چرا آسمان آبی و خورشید زردرنگ است؟

آسمان به نظر ما آبی رنگ است، اما در حقیقت آسمان بی‌رنگ است و چشمان ما به دلیل مولکول‌های نور منتشر شده درون جو، فقط آن را با رنگ آبی تشخیص می‌دهد.

دلیل این پدیده معروف به انتشار نور است که رنگ آبی با طول موج کوتاه بیشتر از رنگ قرمز منتشر می‌شود، بنابراین چشم ما این نور بیشتر را بهتر تشخیص می‌دهد .

چرا خورشید زرد است؟

نور خورشید همه رنگ های رنگین کمان را دارد و نور آن به طور کلی سفید است. منتها انرژی تابشی خورشید از بخش زرد- سبز طیف قابل مشاهده به ما می رسد. چون که جو زمین برای خورشید مثل یک صافی عمل می کند و فقط انرژی تابشی این بخش را عبور می دهد. در نتیجه خورشید ممکن است زرد یا نارنجی به نظر برسد.

شما با استفاده از منشور که نورها را جدا می کند می توانید رنگ های نور خورشید را مشاهده کنید. نور قرمز که به وسیله تابش با حداقل انرژی در فوتون (معیار نور بینی) و با بلندترین طول موج ها تولید می شود، در طیف در رده های آخر قرار دارد. نور قرمز به تدریج به نور نارنجی تغییر می کند. که این نور هم به نور زرد می رسد. سپس زرد به سبز می رسد و بعد به آبی تغییر پیدا می کند. در بعضی از فهرست های رنگ های رنگین کمان، رنگ نیلی بعد از آبی قرار می گیرد. آخرین رنگ، رنگ بنفش است که با بیشترین انرژی درفوتون و کوتاه ترین طول موج ها به وسیله تابش تولید می شود.

این فهرست معنایش این نیست که خورشید فقط شش یا هفت رنگ دارد. هر سایه ای که بین رنگ ها وجود دارد یک رنگ است و طبیعت آنقدر رنگ تولید کرده که بشر هنوز نتوانسته برای آنها نامی انتخاب کند.

کلمات کلیدی مطلب: مقالات | مقالات علمی و آموزشی | دانستنی های علمی | آسمان آبی و خورشید زرد


زندگینامه سید محمدعلی جمالزاده نویسنده معاصر ایران

بیوگرافی سید محمدعلی جمالزاده

سید محمدعلی جمالزاده (23 دی 1270 در اصفهان - 17 آبان 1376 در ژنو) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است. او را پدر داستان کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقع‌گرایی در ادبیات فارسی می‌دانند. محمدعلی جمال‌زاده نخستین مجموعهٔ داستان‌های کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود، یکی نبود در سال 1300 خورشیدی در برلین منتشر ساخت. داستان‌های وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه است.

• دوران کودکی جمالزاده

سید محمدعلی جمالزاده در خانواده‌ای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. او فرزند سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی بود. واعظ اصفهانی در اصفهان زندگی می‌کرد، اما غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف سفر می‌کرد. جمال‌زاده پس از 10 سالگی پدر خود را در برخی از سفرها همراهی می‌کرد. وی به همراه خانواده در سال 1321 ه. ق. به تهران مهاجرت کرد.

جمال‌زاده نوجوان بود که پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوران اقامت او در بیروت؛ اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد، در آن زمان محمد علی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادی‌خواهان با مشکلاتی مواجه شدند. پدر جمال‌زاده خود را به همدان رساند تا از آنجا به عتبات فرار کند، ولی در آن‌جا دستگیر شد و به بروجرد برده شد. امیر افخم، حاکم بروجرد دستور اعدام او را صادر کرد.

• دوران جوانی سید محمدعلی جمالزاده

جمالزاده در بیروت با ابراهیم پور داوود و مهدی ملک‌زاده فرزند ملک المتکلمین چندین سال هم دوره بود. در سال 1910 تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا برود. سپس از راه مصر عازم فرانسه شد. در آنجا ممتازالسلطنه سفیر ایران به وی پیشنهاد کرد که برای تحصیل به لوزان سوئیس برود. سید محمدعلی تا سال 1911 در لوزان بود، پس از آن به شهر دیژون در فرانسه رفت و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه آن شهر گرفت.

