توجه بسیار به زمان تنها یک نتیجه دارد و آن لذت نبردن از چیزهایی است که در اطرافمان وجود دارند درست اس که برنامه ریزی چیز خوبی است اما باید توجه داشت تا انسان همیشه طبق یک عادت کار نکند بلکه تنوع نیز لازم است و من فکر می کنم هدف این انیمیشن این است که زندگی با تنوع زیباتر از یک عادت همیشگی است.
کلمات کلیدی : انیمیشن | انیمیشن کوتاه | انیمیشن جالب | انیمیشن آموزنده | انیمیشن تغییر زندگی | کارتون | سرگرمی
منبع دریافت این مطلب : آپارات
به گزارش تیزلند، به نقل ازخبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس حسین مفیدینیا رئیس اداره ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات آموزش و پرورش شهر تهران در خصوص بیشترین شکایات در آموزش و پرورش شهر تهران اظهار داشت: بحث شکایات متنوع است و تهران شهری با نزدیک یک میلیون و 80 هزار دانشآموز است.
وی ادامه داد: شکایتهای متنوعی داریم؛ از فروش کتب کمک آموزشی که ممکن است در مدارس باشد تا کمکهای مردمی داوطلبانه است، البته بعضی مدیران بحث کمکهای داوطلبانه را رعایت میکنند اما برخی مردم دوست ندارند در کمکها مشارکت داشته باشند و ممکن است شکایت کنند؛ در بحث نبود معلمان، تدریس آنها و نوع آموزش نیز شکایتهایی وجود دارد.
مفیدی نیا در پاسخ به این پرسش که «بیشترین شکایت مربوط به کدام موارد است؟»، افزود: مهر و آبان فصل استقرار مدرسه است و نمیشود به بحث شکایت استناد کرد؛ نیروی انسانی در این مدت استقرار کاری پیدا میکند و مدارس شورای دانشآموزی را تشکیل میدهند؛ این موارد باعث میشود مدرسه بافت اصلی خود را پیدا کند و از آذرماه باید انتظار داشته باشیم اگر مدارس مشکلی داشته باشند باز خوردی از آنها را ببینیم.
رئیس اداره ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات آموزش و پرورش شهر تهران در خصوص نحوه ارتباط گیری اولیا با واحد بررسی عملکرد و رسیدگی به شکایات گفت: سایت سامانه وزارت آموزش و پرورش و سایت سامانه آموزش و پرورش شهر تهران وجود دارد و در 19 منطقه آموزش و پرورش نیز کارشناسان ارزیابی عملکرد داریم؛ در اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران سه شماره 88964033 - 88964006 و 88954506 مختص ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایت اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران است و مردم میتوانند با ما ارتباط برقرار کنند.
وی در خصوص میزان زمان رسیدگی به شکایات مردمی خاطرنشان کرد: بستگی به نوع شکایت دارد؛ بعضی از شکایات اگر بازدید حضوری بخواهد ممکن است تا یک هفته زمان ببرد و برخی نیز ممکن است ظرف 48 ساعت پاسخگو باشیم.
منبع دریافت این مطلب : خبرگزاری فارس
ادعای نوشتار حاضر این است که سرمایه گذاری در تعلیم و تربیت در سال های اولیه کودکی (صفر تا شش سالگی انسان) شرط لازم برای تحقق عدالت در آموزش و توسعه انسانی است؛ یعنی تا در تعلیم وتربیت سال های اولیه کودکی سرمایه گذاری نشود، یک جای کار در توسعه سرمایه انسانی کشور می لنگد. اساس این ادعا چیست؟ سه دلیل وجود دارد: یافته های علم عصب شناسی و مغز، داده ها و تحلیل های اقتصاد انسانی و بحث های عدالتی. در این نوشتار، پس از بررسی اجمالی این دلایل بر اساس پژوهش ها، برخی دلالت های عملی آنها را بررسی می کنیم؛ یعنی به این سوال پاسخ می دهیم که به کارگیری این پژوهش ها و داده ها در عمل به چه اقداماتی منجر شده است و می تواند بشود. در پایان نیز یک نمونه ایرانی از سرمایه گذاری شرکت ها در حوزه سال های اولیه کودکی را که با همکاری موسسه هم نوا در حال اجرا است معرفی می کنیم.
