلم توانمند در شهرستان تدریس کند و کلاس در زیر یک چادر تشکیل شود قطعا عادلانهتر و ارزشمندتر است تا اینکه میز و کامپیوتر و موبایل باشد اما یک معلم بیسواد داشته باشد. پس نگاه آموزشی حاکم بر آن نوع آموزش در شهرستان باید مد نظر قرار گیرد تا عدالت رخ دهد. البته اگر منابع مادی باشد که بسیار خوب است ولی با توجه به محدودیتهایی که در کشور وجود دارد باید دید اولویت با چه چیزی است. پس گام اول این است که ناعادلانه برخورد کنیم و برای مکانهایی که کم گذاشتهام وقت بیشتری بگذاریم. البته نهفقط امکانات مادی بلکه منابع انسانی مناسب در اختیار آنها گذاشته شود.
در سند تحول بارها از کلمه عدالت نام برده شده است و در بخش اهداف به تربیت یک انسان عدالتخواه اشاره دارد. آیا با توجه به شرایط امروز جامعه میتوان انتظار داشت خروجی دانشآموزان تربیتشده در این سیستم افرادی با ویژگیهای برجسته عدالتخواهی و عدالتجویی باشد؟
بخشی از این نیاز افراد را آموزشوپرورش باید پاسخگو باشد و بخشی از آن را جامعه پاسخ میدهد. فضای عمومی جامعه ما خوشبختانه با توجه به فرهنگ زیبای عاشورا و مکتب امام حسین (ع) گرایش به سمت عدالتخواهی دارد. این نگاه در تاروپود فرهنگی جامعه وجود دارد زیرا قدمت زیادی دارد. پس با تبلیغ و شعار ممکن است کموزیاد شود اما اگر ضعفی هست در عملکرد ما مسئولان است وگرنه مکتب امام حسین (ع) ریشه در آبوخاک این مملکت دارد. پس این یک بحث عمیق فرهنگی دارد. اگر سیستم آموزشوپرورش ما ضعیف باشد و نتواند وظیفه خود را برای تربیت یک نسل عدالتخواه و عدالتجو تامین کند فرهنگ عمومی جامعه این بخش را تامین میکند اما چهبهتر که آموزشوپرورش هم بتواند وظیفه خود را در این بُعد بهخوبی ایفا کند. آموزشوپرورش باید بتواند بهلحاظ علمی و متناسب با مراحل رشد دانشآموز این بعد عدالتخواهی را در وی نهادینه کند. کار بسیار سختی است. بسیاری از زمینهها نیاز به راهبردهای پژوهشی دارد. در این دهه اخیر بحثی مطرح شده است با عنوان آموزشوپرورش ارزشها که در تمام دنیا روی این قضیه در حال کارکردن است. موضوع این است که ارزشها را چگونه آموزش دهیم. ظاهر قضیه ساده است اما وقتی به عمق میرویم کار پیچیدهای است؛ مثلا کدام ارزش در سن ابتدایی باید آموزش داده شود و کدام در متوسطه اول یا دوم گفته شود و بیشترین اثربخشی را داشته باشد بسیار جای تامل دارد.
این طبقهبندی ارزشها در سند تحول انجام شده است؟
خیر، هنوز این کار انجام نشده است. البته این موضوع کاملا بحث جدیدی است که در دنیا مطرح میشود. اینکه چگونه و کجا ارزشها باید آموزش داده شوند تا بیشترین اثربخشی را داشته باشند بسیار اهمیت دارد. درواقع نه ما هنوز روی این مسئله کار کردهایم و نه دیگران.
با توجه به محدودیت عملی آموزشوپرورش، با اجرائیشدن کامل سند تحول بنیادین آموزشوپرورش ارزیابی شما از تحقق عدالت آموزشی چیست و آیا این امر محقق خواهد شد؟
من بر اساس یک باور دینی، یک اعتقادی دارم که شاید بخشی از آن شعاری باشد. من معتقدم مجموعه جهان و مجموعه حرکت تاریخ به سمت عدالت در حال پیشروی است. این باور را از کجا آوردهام؟ چون معتقد به بحث مهدویت و امام زمان (عج) هستم و از ویژگیهای این اعتقاد باورداشتن به عدالتخواهی و بسط عدالت است. این دردانه خلقت قرار است بیاید و عدالت را در جهان بگستراند؛ اما کی این امام همام میآید؟ زمانی که بستر آماده باشد و زمانی که جامعه پذیرای این عدالت باشد؛ بنابراین هرچه به سمت جلو میرویم به سمت عدالتخواهی در حرکت هستیم و به آن نزدیک میشویم. همچنین هرچه به سمت جلو میرویم به سمت عقلانیت حرکت میکنیم. جوامع در جهان عقلانیتر اداره میشوند؛ پس کل جهان به سمت علم جلو میرود. درواقع از ویژگیهای اندیشه شیعی همین موارد است. تمام ویژگیهایی که در ارتباط با امام زمان (عج) گفته شده است یکبهیک در حال تجلی است. جامعه دانشبنیان این اواخر بسیار مطرح شده و مورد تاکید و پیگیری است. درحالیکه در احادیث آمده وقتی امام زمان (عج) میآیند جامعه شما علمی و عقلانی و عدالتمحور میشود. پس با وجود ظلمهایی که در جهان میبینم، باورم این است که به سمت عدالت در حرکت هستیم؛ بنابراین واژه عدالت آموزشی را چند سال است در ادبیات آموزشوپرورش میبینید و در اسناد رسمی یونسکو از این واژهها استفاده میشود. این در حالی است که در احادیث دینی ما بسیار قبلتر به این مسئله پرداخته شده است. بههمیندلیل به سمت عدالت حرکت میکنیم و انشاءالله نسلی تربیت شود که خواهان عدالت باشد و تحمل عدالت را داشته باشد.
منبع دریافت این مطلب : روزنامه شرق