نظام تصمیم گیری و سیاست گذاری ما کمتر به پژوهش ها و مطالعات کارشناسی در قلمرو موضوع های آموزش توجه دارد؛ و با وجود تاکید بر لزوم پژوهش و مطالعه، کمتر شاهد الغای تصمیمی به دلیل مغایرت با یافته های علمی هستیم.
برای مثال بعید به نظر می رسد که سازمان هدفمندی یارانه ها، وزارت اقتصاد و دارایی، کارگروه تحول اقتصادی و دیگر سازمان های ذی ربط یا مجلس در خصوص آثار افزایش قیمت حامل های انرژی بر موضوع تقاضا و عرضه آموزش یا برابری فرصت های آموزشی توجهی خاص نشان داده باشند.
در شرایط معمول، تغییر در قیمت آموزش با تغییر در سطح عمومی قیمت ها سازگار و متناسب است و طبیعی است که وقتی قیمت همه کالاها افزایش می یابد، قیمت آموزش هم بالا برود؛ اما نکته مهم این است که تغییر سطح عمومی قیمت ها و قیمت آموزش چه تاثیری بر سهم هزینه های آموزشی در ترکیب مخارج مصرفی و به اصطلاح سبد هزینه خانوارها دارد؟ از سویی خانوارها با درآمدهای متفاوت و متعلق به طبقات درآمدی مختلف، چه رفتاری در قبال افزایش قیمت آموزش و افزایش سطح عمومی قیمت ها دارند؟ اگر بر این اساس بخواهیم موضوع را بررسی کنیم، باید از ابزار تحلیلی ویژه ای استفاده کنیم و ابزار تحلیل چنین موضوعی در اقتصاد، کشش های قیمتی و درآمدی هستند که باید برای آموزش برآورد شوند. البته برای ارائه تصویری شفاف تر، لازم است تا رفتار خانوارها به تفکیک طبقات مختلف درآمدی تحلیل شوند، به عبارت دیگر کشش ها برای هر طبقه به طور جداگانه محاسبه شوند. بنابر کشش قیمتی، اگر قیمت کالای آموزش یک درصد تغییر کند، رفتار خانواده ها در قبال این تغییر چگونه خواهد بود و تا چه میزان از مخارج آموزشی در سبد هزینه خانوارها کاسته خواهد شد. کشش درآمدی نیز درباره این بحث می کند که وقتی درآمد خانواده ای یک درصد کاهش یا افزایش یابد، آنان چه تغییری در هزینه های آموزشی خود می دهند.
در پژوهشی، اطلاعات بودجه خانوار در سال های 83 تا 86 استفاده و بر مبنای این چهار سال، رفتار اقتصادی خانوارها در حوزه آموزش مورد تحلیل قرار گرفت. طبقه بندی خانوارها به 10 گروه و تعیین دهک های درآمدی، به واسطه برون زابودن تعداد گروه ها و فقدان مبانی نظری انتقادهایی وارد است که برای گریز از عوارض آن بر اساس روشی نوین و تشابه رفتاری از جنبه اختصاص منابع به آموزش، خانوارهای شهری، در پنج گروه طبقه بندی شدند. در واقع طبقه بندی بر پایه این روش درون زا بود و بر اساس مشابهت رفتار خانوارهای نمونه، در پنج گروه با تعداد نابرابر تقسیم شدند. بر این اساس، 15.7 درصد افراد جامعه در طبقه اول قرار گرفتند که کمترین درآمد را دارند. 22 درصد در طبقه دوم و با عنوان گروه متوسط پایین، 28.5 درصد در طبقه سوم متوسط و 25.8 درصد در طبقه چهارم به عنوان گروه متوسط بالا و پردرآمدترین افراد هم که هشت درصد جامعه را تشکیل می دهند در طبقه پنجم قرار گرفتند.
البته گروه متوسط پائین به طبقه پایین ترین گروه درآمدی و طبقه چهارم به بالاترین طبقه در آمدی نزدیک هستند، البته این عناوین از سوی محقق اطلاق شده است و می تواند با برداشت عمومی از طبقه متوسط سازگار نباشد؛ اما نکته بسیار مهم، نابرابری شدیدی است که در مخارج مصرفی این خانوارها به چشم می خورد. پایین ترین طبقه درآمدی که بیش از 15 درصد جامعه را تشکیل می دهد، فقط 1.4 درصد از کل مخارج خانوارها را به خود اختصاص می دهد اما بالاترین گروه درآمدی یعنی هشت درصد از جمعیت، 34 درصد کل مخارج مصرفی جامعه را به خود اختصاص داده اند. این یعنی طبقه پنجم، نزدیک به 45 برابر طبقه اول هزینه می کند که نشان از نابرابری شدید دارد(جدول شماره1).
یک نکته جالب دیگر تعداد فرزندان خانوار است. خلاف آنچه تصور می شود که فقرا فرزندان بیشتری دارند، اطلاعات نشان می دهد نسبت فرزندان طبقه اول 1.56 نفر است اما در طبقه پنجم این نسبت به 2.2 نفر می رسد (جدول شماره2).
نسبت شاغلان به تحصیل هم نابرابری را نشان می دهد. در طبقه اول تعداد شاغلان تحصیل در خانوار به یک نفر هم نمی رسد اما در طبقه پنجم، نزدیک به دو نفر از افراد خانواده تحصیل می کنند. درباره سطح سواد هم همین طور است و هر چه به سمت طبقات بالا حرکت می کنیم، میزان باسوادی بیشتر می شود. گمان عمومی این است که طبقات ثروتمند، خیلی اهل تحصیل نیستند و تحصیل مربوط به طبقات متوسط است اما داده ها این را نشان نمی دهد(جدول شماره2).
قبل از پاسخ به این سوال، لازم است به یک بحث مهم توجه کنیم. ما معمولا نابرابری در مخارج مصرفی را مورد توجه قرار می دهیم که البته مهم است اما شدیدتر از آن نابرابری در هزینه های آموزشی خانوارهاست. برای روشن شدن بحث، به این نکته توجه کنید که از کل مخارج آموزشی خانوارها، طبقه اول تنها 0.57 درصد سهم دارند اما سهم آنان از کل مخارج مصرفی 1.43 است. نابرابری مخارج آموزشی در میان طبقات خانوارها چشمگیر است. سهم هزینه آموزشی خانوارهای طبقه اول از مجموع هزینه های آموزشی خانوارهای نمونه در حدود 0.6 درصد است، در حالی که خانوارهای طبقه مذکور 15.7 از صد کل خانوارها را تشکیل می دهند. در مقابل خانوارهای طبقه پنجم که 8.1 درصد از کل خانوارها را شامل می شوند، 24.5 درصد از مجموع مخارج آموزشی خانوارها را به خود اختصاص داده اند. میانگین سهم مخارج آموزشی خانوارهای نمونه نیز 5.6 درصد است. متوسط هزینه آموزش خانوارهای طبقه پنجم بیش از 81 برابر متوسط هزینه آموزشی خانوارهای طبقه اول، 18 برابر خانوارهای طبقه دوم و 5.2 برابر خانوارهای طبقه سوم و 1.4 برابر خانوارهای طبقه چهارم است (جدول شماره3).