 
زندگینامه سید محمدعلی جمالزاده نویسنده معاصر ایران

• ازدواج جمالزاده با زن فرنگی

جمالزاده دو بار ازدواج کرد و هر بار زن فرنگی گرفت: ازدواج اول در فرانسه در خرداد 1293 ش، و ازدواج دوم در سال 1310 در ژنو. همسر اولش، زنی کاتولیک مذهب بود به نام «ژوزفین» که هیچ گاه به آیین و اعتقادات جمالزاده روی خوش نشان نداد و سرانجام بر اثر بیماری استسقا درگذشت. همسر دومش، زنی آلمانی الاصل بود که «مارگرت اگرت» نام داشت و ازدواج جمالزاده با او اسلامی بود. این زن بنا به قول جمالزاده، مسلمان شده و اسمش را فاطمه گذاشته بود. این مساله می تواند بیانگر اعتقاد جمالزاده به آیین اسلام باشد.

جمالزاده با زن فرنگی ازدواج کرد و ارتباط او با محیط و فرهنگ غرب و زنان فرنگی و تصور منفی او از زن ایرانی، در این امر بی تاثیر نبود. خود جمالزاده در جواب این پرسش که چرا زن خارجی گرفته است، می گوید: «وقتی من پانزده ساله بودم، از ایران خارج شدم و آمدم بیروت و بعد آمدم اینجا (ژنو). همسایه ما در ایران دخترکی داشت به اسم ملکه که من عاشق او بودم. به پدر و مادرم گفته بودم ملکه را برای من نگاه بدارید. پدرم چند ماه بعد از اینکه از ایران آمدم بیرون، کشته شد. اولین سفری که رفتم به ایران، مادرم صدایم زد و گفت: ملکه آمده به دیدنت. لذت بردم. ملکه تا مرا دید، گفت شوهر کرده ام… این طور شد که من در همین اروپا زن گرفتم.»

جمالزاده بی سوادی و عقب ماندگی زنان ایرانی را دلیل دیگر این مساله فکر می کند و می گوید: «زن من فارسی را به قدری خوب یاد گرفته بود که گاهی من از او می پرسیدم و او غلطهای من را اصلاح می کرد. فرانسه می دانست، آلمانی، انگلیسی، فارسی، چهار زبان می دانست. چرا من این زن را نگیرم و بروم زنی بگیرم که بی سواد باشد؟!»

• فعالیت‌های جمالزاده در خارج از ایران

همزمان با جنگ جهانی کمیته‌ ای به نام کمیته ملیون به رهبری سید حسن تقی زاده برای مبارزه با روسیه و انگلیس در برلن تشکیل شد. این کمیته جمالزاده را به همکاری دعوت نمود. جمالزاده در سال 1294 به برلن رفت و تا سال 1309 در آن جا اقامت داشت. پس ازاقامت کوتاهی دربرلن برای ماموریت از طرف کمیته ملیون به بغداد و کرمانشاه رفت و مدت شانزده ماه در آنجا اقامت داشت. در بازگشت به برلن مجله کاوه که 3 بهمن ماه 1292 اولین شماره آن به چاپ رسید، وی را به همکاری دعوت کرد و تا تعطیلی مجله در9 فروردین ماه1301 به همکاری خود با تقی زاده ادامه داد.

پس از تعطیلی مجله کاوه، سرپرستی محصلین ایرانی در سفارت ایران را به عهده گرفت. او به مدت هشت سال این مسئولیت را به عهده داشت، تا اینکه در سال 1310 به دفتر بین المللی کار وابسته به جامعه ملل پیوست. پس از بازنشستگی در سال 1335 از برلن به ژنو رفت و تا پایان عمر در آنجا اقامت داشت. جمالزاده بیشتر عمر خود را در خارج از ایران سپری کرد. اما می‌توان گفت که تمام تحقیقاتش در باره ایران و زبان فارسی و گسترده کردن دانش ایرانیان بود. علیرغم اینکه در رشته حقوق تحصیل کرد ولی در باره حقوق مطلبی ننوشت.

زندگینامه سید محمدعلی جمالزاده نویسنده معاصر ایران

• سبک نگارش جمالزاده

محمدعلی جمالزاده را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی می‌دانند. داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب یکی بود یکی نبود او چاپ شده‌است، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوهٔ غربی می‌شمارند. این داستان پس از هزار سال از نثرنویسی فارسی نقطه عطفی برای آن به شمار می‌رفت. به علاوه، مقدمهٔ جمال‌زاده بر کتاب یکی بود یکی نبود سند ادبی مهم و در واقع بیانیه نثر معاصر فارسی است. در این مقدمه جمال‌زاده مواکداً بیان می‌کند که کاربرد ادبیات مدرن نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیت‌های اجتماعی است.