چرا تعلیم وتربیت سال های اولیه کودکی شرط لازم تحقق عدالت آموزشی است؟
برای بیان اهمیت سرمایه گذاری در تعلیم وتربیت سال های اولیه کودکی، سه دسته دلیل را می توان مطرح کرد: دلایل علمی، دلایل اقتصادی و دلایل عدالتی. در ادامه هر یک از این سه دسته به اختصار شرح داده می شوند. از مجموعه این دلایل می توان نتیجه گرفت که سرمایه گذاری در سال های اولیه کودکی نه تنها عاقلانه ترین و پربازده ترین سرمایه گذاری ممکن در توسعه انسانی است، بلکه با کاهش نابرابری در پرورش ظرفیت های بالقوه افراد جامعه باعث می شود آموزش برای درصد بیشتری از افراد نتیجه بخش و موفقیت آمیز باشد و عدالت انسانی در برخورداری از فرصت های رشد به تحقق نزدیک تر شود.
سرمایه گذاری در سال های اولیه کودکی: استفاده از مستعدترین دوران رشد و شکل گیری مغز
تا همین چند دهه پیش باور عمومی حتی در میان متخصصان تعلیم وتربیت بر این بود که یادگیری واقعی با پاگذاشتن کودک به مدرسه آغاز می شود؛ اما امروزه مطالعات مغز و پژوهش های حوزه تعلیم وتربیت آشکار کرده اند که آغاز یادگیری از بدو تولد است. دکتر شانکاف استاد دانشگاه هاروارد می گوید: «کودکان عملا در حال یادگیری متولد می شوند. کودکان نوباوه کاری به جز یادگیری ندارند. لازم نیست به آنها یادگرفتن را یاد بدهیم، آنها برای یادگیری برنامه ریزی شده اند».
رشد مغز در شش سال اول زندگی انسان از هر زمان دیگری پرشتاب تر است: نورون ها با سرعت بسیاری در حال متصل شدن به یکدیگرند و الگوها به سرعت در حال شکل گیری هستند. در مغز کودکان خردسال، به ویژه در سه سال اول، در هر دقیقه حدود 700 اتصال میان نورون ها برقرار می شود که مسیرهای حواس پنج گانه، مسیرهای زبانی و مسیرهای فعالیت های شناختی سطح بالا -مانند تفکر و حل مسئله- را برقرار می کنند (نمودار 1). کمیت و کیفیت این اتصال های نورونی در ادامه زندگی فرد اهمیت بی بدیل دارد. انعطاف و گیرایی مغز پس از شش سالگی بسیار کمتر می شود و ایجاد اتصال های جدید یا تغییر اتصال های موجود بسیار دشوارتر و کندتر خواهد بود.
سرمایه گذاری در سال های اولیه کودکی، پربازده ترین سرمایه گذاری ازلحاظ بهره وری اقتصادی
جیمز هکمن می گوید: سرمایه گذاری در سال های اولیه کودکی پربازده ترین سرمایه گذاری ممکن ازلحاظ بهره وری اقتصادی است. جیمز همکن، اقتصاددان برنده نوبل اقتصاد در سال 2000 است و درزمینه اهمیت سال های اولیه کودکی نظرات مشهور و متعددی دارد.