گفته می شود که آموزش، راهی برای تغییر طبقه افراد جامعه و ابزاری برای توزیع برابر درآمد است؛ یعنی افراد با تحصیل، می توانند طبقه اقتصادی خود را تغییر دهند؛ اما چنین نابرابری در هزینه های آموزشی می تواند به تثبیت و نهادینه کردن نابرابری های درآمدی منجر شود. در هنگام تصویب قانون هدفمندی یارانه ها ادعا می شد که این قانون، برای نزدیک شدن به عدالت و کاستن از نابرابری هاست که اگر با دقت بیشتر و به طور اصولی به موضوع نابرابری ها پرداخته و ملاحظه می شد که شدت نابرابری آموزشی به مراتب بیشتر از نابرابری در مخارج مصرفی و شیوه اصولی کاستن از نابرابری ها، توانمند سازی و تقویت سرمایه انسانی و اجتماعی است، شاید باید به جای پرداخت یارانه نقدی به توسعه کمی و کیفی فرصت های آموزشی روی می آوردیم. همه، این عبارت معروف را شنیده ایم که به جای دادن ماهی به فرد نیازمند، ماهیگیری را باید به او آموخت.
همچنین معلوم شد که سهم هزینه های خوراکی مربوط به خانوارهای طبقه اول تا پنجم با روندی نزولی از 29.1 درصد در طبقه اول به 2.6 درصد در طبقه پنجم کاهش می یابد. سهم هزینه مسکن 34.16 درصد برای طبقه اول به 2.8 درصد برای طبقه پنجم می رسد. در مقابل سهم سایر هزینه ها برای خانوارهای متعلق به طبقه اول تا پنجم با روندی فزاینده به ترتیب از 28 به 87.6 درصد رسیده است. سهم هزینه های آموزشی خانوارهای متعلق به طبقات اول تا چهارم با روندی فزاینده به ترتیب از دو درصد برای طبقه اول به هشت درصد برای طبقه چهارم افزایش ولی برای طبقه پنجم به حدود پنج درصد کاهش می یابد (جدول شماره4).
همچنین یافته ها نشان داد که مشتری عمده آموزش دولتی، طبقات محروم اند و بالعکس، طبقات پردرآمد بیشتر از آموزش خصوصی استفاده می کنند. کم درآمدترین خانوارهای شهری به طور متوسط 54 درصد از مجموع مخارج آموزشی خود را به تهیه نوشت افزار و ملزومات تحصیل و پس از آن برای تامین خدمات آموزش دولتی (32 درصد) اختصاص داده اند. خانوارهای متوسط و متوسط به بالا، مشتری آموزش عالی هستند (جدول شماره5). نکته دیگر اینکه آموزش عالی به ویژه در سال های اخیر با روی آوردن به اخذ شهریه بخش عمده سهم مخارج آموزشی در سبد خانوار را به زیان آموزش عمومی به خود اختصاص داده است. درواقع چون آموزش عالی مشمول اصل 30 قانون اساسی نمی شود، از چنین امکانی استفاده کرده است و طبیعی است که افراد متمول، سهم بیشتری را به آن اختصاص دهند و نابرابری در فرصت های آموزشی را توسعه دهند.
انتظار ما بر این بوده است که محاسبه کشش های قیمتی و درآمدی برای ما روشن کند که آموزش برای کدام گروه از خانوارها لوکس و برای کدام ضروری است. در شرایطی که درآمد خانواده یک درصد کاهش یابد، مخارج آموزشی خانوار بیش از یک درصد کم شود، آموزش برای آن خانواده کالای لوکس است و اگر مخارج آموزشی کمتر از یک درصد کاهش یابد، آموزش برای آن خانوار کالای ضروری است. پس از تخمین تابع تقاضای آموزش به تفکیک طبقات پنج گانه کشش های درآمدی و قیمتی برآورد شدند که معلوم شد آموزش برای طبقات اول تا سوم لوکس است. به عبارت دیگر اگر درآمد مردم محروم و متوسط به طور متوسط یک درصد کاهش پیدا کند، آنان مخارج آموزشی خود را به میزانی بیش از یک درصد کاهش می دهند. منظور از کاهش درآمد، تنها کاهش درآمد اسمی نیست بلکه درآمد واقعی یا همان قدرت خرید است که می تواند با فزونی نرخ تورم نسبت به افزایش در نرخ اسمی دستمزد واقع شود.
به نظر می آید که می توان نتایج تحقیق را تعمیم داد و گفت درحال حاضر طبقه محروم در حال خارج شدن از بازار آموزش است، چنان که تورم مستمر و شدید در چند سال اخیر قدرت خرید بسیاری از گروه های مردم را کاهش داده و این به آن معناست که طبقات کم درآمد که آموزش برای آنان جنبه کالای لوکس را دارد، سهم مخارج آموزشی در سبد هزینه خود را کم می کنند. کاستن از این سهم می تواند در اشکال گوناگونی محقق شود. می دانید که آموزش رایگان در ایران به معنی رایگان بودن هزینه های سازمانی آموزش است؛ یعنی دولت هزینه اجاره محل و آب و برق مدرسه و حقوق معلم و کارکنان را می دهد و هزینه های جانبی آموزش بر عهده خانوار ها است. پس ممکن است در مسیر کاستن از مخارج آموزشی ابتدا از حذف کمک به مدرسه آغاز و به کاهش یا حذف هزینه ایاب و ذهاب و استفاده از کلاس های تقویتی و ملزومات و تجهیزات کمک آموزشی تا ترک تحصیل دانش آموزان و ممانعت از ادامه تحصیل فرزندان دختر منجر شود. از سویی ممکن است خانوارهایی از این سه طبقه متوسط و کم درآمد که مشتری مدارس غیرانتفاعی هستند، از تحصیل در چنین مدارسی منصرف شوند. به هر حال انتظار داریم که با کاهش قدرت خرید طبقات محروم و متوسط، آنان برای جبران هزینه های ضروری مانند خوراک و مسکن، مخارج آموزشی خود را کاهش دهند. تورم بر وزارت آموزش وپرورش نیز که متولی ارائه آموزش عمومی است می تواند در اشکالی از قبیل کاهش هزینه کرد خانوارها، افزایش تراکم دانش آموزان در مدارس دولتی، تعطیلی مدارس غیردولتی در مناطق متوسط و شهرهای کوچک کشور، کاهش میزان کمک مالی والدین به مدارس، تنزل سطح کارایی و بازدهی نظام آموزشی به واسطه کاهش استفاده خانوارها از خدمات آموزشی مکمل ارائه شده از سوی مراکز آموزشی غیر دولتی، ناکامی در افزایش نرخ پوشش و ماندگاری تحصیلی و کاهش بودجه واقعی آموزش وپرورش تاثیر منفی داشته باشد. وقتی به هر دلیل تورم ایجاد شود، سرجمع هزینه های آموزشی خانوارها کم می شود اما دارای عوارض منفی یکسان و برابر بر خانوارها نیست. برای خانوارهای طبقات چهارم و پنجم که آموزش برای آنها جنبه ضروری دارد، انتظار می رود که از هزینه های غیرضروری متنوع و متعددی کاسته و مانع از کاهش هزینه های آموزشی خود شوند. به طور مثال در هنگام مواجهه با کاهش در آمد واقعی خود از سایر هزینه های غیرضروری مانند سفرهای خارج از کشور می کاهند، اما اجازه کاهش معنادار و قابل توجه در سطح برخورداری از خدمات آموزشی را نمی دهند.