• دلایل تحلیلگران برای عدم بازگشت جمالزاده

- به شهادت رسیدن پدر، مرگ پدر جما لزاده ضربه سهمگینی برای او بود. او که تحت تاثیر افکار پدر قرار داشت، به شدت از اوضاع ایران و جریانات سیاسی آن دوران متنفر شد؛ به طوری که جان مایه اغلب داستانهایش را بعدها به دوران پرتزویر، بی سامان و پرتلاطم مشروطیت اختصاص داد.

- تصاحب مستمری دیوانی پدر توسط یکی از دوستانش

- مقایسه اوضاع و احوال اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ایران با غرب

- اوضاع نابسامان و پر از ننگ و هرج و مرج دوران مشروطیت (قبل از ترک ایران)

- ترک وطن در سن نوجوانی؛ سنی که هنوزشخصیتش قوام نیافته بود

- از هم گسستن پیوند عاطفی و قومی با مرگ مادر

- ازدواج با زن فرنگی

- احساس سرخوردگی از گذران دوران سخت بی پولی، نا امنی و غربت

سنگ مقبره محمد علی جمالزاده و همسرش مارگرت در ژنو

زندگینامه سید محمدعلی جمالزاده نویسنده معاصر ایران

• درگذشت سید محمدعلی جمالزاده

جمالزاده روز هفدهم آبان 1376 پس از آن که از آپارتمانش در خیابان «رو دو فلوریسان» ژنو به یک خانه سالمندان منتقل شد درگذشت. بنا بر نوشتهٔ ثبت شده در کنسولگری ایران، پس از درگذشت او 26 هزار برگ از نامه‌ها، دستنوشته‌ها و عکس‌های او در خانه‌اش به سازمان اسناد ملی تحویل داده شده‌است. مقبره وی در بلوک 22 قبرستان پتی ساکونه در شهر ژنو قرار دارد.

کلمات کلیدی مطلب : مقالات مقالات علمی و آموزشی | دانستنی ها | مشاهیر و شخصیت ها

کاستی های زندگی

داستان « کاستی های زندگی » را بشنوید:

دانلود فایل صوتی : داستان کاستی های زندگی

مدت زمان: 00:03:49

حجم فایل: 1.31MB

یک پیرزن چینی دو کوزه ی آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده می کرد

یکی از کوزه ها ترک داشت در حالی که کوزه دیگر بی عیب وسالم بود وهم آب را در خود نگه می داشت.

هر بار که زن پس از پر کردن کوزه ها راه دراز جویبار تا خانه را می پیمود آب از کوزه ای که ترک داشت چکه می کرد و زمانی که زن به خانه می رسید کوزه نیمه پربود. دو سال تمام هر روز زن این کار را انجام می داد و همیشه کوزه ای که ترک داشت نیمی از آبش را در راه از دست می داد.

البته کوزه سالم وبدون ترک خیلی به خودش می بالید.ولی بیچاره کوزه ترک دار از خودش خجالت می کشید.از عیبی که داشت و از این که تنها نیمی از وظیفه ای را که برایش در نظر گرفته بودند می توانست انجام دهد.پس از دو سال سرانجام کوزه ترک دار در کنار جویبار به پیرزن گفت : من از خویشتن شرمسارم زیرا این شکافی که در پهلوی من است سبب نشت آب می شود و زمانی که تو به خانه می رسی من نیمه پر می شوم . پیرزن لبخندی زدوبه کوزه ی ترک دار گفت:

آیا تو به گل هایی که در این سوی راه یعنی سوئی که تو هستی توجه کرده ای ؟می بینی که در سوی دیگر راه گلی نروییده است. من همیشه از کاستی و نقص تو آگاه بودم و برای همین در کنار راه تخم گل کاشتم تا هرروز که از جویبار به خانه برمی گردم تو آنها را آب دهی .دو سال تمام من از گل هائی که انجا روئیده اند چیده ام و خانه ام را با آنها آراسته ام . اگر تو این ترک را نداشتی هرگز این گلها و زیبائی آنها به خانه من راه نمی یافت.

هر یک از ما عیبها و کاستی ها ی خود را داریم ولی همین کاستی ها و عیبهاست که زندگی ما را دلپذیر و شیرین می سازد.