محاسبه کشش قیمتی آموزش، به صورت روشن تری نشان داد که آموزش برای خانوارهای کم درآمد باکشش و برای خانوارهای برخوردار از درآمد بالا بی کشش است. نتایج نشان دادند که تقاضای خانوارهای متعلق به طبقات پایین، متوسط پایین و متوسط درآمدی نسبت به تغییر در قیمت آموزش حساس است و افزایش قیمت آموزش به میزان یک درصد، مخارج آموزش خانوارهای شهری مذکور را به میزانی بیش از یک درصد کاهش خواهد داد که البته کاهش سهم طبقات کم درآمد و متوسط پایین بسیار بیشتر از طبقه متوسط است؛ یعنی مهم ترین قربانی افزایش قیمت آموزش، خانواده های محروم هستند. طبق یافته های تحقیق اگر قیمت آموزش در قالب افزایش بهای اقلامی چون شهریه مدارس غیردولتی، بهای ملزومات و نوشت افزار، هزینه های جنبی مانند سرویس مدارس و از این قبیل افزایش پیدا کند، شدیدترین واکنش را خانوارهای طبقه اول نشان می دهند. در مقابل ضرایب کشش تقاضای طبقات درآمدی بالاترین و متوسط بالا نشان داد که افزایش قیمت آموزش به کاهش نسبتا اندک تقاضای آموزش از جانب طبقات مذکور منجر شده و بنابراین سهم طبقات درآمدی مذکور را در مقایسه با طبقات دیگر ارتقا خواهد داد.
این یافته یک پیام روشن دارد و آن بازی نکردن با قیمت آموزش است؛ زیرا واکنش طبقات محروم به آن شدید و بلافاصله است. در مقابل برای طبقه متوسط بالا و بالا، تقاضای آموزش بی کشش است و هر اندازه قیمت آموزش افزایش یا بد، این خانوارها از سهم آموزش در سبد هزینه های خود به میزان قابل توجهی کم نمی کنند. خانوارهای مرفه با کاستن از مخارج مربوط به کالاهای لوکس، منابع لازم برای تداوم بهره مندی خود از مخارج آموزشی را فراهم می کنند.
متاسفانه هنوز ارزیابی ای از تاثیر هدفمندشدن یارانه ها بر مخارج آموزشی خانوارها در دسترس نیست، چنان که هنوز اعداد و ارقام بودجه خانوار مربوط به سال های پس از افزایش قیمت حامل های انرژی منتشر نشده و بنابراین نمی توان اظهارنظر قطعی در این باره داشت. هدفمندی یارانه ها چند اثر داشت؛ افزایش نرخ تورم و کاهش درآمد واقعی خانوارها، افزایش درآمد واقعی خانوارهای طبقات متوسط به پائین به دلیل دریافت یارانه نقدی و افزایش قیمت آموزش همانند با دیگر کالاها.
اگر درآمد واقعی مرفه ترین گروه خانوارها کم شود، این گروه کمترین تغییر را در برنامه های آموزشی فرزندانشان ایجاد می کنند و حتی الامکان از هزینه های آموزشی خانوار نمی کاهند. آنان خرج مسکن و خوراکشان تثبیت شده است و سهم عمده ای از درآمدشان صرف استفاده از کالاها و خدمات لوکس می شود. این طبقه با وقوع تورم، بااینکه تا حدودی از قدرت خریدش کاسته می شود اما از محل تقلیل مخارج لوکس خود مانند سفر خارجی امکان می دهد تا خدشه ای به تحصیل دانش آموزش وارد نشود. وضعیت طبقه خانوارهای متوسط نزدیک به مرفه نیز تقریبا مشابه خانوارهای مرفه است؛ اما شرایط طبقات کم در آمد، متوسط و متوسط پائین متفاوت است و این گروه ها بیشترین لطمه را از تورم خواهند خورد. بر مبنای یافته های برگرفته از برآورد کشش های درآمدی، برای این گروه ها تدارک کالاهای ضروری (از قبیل اجاره خانه) در قیاس با آموزش اهمیت بیشتر و اولویت دارد و به اصطلاح برای آنان آموزش، کالای لوکس و اقلامی مانند مسکن و مواد غذایی جنبه ضروری دارد. بر اساس نتایج تحقیقات اخیر، می توان انتظار داشت که در قالب سیاست هدفمندی یارانه ها، پرداخت یارانه نقدی به خانوار های کم درآمد (دهک های اول و دوم) سبب شود که خانوار های مذکور به واسطه تاثیر مثبت یارانه ها بر درآمدشان، بتوانند مخارج بیشتری صرف آموزش فرزندانشان کنند. در مقابل طبقات متوسط، متوسط پایین و بالا و مرفه در مقایسه با شرایط پیش از اجرای هدفمندسازی یارانه ها به دلیل غلبه اثر تورمی سیاست مذکور بر یارانه نقدی، قدرت خریدشان کاهش یافته و هر گروه متناسب با کشش درآمدی مربوطه از میزان مخارج آموزشی خود خواهند کاست. به طور خلاصه پیش بینی می شود که پیاده سازی سیاست هدفمندسازی یارانه ها در ابتدا سبب شده باشد تا میزان منابعی که از سوی خانوارهای متعلق به دهک های اول و دوم گروه های شهری به آموزش اختصاص می یابد افزایش یابد، ولی با غلبه اثر تورمی ناشی از افزایش نرخ تورم ناشی از افزایش حجم نقدینگی و جهش نرخ ارز، اثر مثبت یارانه نقدی خنثی و در نهایت با کاهش قدرت خرید خانوارهای کم درآمد و متوسط مخارج آموزشی آنان کاهش یابد.
افزایش قیمت آموزش نیز از سویی دیگر سبب کاهش مخارج آموزشی خانوارها می شود که بنا بر اظهارات عنوان شده تاثیر معناداری بر خانوارهای مرفه ندارد اما مخارج آموزشی خانوارهای کم درآمد را به شدت کاهش می دهد.
بدیهی است که اگر دولت نتواند افزایش نرخ ارز و تورم را کنترل کند و سطح عمومی قیمت ها و قیمت آموزش بیش از این افزایش پیدا کنند افزایش نابرابری ها شتاب بیشتری خواهد گرفت.
از دیگر عوارض منفی می توان به کاهش دستمزد واقعی معلمان که بر انگیزه آنان موثر است و از این طریق کاهش کارایی آنان، کیفیت آموزش در مدارس دولتی را با کاستی بیشتر روبه رو خواهد کرد و از این مسیر باعث تشدید نابرابری های آموزشی خواهد شد، اشاره کرد.
وزارت آموزش وپرورش لازم است که فرصت تعویق اجرای قانون هدفمندی را مغتنم شمرده و سیاست گذاران کلان کشور را متقاعد کند که در هنگام تدوین سیاست های اقتصادی، به پیامدهای آن بر آموزش وپرورش توجه و در قوانین، آنان را لحاظ کنند. اهم موارد تجدید نظر در قانون هدفمند سازی یارانه ها عبارت خواهد بود از عدم پرداخت یارانه نقدی و اختصاص منابع حاصله به تقویت سرمایه انسانی در کشور و به ویژه بهبود کیفیت خدمات آموزشی و پرورشی. پیش نیاز بهبود کیفیت نیز ایجاد تحول در وضعیت جبران خدمات معلمان و ایجاد انگیزه بیشتر برای همکاری و همراهی فعال در تحول نظام آموزشی است.
و در پایان باید اشاره کرد که اولین و مهم ترین تاثیر کاهش مخارج آموزشی، خود را در تشکیل سرمایه انسانی نشان می دهد. یکی از مهم ترین ارکان سرمایه انسانی بحث آموزش است. وقتی آموزش به هر دلیلی کاهش یابد یا کیفیت خود را از دست دهد یا ناعادلانه توزیع شود، تکوین سرمایه انسانی جامعه مختل می شود.
بحث دوم نابرابری درآمدی است. با افزایش هزینه های آموزشی از یک طرف و کاهش قدرت خرید ازطرف دیگر، خانوارهای کم درآمد ناچار می شوند هزینه آموزش خود را کاهش دهند؛ پس احتمالا هم کمیت و هم کیفیت تحصیل آنان کاهش می یابد. روشن است که این گروه در آینده برای یافتن شغل بهتر هم با مشکل مواجه می شوند و این چرخه نابرابری ها مدام خود را بازتولید می کند. زمانی که دولت از عدالت سخن می گوید، باید توجه داشته باشد که آموزش یکی از عوامل تشدید یا کاهش نابرابری است و سوال کلیدی این است که افزایش هزینه های مدارس ناشی از افزایش بهای حامل های انرژی و نرخ ارز که قطعا توسط دولت تامین نشده و بنا بر اظهارات، دولت اعتبارات خود در سال جاری را کاهش داده و خواهد داد، از کدام محل پوشش داده شده است؟ این بدان معناست که مدیر مدارس باید اضافه مخارج را از والدین بگیرند.
نویسنده مطلب : عبدالله انصاری
منبع دریافت این مطلب : روزنامه شرق
آقای ابوالفضل جوکارقهرودی: مردی که در آستانه 40سالگی، عنوان پدر کتاب و کارآفرین ملی را به خود اختصاص داده، صبح ها مانند همکاران خود، کارت می زند و وارد دفتر کارش می شود. لبخند جزئی از ارکان صورتش است و وقتی ناراحت می شود، بازهم لبخند می زند. اینجا همه چیز فرهنگی است. در اتاقش کتابخانه ای عظیم خودنمایی می کند. انتشارات بین المللی گاج در سال 1381، فعالیت خود را در حوزه نشر آموزشی و با هدف ایجاد فرصت های برابر در آموزش آغاز کرد و درحال حاضر به عنوان پرتیراژترین ناشر کشور مشغول فعالیت است. گستره فعالیت گاج از مقطع پیش دبستانی تا کارشناسی ارشد است و در این راستا بیش از هزار عنوان کتاب چاپ کرده است، برای چاپ این عناوین که سالانه در شمارگان حدود 10 میلیون جلد به چاپ می رسند، بیش از 800 مولف و ویراستار با 950 کارمند اداری در بخش های مختلف و 520 نمایندگی و عوامل توزیع، مشغول فعالیت هستند. از افتخارات این انتشارات می توان به موارد زیر اشاره کرد:
دریافت تندیس چهارمین جشنواره کارآفرینان برتر به عنوان کارآفرین برتر استان تهران در سال 1387
دریافت تندیس چهارمین جشنواره کارآفرینان برتر به عنوان کارآفرین ملی در سال 1388
ناشر برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال 1385
ناشر برگزیده بیست ویکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در سال 1387
ناشر برگزیده بیست ویکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در سال 1388
ناشر برگزیده بیست ویکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در سال 1393
تقدیرشده از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به علت استفاده از کاغذ و مرکب خاص در تولید کتاب های گاج، به دلیل سازگاری با محیط زیست در سال 1388
دریافت تندیس دیموند بلورین، به دلیل کسب رتبه اول در نظام توزیع و پخش کتاب در کشور در سال 1388
منتخب نمایشگاه بین المللی کتاب LEIPZIG در سال 2009 به عنوان ناشر جذاب ترین کتاب کودک جهان به خاطر چاپ کتاب <<یک قدم مورچه ای>>
عضو سالن EPP (انجمن ناشران آموزشی جهان) به عنوان تنها ناشر ایرانی
دریافت لوح و تندیس کنفرانس ملی خلاقیت شناسی، مدیریت و مهندسی نوآوری در سال 1388
دریافت لوح و تندیس جشنواره ملی قهرمانان صنعت در سال 1388
دستیابی به رکورد پرمخاطب ترین غرفه کتاب ایران در هشت سال متوالی از سال 1386 تا 1393
دریافت 10 جلد گواهینامه ثبت اختراعات در حوزه آموزش کشور ار سال 1385 تا 1387
ناشر منتخب جشنواره کتاب های آموزشی رشد وزارت آموزش وپرورش
دریافت لوح و تندیس بزرگ ترین طرح ملی سپاس به عنوان نخستین ناشر کشور در میان 10 برند برتر و محبوب در خدمات و مشتری مداری در سال 1390
دریافت تندیس طلایی و لوح افتخار در پنجمین جشنواره رسانه های دیجیتال در سال 1390 از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
کسب گواهینامه و تندیس حمایت از حقوق مصرف کنندگان در 4 سال متوالی از سال 1389 تا 1392
همچنین اهدای بیش از دو میلیون جلد کتاب به دانش آموزان نقاط کم برخوردار در سراسر کشور و تجهیز کتابخانه های مدارس عمومی سراسر کشور، از جمله خدمات و فعالیت های انتشارات گاج است. این انتشارات با نام ابوالفضل جوکار قهرودی، بنیانگذار آن، گره خورده است و خدمات منحصر به فردی که چه در گذشته و چه اکنون ارائه می شود، همگی حاصل نگاه و منش ایشان است.