کلمات کلیدی مطلب: مقالات | مقالات علمی و آموزشی | داستان های موفقیت | داستان های جالب داستان کاستی های زندگی

منبع دریافت این مطلب : هم میهن

- See more at: http://tizland.ir/show/?ID=1412#sthash.sqmPS4qs.dpuf

راز موفقیت چیست؟

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست؟ سقراط به او گفت: "فردا به کنار نهر آب بیا تا ‌راز موفقیت را به تو بگویم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.

سقراط از او خواست که دنبالش به راه بیفتد. جوان با او به راه افتاد. به لبه رود رسیدند و ‌به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانه آنها رسید. ‌ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد.

جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر ‌قوی بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را ‌خلاصی بخشد.

‌همین که به روی آب آمد، اولین کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه‌اش فرو فرستاد. سقراط از او پرسید "زیر آب چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا." ‌سقراط گفت: "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، ‌تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ موفقیت راز دیگری ندارد".

کلمات کلیدی مطلب: مقالات | مقالات علمی و آموزشی | داستان های جالب | داستان های موفقیت | راز موفقیت 


زندگی نامه جان گودریک اعجوبه ستاره شناسی

جان گودریک در 17 سپتامبر سال 1764 در گرونینگن هلند چشم به جهان گشود؛ اما بیشتر حیات کوتاه خود را در انگلستان گذراند. او به دلیل ابتلا به بیماری تب مخملی در اوان کودکی اش، ناشنوا شد. والدینش او را به آکادمی توماس برایدوود فرستادند؛ مدرسه ای در ادینبورگ که مخصوص کودکان ناشنوا بود و در سال 1778 نیز به آکادمی وارینگتون. پس از آن، گودریک به شهر یورک و نزد خانواده اش بازگشت. در آنجا با ادوارد پیگوت آشنا شد که پدرش ناتانیل پیگوت، صاحب رصدخانه خصوصی بسیار مجهزی بود.

ادوارد، خود به ستارگان متغیر علاقه زیادی داشت؛ ستارگانی که نورانیتشان در دوره های مختلف زمانی تغییر می کند. او لیستی از این ستارگان که رصد آنها خالی از لطف نبود را به گودریک سپرد.

زندگی نامه جان گودریک اعجوبه ستاره شناسی 

هر چند تغییرات درخشندگی در چندین ستاره شناخته شده بود؛ گودریک نخستین کسی بود که مکانیسم چنین تغییراتی را شرح داد. او ستاره راس الغول را یک ستاره دوتایی کسوفی خواند و کشفیات خود را نیز در می سال 1783 به انجمن سلطنتی ابلاغ کرد و به سبب چنین کشفی، انجمن مدال کپلی (Copley) آن سال را به او اهدا نمود.

جایزه کپلی، جایزه ای است که توسط انجمن سلطنتی لندن هر ساله به کسانی اهدا می شود که در هر رشته علمی تحقیقات برجسته ای را به انجام رسانیده باشند و بصورت یک در میان به محققان علوم فیزیکی و زیستی تعلق می گیرد. او در سن 19 سالگی تغییرات نوری ستاره دلتا-قیفاووس را که از آن پس هر ستاره مشابهی را متغیر قیفاووسی نام نهادند، کشف کرد. او دریافت که این ستاره در پرنورترین حالتش، 2٫3 بار پرنورتر از کم نورترین حالتش است که این تناوب هر 5٫4 روز یکبار مداوماً در حال رخ دادن است.

متغیر قیفاووس الگویی نمونه برای رده بندی نوعی ستاره است که برای ستاره شناسان در تعیین فاصله های کیهانی دارای اهمیت زیادی می باشد. قیفاووسی ها ستاره هایی ابرغول با دمای سطحی 5000 تا 6000 درجه کلوین شبیه به خورشید هستند که به رنگ زرد ظاهر می شوند. اما این ستاره ها از خورشید ما بسیار بزرگترند، بنابراین از فاصله دور به راحتی دیده می شوند.

گودریک در 16 آوریل 1786 و در آستانه 22 سالگی، بعنوان یکی از اعضای انجمن سلطنتی انتخاب شد؛ اما درست 4 روز بعد به دلیل ذات الریه ای که در جریان رصدهای شبانه اش از ستاره دلتا-قیفاووس دچار شده بود، جان خود را از دست داد.

کلمات کلیدی مطلب: مقالات | مقالات علمی و آموزشی | دانستنی ها | مشاهیر و شخصیت ها زندگی نامه جان گودریک اعجوبه ستاره شناسی