در ادامه گفت وگو با ایشان را می خوانید.
دوران کودکی شما چگونه گذشت؟
من متولد سال 1354 در محله سرآسیاب دولاب واقع در منطقه 14 تهران هستم. از کلاس اول راهنمایی، از روز اول تعطیلات مدرسه تا روز آخر، دو نوبت کار می کردم.
چه شد که وارد حوزه آموزش شدید؟
بعد از اتمام دوران دبیرستان و هم زمان با ورود به دانشگاه به طور جدی تدریس را آغاز کردم. البته قبل از آن در دوران دبیرستان به همکلاسی ها و بچه های محل به صورت پراکنده، در دروس مختلف کمک می کردم. به درس شیمی خیلی علاقه داشتم. به یاد دارم سال 1372 که دیپلم گرفتم به دفتر نمایندگی روزنامه رفتم و تقاضای چاپ 10 نوبت آگهی تدریس شیمی دادم.
چه شد که از تدریس خصوصی به ایده تاسیس آموزشگاه رسیدید؟
بعد از چند روز به این فکر افتادم، تلفن معلم ها را در هر درس با سابقه تدریس، نشانی منزل و... بگیرم و یک بانک اطلاعاتی درست کنم. بعد از گذشت پنج، شش روز یک بانک اطلاعاتی حدود 200 نفره از معلمان و دبیران دروس مختلف تهران، تهیه کردم و به این فکر افتادم که با این معلم ها می توانم یک آموزشگاه تدریس خصوصی راه اندازی کنم؛ تا پایان سال 73 به این شیوه کار می کردم. سال 74 تصمیم گرفتم دفتری اجاره کنم و این کار را به صورت حرفه ای انجام دهم و عملا یک آموزشگاه تاسیس کنم. آموزشگاهی به نام <<اندیشمندان>> را تاسیس کردم. شرایط کاری در آن مقطع خیلی خوب بود. بعد از یکی، دو سال، شعبه دوم آموزشگاه را در سعادت آباد تاسیس کردم.
بعد از تاسیس اندیشمندان، همچنان تدریس می کردید یا صرفا مدیریت آموزشگاه ها را عهده دار بودید؟
خیر. من شخصا تا سال 1385 تدریس هم می کردم. در همان سال های 74 و 75 هم که آموزشگاه داشتم علاوه بر مدیریت آموزشگاه، در آموزشگاه ها و مدارس مناطقه 14، 1، 2 و 3 تهران، شیمی کنکور را تدریس می کردم و گاها به عنوان دبیر پروازی برای کلاس های نکته، تست و جمع بندی به شهرهای یزد و اصفهان دعوت می شدم و در یک سال به بیش از هزار نفر شیمی درس می دادم. همواره مفاهیم شیمی را به زبان ساده، با طنز و شعر آمیخته می کردم تا یادگیری آن برای دانش آموزان راحت تر باشد؛ چون اکثر دانش آموزان رابطه خوبی با درس شیمی نداشتند و از این درس فراری بودند، ولی تعداد زیادی از همین دانش آموزان، بعد از مدتی که شیمی برای شان جذاب می شد، موقع انتخاب رشته دانشگاهی به دنبال رشته های شیمی محور مانند پلیمر، نفت، پتروشیمی و... بودند.
چه شد از تدریس و آموزش به سمت نشر و کتاب و انتشارات گاج حرکت کردید؟
چون خودم جزء دانش آموزان مناطق کم برخوردار تهران بودم و امکانات آموزشی در مدارس ما ضعیف بود، همواره در طول تدریس، علاقه داشتم، آنچه را که در درس شیمی می دانم به نفرات بیشتری انتقال دهم؛ مثلا به جای سالی هزار دانش آموز، یک صد هزار نفر، بلکه بیشتر از آن بهره ببرند و این کار فقط از طریق تالیف یک کتاب جامع و خوب امکان پذیر بود، ولی به دلیل مشغله زیاد تدریس، هیچ گاه فرصت نمی کردم این کار را به صورت جدی انجام دهم و تالیف یک کتاب به گونه ای که دانش آموزان را از کلاس درس تا حد امکان بی نیاز کند، کار دشواری است. هم تجربه تدریس می خواهد و هم حوصله زیاد. تا اینکه در سال 1379، در یکی از روزهایی که به عنوان دبیر پروازی برای تدریس به یزد می رفتم. دوست فرهیخته و عزیزی به نام آقای مهندس حمید قندهاری از من خواستند یک روز هم در دبیرستان بهاباد که در 200کیلومتری شهر یزد است برای تدریس و رفع اشکال درس شیمی بروم. من هم با کمال میل پذیرفتم. وقتی با بچه های آن روستا مواجه شدم؛ دیدم امکانات آموزشی در آنجا تقریبا صفر است، ولی شوق اشتیاق به یادگیری در چشمان تک تک آنها دیده می شد. آنها به صورت شبانه روزی با کتاب های آموزشی، آن هم به صورت محدود، خودشان را برای کنکور آماده می کردند. تیم های سه نفره تشکیل داده بودند؛ مثلا کتاب آموزشی فیزیک دو روز در اختیار یک تیم بود و سایر کتاب ها در اختیار تیم های دیگر و به صورت چرخشی از این تعداد محدود کتاب استفاده می کردند. بعد از بازگشت از یزد و مشاهده اثربخشی کتاب های آموزشی در روند تحصیلی دانش آموزان در نقاط کم برخوردار، بی درنگ شروع به تالیف کتاب شیمی به زبان ساده کردم و سعی کردم تمامی تجارب دوران تدریسم را به زبانی شیوا و آسان برای دانش آموزان به رشته تحریر درآورم. به گونه ای که یک دانش آموز بدون نیاز به معلم شیمی بتواند این درس را بیاموزد. تالیف این کتاب حدودا یک سال طول کشید. برای چاپ کتاب به ناشران زیادی مراجعه کردم، ولی همگی می گفتند این کتاب فروش نمی رود، چون سهم مطالب آموزشی آن نسبت به پرسش های چارگزینه ای آن بیشتر است. در آن مقطع، کتاب های تست و فروش خوبی داشتند و به نوعی ابزار کار معلمان کنکور بودند؛ ولی من اعتقادم غیر از این بود؛ چون هدفم از تالیف این کتاب، آموزش به دانش آموزان به زبان ساده بود. خصوصا دانش آموزان نقاط کم برخوردار که از امکانات آموزشی کنکور کم بهره یا بی بهره بودند. این کتاب آن قدر با استقبال روبه رو شد که دبیران و دانش آموزان خواهان سایر تالیف چنین کتابی برای دروس با این شیوه نگارش، یعنی توضیح مفاهیم درس به زبان ساده به همراه پرسش های چهارگزینه ای بودند و من برای پاسخ گویی به این نیاز، تصمیم گرفتم از مهاجرت صرف نظر کنم و در شهریور سال 1381، مجوز انتشارات بین المللی گاج را گرفتم.
به نظرتان در دستیابی به هدف تان موفق بوده اید؟
من از آغاز تاسیس گاج، یک هدف اساسی را برای خودم در نظر گرفتم و آن <<توسعه عدالت آموزشی>> بود. به عبارت دیگر، دوست داشتم تمام دانش آموزان بتوانند تا حد امکان از امکانات آموزشی یکسان برخوردار باشند. اینکه تمامی امکانات آموزشی در کلان شهرها مستقر است و دانش آموزان شهرهای کوچک و روستاها و دانش آموزان کم بضاعت شهرهای بزرگ از این امکانات برخوردار نبودند، همواره موجب به هم ریختگی ام بود و یک کتاب آموزشی جامع تنها راهکار ارزانی است که می تواند عدالت آموزشی را برقرار کند. من همواره به مولفان خود در گاج گفته ام که تمام توان و تجربه خود را به کار گیرید و آنچه را می دانید و برای دانش آموزان لازم و مفید است به زبان ساده و با یک طبقه بندی منحصر به فرد به رشته تحریر درآورید و از مطرح کردن مفاهیم و مطالب خارج از کتاب درسی اجتناب کنید، مگر آنکه آن مطلب در یادگیری مفاهیم کتاب درسی به صورت مستقیم تاثیرگذار باشد.
شما بنیان گذار انتشارات گاج هستید. درحال حاضر سمت شما در گاج چیست؟
تا سال 1390 مدیریت گاج با من بود؛ یعنی هم رئیس هیات مدیره بودم و هم مدیرعامل، ولی با مطالعه تاریخچه شرکت های بزرگ در دنیا به این نتیجه رسیدم که رهبری با مدیریت، تفاوت های اساسی دارد و هر شرکت باید یک رهبر داشته باشد و یک مدیر. رهبری و مدیریت، لازم و ملزوم یکدیگرند، رهبری کردن مکمل مدیریت کردن است و نه جایگزین آن. کار یک مدیر، طراحی سازمان است و رهبر بین ارکان این سازمان همسوسازی (مفاهمه) می کند. معمولا ساختارهای رسمی به کار مدیران می آیند و ساختار غیررسمی به کار رهبران. یکی از مهم ترین دلایلی که در ایران طول عمر شرکت ها کوتاه است این است که این دو وظیفه مهم را یک نفر انجام می دهد و عملا سیستم قائم به فرد می شود و با نبود آن مدیریت سیستم ضعیف می شود یا کلا از بین می رود اما در دنیای مدیریت امروز، این دو مقوله کاملا از هم جدا هستند و هریک کارکرد خود را دارند و می بینیم که در دنیا خیلی از شرکت های بزرگ، طول عمر سه رقمی دارند. بنابراین از برادر خود آقای مهندس محمد جوکار تقاضا کردم که مدیریت مجموعه را بپذیرند. ایشان متولد سال 1363 و فارغ التحصیل رشته پلیمر از دانشگاه صنعتی امیرکبیر هستند. در مدیریت با وسواس و دقت زیادی کارها را انجام می دهند و در این سه سال بسیار موفق بوده اند و من در طول این مدت به هیچ عنوان در امور داخلی و جزئی گاج دخالت نداشته ام و صرفا در سیاست های کلان با ایشان هم بحث می شوم.
کتاب های گاج برای چه مقاطع تحصیلی طراحی شده اند و چه شمارگانی دارند؟
ما از مقطع پیش دبستانی تا کارشناسی ارشد کتاب داریم و چند سالی است که پرتیراژترین ناشر کشور هستیم. در مجموع حدودا سالی 10 میلیون جلد کتاب تولید می کنیم که بین پنج میلیون دانش آموز توزیع می شود.
ممکن است شما هم روزی مانند کانون فرهنگی آموزش، گاج را وقف کنید؟ و نظر شما در مورد وقف کردن کانون چیست؟
کار آقای مهندس قلم چی قابل تقدیر است، ایشان از پیش کسوتان حوزه آموزش هستند و تقریبا از سال 70 در همین حوزه به صورت جدی و شبانه روزی کار می کنند و خدمات زیادی به دانش آموزان و مدارس ارائه داده اند، به نظر من آقای قلم چی و امثال ایشان قبل از آنکه موسسه خود و ساختمان آن را وقف کنند، خودشان را وقف آموزش کرده اند که این موضوع باارزش تر است، من در ماه رمضان امسال نیت کردم که ان شاءالله در 20 سال آینده صد مدرسه و کتابخانه در سراسر کشور و در نقاط کم برخوردار تاسیس کنم.
آموزش وپرورش همواره منتقد جدی کتاب های آموزشی و کمک آموزشی بوده است. به نظر شما این نقد به حوزه کتاب های آموزشی وارد است؟
برداشت شما درست نیست. سازمان تالیف کتب درسی آموزش وپرورش، منتقد ناشرانی است که به تولید کتاب های حل المسائل مشغول اند و این نقد کاملا بجا و درست است. در حقیقت تولید این کتاب ها، دانش آموزان را از فکرکردن باز می دارد و آنها را تنبل می کند و اساسا این کتاب ها آموزشی نیستند. ولی به حوزه کتاب های آموزشی نه تنها نقدی ندارد بلکه از آنها حمایت نیز می کند. در طول این چند سال، ده ها جلد از کتاب های گاج منتخب جشنواره رشد آموزش وپرورش شده اند. از سوی دیگر آموزش وپرورش در انتشارات مدرسه به تولید کتاب های آموزشی و کمک آموزشی مشغول است و با ناشران بخش خصوصی رقابت می کند.
اگر شما ناشر آموزشی نبودید، مثلا ناشر کتاب های عمومی بودید، می توانستید سالانه 10 میلیون جلد کتاب چاپ کنید؟
قطعا نه، بازار نشر آموزشی با نشر در سایر حوزه ها کاملا متفاوت است. خرید کتاب های آموزشی برای یک دانش آموز یا دانشجو، یک ضرورت است ولی درمورد سایر کتاب ها این طور نیست، کلا در دنیا کتاب های آموزشی از فروش خوبی برخوردارند.
در دنیا سایر کتاب ها نیز از فروش خوبی برخوردارند، چرا در ایران این گونه نیست؟
این موضوع از دو منظر قابل بحث است؛ یکی اینکه اساسا سرانه مطالعه در کشور پایین است و کتاب در سبد نیازهای خانواده عمدتا جایی ندارد که البته این بی علت نیست و دوم اینکه مسئولان فرهنگی در کشور ضعیف عمل می کنند. قیمت کتاب در ایران به نسبت درآمد متوسط هر ایرانی، گران است، هرچند نسبت به سایر کشورها ارزان است و گاهی در کتاب های هم حجم و مشابه، تا یک سوم قیمت است. دوم اینکه؛ کتاب در دسترس مردم نیست. مهم ترین مشکل نشر کشور، توزیع و ویترین کتاب است. اگر کتاب در دسترس باشد، مردم کتاب می خرند.
نکته سوم اینکه، اطلاع رسانی در حوزه کتاب ضعیف است، به عبارت دیگر هزینه تبلیغات در ایران بالاست و برای ناشر توجیه ندارد که کتاب های خود را از طریق صداوسیما، جراید و تبلیغات محیطی سطح شهر معرفی کند. البته در سال های اخیر برای تبلیغ کتاب، تخفیف هایی قائل شده اند ولی به هیچ عنوان کافی نیست. بنابراین مخاطب از وجود کتاب های خوب، بی اطلاع است.
نکته چهارم، نبود اهتمام مسئولان کشوری به امر ترویج کتاب و کتابخوانی در مردم یا حداقل مجموعه تحت مسئولیت خود است. نکته پنجم که خیلی جالب است، کاهش شدید اعتبارات حوزه نشر کشور است! به نظر من در کشوری مثل ایران که رهبر فرهیخته آن، خود به عنوان یک کتاب شناس و نویسنده حرفه ای، به این میزان به امر کتاب و کتاب خوانی تاکید دارند و تقریبا در تمام نمایشگاه های کتاب شخصا حضور پیدا می کنند و پیگیر فعالیت ناشران هستند و در کشوری که سه هزارو 500 ناشر فعال در طول یک سال 70 هزار عنوان کتاب را در شمارگان بیش از 150 میلیون نسخه با گردش مالی بالغ بر هزار و 100 میلیارد تومان چاپ می کنند، ما باید وزارت کتاب و کتاب خوانی داشته باشیم.
مطالب شما قابل توجه و تامل هستند؛ آیا تابه حال آنها را با مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح کرده اید؟
بله، در اسفندماه سال 92 دیداری با جناب آقای دکتر جنتی، وزیر محترم فرهنگ، داشتم و مطالب خود را بیان کردم و ایشان نیز استقبال کردند و فرمودند پیشنهادهای خود را به صورت مکتوب و مبسوط به من ارائه دهید و در فروردین ماه سال جاری در یک نامه 12صفحه ای، 49 مورد از مسائل و مشکلات حوزه چاپ و نشر را که به ذهنم می رسید برایشان مکتوب و ارسال کردم.
آیا اقدامی انجام داده اند؟
خبر ندارم؛ البته این مسائل کار چند ماه و یک سال نیستند، خیلی از این مسائل زیربنایی است ولی باید از یک جا برنامه ریزی بلندمدت و مدیریت جهادی شروع شود. کار فرهنگی دشواری ها و ملاحظات خاص خودش را دارد.
منبع دریافت این مطلب : روزنامه شرق
بعضی از بچه ها هنگام بازی و درس خواندن، تمرکزشان را از دست می دهند. این نشانه ها می تواند به صورت افکار بی ثبات، بی قراری، بی توجهی در حالتی که با فردی صحبت می کنند و فراموش کردن زمان بروز کند. گاهی این رفتارها برای پدر و مادر آزاردهنده اند اما بی توجهی به این مساله، قطعا آثار جبران ناپذیری خواهد داشت...
تمرکز داشتن، در واقع توانایی افراد برای انجام کاری خاص در زمانی مشخص است. نداشتن این توانایی دلایل مختلفی دارد اما مهم ترین آنها به سن و سلامت کودک مربوط می شود.
نتایج تحقیقات در زمینه آموزش هم نشان داده تمرکز داشتن یک عامل مهم و اصلی در تحصیل محسوب می شود. شما به عنوان والدین کودک باید با بررسی به این نکته برسید که چه عواملی باعث از دست دادن قدرت تمرکز فرزندتان می شود. در ادامه به نکته هایی اشاره می کنیم که شاید یکی از آنها علت نداشتن تمرکز کودکتان باشد.
خواب کم : خستگی و خواب کم از عوامل مهم و تاثیرگذار در نداشتن تمرکز است. توجه به میزان کافی خواب کودک، در داشتن تمرکز کمک موثری خواهد بود.
نداشتن انگیزه و علاقه : اگر فرزندتان به کاری که انجام می دهد علاقه ای نداشته باشد، احتمال اینکه تمرکزش را هنگام انجام آن از دست دهد، بسیار زیاد است.
سلامت فیزیکی : سلامت جسمی، از دیگر عواملی است که اگر فرزندتان آن را نداشته باشد، غیرمستقیم روی تمرکزش اثر می گذارد. شما باید برنامه غذایی فرزندتان را طوری تنظیم کنید که تمام گروه های غذایی در آن گنجانده شده باشد.
شرایط محیطی : گاهی محیط اطراف کودک و شلوغی بیش از حد تمرکز او را از بین می برد، پس به این نکته هم توجه کنید.
مشکل با معلم : برخی از کودکان به دلایل نامعلومی از معلمشان خوششان نمی آید. شما باید به هر طریقی که می توانید، این مشکل را حل کنید چه با گفت وگو با معلم و چه با خود کودک زیرا این عامل تاثیر بسزایی در نداشتن تمرکز او دارد.
حواستان به کودکتان باشد : این یک برنامه عالی برای کشف علت ضعف تمرکز کودک است؛ کافی است به کارهای روزمره او نگاهی بیندازید. ممکن است برای این کار مجبور شوید چند روز بسیار دقیق باشید یا حتی از کارهای او یادداشت برداری کنید. وقتی دیدید در حالتی است که انگار روی آب شناور مانده، مطمئن باشید تمرکزش را از دست داده و این حالت را ممکن است هنگام بازی در حیاط یا تماشای تلویزیون یا انجام تکالیفش ببینید.
هدیه : وقتی متوجه می شوید فرزندتان به هر دلیلی دچار از دست دادن تمرکز شده و در دنیای خودش غرق است، باید از راهکاری استفاده کنید که او را به دنیای حقیقی بازگردانید و چه کاری بهتر از دادن یک هدیه؟ این کار باعث می شود غیرارادی تمرکزش را به دست بیاورد.
شطرنج: این بازی باعث افزایش تمرکز و حتی افزایش قدرت تخیل کودک می شود.
بازی های رایانه ای: کمک به توسعه مهارت های فکری، افزایش قدرت تخیل و تمرکز از ویژگی های مثبت بازی های رایانه ای است.
قصه گویی: این کار به کودک کمک می کند قدرت تمرکز، خلاقیت و دید خود را افزایش دهد.
منبع دریافت این مطلب : بیتوته
داستان « انیشتین و راننده اش » کاری از سرزمین تیزهوش ها را بشنوید:
دانلود فایل صوتی : انیشتین و راننده اش - سرزمین تیزهوش ها
مدت زمان: 00:02:08
حجم فایل:752
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و ...
او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب در آمد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!
کلمات کلیدی مطلب: مقالات | مقالات علمی و آموزشی | داستان های موفقیت | داستان های جالب | انیشتین و راننده اش!
منبع دریافت این مطلب : داستانک
نوشیدن چای یا قهوه به دلیل وجود کافئین می تواند موجب افزایش میزان انرژی، هوشیاری و تمرکز در زمان انجام کار یا برنامه های روزانه شود اما باید بدانید که همین ماده می تواند تاثیرات معکوسی بر سلامت کودکان و خردسالان داشته باشد که از میان آنها میتوان کاهش تمرکز، کاهش توانایی های حرکتی و ناهماهنگی عضلات را نام برد.
کاهش وزن کودک با چای
بیاشتهایی ناشی از مصرف چای و قهوه یکی از عواملی است که کارشناسان به سبب آن مصرف این نوشیدنیهای کافئیندار را برای کودکان و خردسالان ممنوع یا محدود اعلام میکنند. مصرف بیش از یک فنجان چای یا قهوه در طول روز برای کودک موجب کاهش اشتها و بیمیلی او به مصرف مواد غذایی و خوراکیهای مغذی میشود که برای رشد و سلامت او واجب است. همین مسئله موجب شده کارشناسان برای کودکان زیر 8 سال تنها مصرف یک فنجان چای یا یک فنجان قهوه را توصیه کنند و به خانوادهها توصیه کنند در طول روز از میان چای یا قهوه تنها اجازه نوشیدن یک فنجان از یکی از آنها را به کودکشان بدهند.
اختلال در ساعت خواب کودک
نوشیدن چای در ساعات پایانی روز به دلیل خاصیت مدر آن و به دلیل کافئین موجود در آن 2 عارضه برای کودک شما به همراه دارد که هر دوی آنها موجب اختلال در ساعت خواب کودک میشود. خاصیت ادرار آوری و تحریک کنندگی چای موجب میشود تا کودک در زمان خواب نتواند تمرکز کافی برای استراحت داشته باشد و به این ترتیب با مشکل بیخوابی روبهرو شود. با بهمریختگی ساعت خواب کودک ممکن است اختلالهای دیگری مانند بیاشتهایی و خستگی و بیحالی در طول روز برای کودک به وجود آید که تاثیر نامناسبی بر رشد کودک داشته باشد.
کودکان را با هم مقایسه نکنید
گاهی پدر و مادرها کودکانشان را با یکدیگر مقایسه میکنند و تصور میکنند اگر یکی از فرزندانشان با نوشیدن 2 فنجان چای یا قهوه دچار هیچ یک از اختلالهای بیاشتهایی یا بیخوابی نشد این روند برای فرزندان دیگرشان نیز تکرار میشود و گاهی از روی بیاطلاعی به خانوادههای دیگر توصیه میکنند نوشیدن 2 تا 3 فنجان چای تاثیر منفی بر سلامت کودکشان نداشته و آنها نیز میتوانند همین روند را ادامه دهند. در حالی که مقایسه کودکان با یکدیگر کار اشتباهی است زیرا میزان حساسیت هر کودک به کافئین موجود در چای یا قهوه متفاوت است و ممکن است یک کودک به خاطر شرایط و توانی که دارد مقاومت بیشتری در برابر کافئین موجود در این نوشیدنیها یا هر نوشیدنی کافئیندار دیگری مانند انواع نوشابههای کافئیندار داشته باشد.
چگونه برای کودکتان چای تهیه کنید؟
به اعتقاد محققان یکی از بهترین روشهای تهیه چای برای کودکان و خردسالان این است که برای آنها در قوری جداگانه چای دم کنیم و به جای آنکه طبق روال معمول 6 تا 8 دقیقه چای را روی حرارت بگذاریم، برای کودکان زیر 8 سال یک قاشق چای را به مدت 3 تا 4 دقیقه دم کنیم. این چای در مقایسه با چایی که برای بزرگسالان آماده میکنیم و برای مدت زمان طولانیتری روی حرارت قرار میدهیم کافئین و اثرات جانبی کمتری برای کودک دارد. بنابراین بهتر است همان یک تا 2 فنجان چایی که در طول روز برای کودکمان آماده میکنیم تحت این شرایط باشد تا اطمینان بیشتری از سلامت فرزندانمان داشته باشیم.
چایگیاهی را جایگزین چای سیاه کنید
یکی از بهترین چایها و نوشیدنیهای گرمی که میتوانید جایگزین چای، قهوه و شیرکاکائوهای حاوی کافئین در طول روز کنید، چای گیاهی است. بهترین چایهای گیاهی برای کودکان چای بابونه است که میتوانید آن را از دمکردن گل بابونه و برگهای آن تهیه کنید. نوشیدن چای بابونه علاوه بر خواص درمانی که برای کودک دارد میتواند میزان اضطراب کودکان و خردسالانی که نسبت به جدا شدن از والدین برای رفتن به مهدکودک یا پیشدبستانی دارند، به طور قابل ملاحظهای کاهش دهد. از این رونوشیدن این چای و جایگزین کردن آن و دیگر چایهای گیاهی با مشاوره یک متخصص طب سنتی میتواند تاثیر بسیار خوبی بر سلامت و تندرستی فرزندتان داشته باشد.
کلمات کلید ی مطلب: مقالات | مقالات علمی و آموزشی | تغذیه و سلامت | چای مناسب برای کودکان