«چرا سرمایه گذاری در سال های اولیه کودکی پربازده ترین سرمایه گذاری ممکن است؟» هکمن در مقاله خود در سال 2003 با عنوان «سیاست گذاری سرمایه انسانی» علت را بیان می کند: هیچ گونه سیاست گذاری و برنامه ریزی، از کمک هزینه تحصیل در مدرسه یا بهبود کیفیت مدارس گرفته تا آموزش های شغلی و حرفه ای، نمی تواند در رساندن انسان ها به بهره وری و شکوفایی به اندازه سرمایه گذاری در تعلیم وتربیت سال های کودکی موثر و پربازده باشد (نمودار 2). هکمن در مطالعات بعدی خود می گوید که هر دلار سرمایه گذاری در سال های اولیه کودکی سالانه حدود هفت تا 9 دلار، آورده به همراه دارد.
سرمایه گذاری در سال های اولیه کودکی، موثرترین راه برای محو نابرابری و حرکت به سوی عدالت
هکمن و تیم همراهش برای پاسخ به این سوال که آیا سرمایه گذاری در سال های اولیه کودکی می تواند به تحقق برابری کمک کند یا خیر، سه سوال اساسی مطرح کردند و به آن پاسخ دادند: 1) نابرابری از چه زمانی آغاز می شود؟ 2) آیا کاهش نابرابری از طریق سرمایه گذاری در تعلیم وتربیت ارزشش را دارد؟ 3) چگونه منابع محدود را طوری سرمایه گذاری کنیم که سرمایه انسانی بهره ورتری داشته باشیم؟
یافته های آنها به این قرار بود:
1) نابرابری در تجربه ها و یادگیری های سال های اولیه کودکی باعث نابرابری در دسترسی فرد به توانایی ها، دستاوردها، سلامت و موفقیت در دوران بزرگسالی می شود.
2) مهارت های شناختی -که عمدتا در مدرسه بر آنها تاکید می شود- مهم است اما بدون مهارت های اجتماعی-شخصیتی (مانند توجه به محیط و دیگران، مداومت و پشتکار، کنترل تکانش و خواست های لحظه ای و معاشرت و همراه شدن با جمع) برای رسیدن فرد به بهره وری، استفاده از توانایی ها، دستاوردها و سلامت در بزرگسالی کافی نیست.
3) تاثیرات منفی ژن ها، والدین و محیط نامناسب را می توان با سرمایه گذاری در تعلیم وتربیت باکیفیت در سال های اولیه کودکی از میان برد و کودکان و خانواده هایشان را با مهارت های شناختی و شخصیتی لازم برای بهره وری مجهز کرد.
4) سرمایه گذاری در تعلیم وتربیت کودکان صفر تا پنج ساله خانواده های کم برخوردار می تواند باعث کاهش شکاف میان دستاوردهای این کودکان و فرزندان خانواده های برخوردار شود؛ نیاز به تعلیم وتربیت و آموزش های ویژه را کاهش دهد، بر احتمال انتخاب سبک های زندگی سالم تر بیفزاید، به کاهش آمار جرم و جنایت کمک کند و هزینه های اجتماعی را به طور کلی کاهش دهد.
بر اساس چهار یافته بالا و با توجه به داده ها و آمار پژوهش های اقتصادی و اجتماعی، هکمن و گروهش نتیجه می گیرند که تعلیم وتربیت باکیفیت در سال های اولیه کودکی بهترین سرمایه گذاری کشورها برای کاهش نابرابری در پرورش ظرفیت ها و استعدادها، موفقیت افراد در تحصیل و مدرسه و کار و حرکت به سوی عدالت در توسعه انسانی است.
این نتیجه با یافته های پروژه «پِری» (1) که از سال 1962 در آمریکا آغاز شده و افرادی را از سن سه سالگی مطالعه کرده است نیز همسو است. در این مطالعه، 123 کودک هم سن از خانواده های بسیار کم درآمد که در محله های پرآسیب زندگی می کردند بررسی شدند. یک گروه از این کودکان به یک مهدکودک باکیفیت فرستاده شدند و گروه دیگر به مهدکودک نرفتند. در دوران مدرسه این کودکان، یافته ها حاکی از آن بود که گروه دوم نسبت به گروه اول به آموزش های ویژه و خدمات مددکاری بیشتری نیاز داشتند. در سن 27 سالگی، افراد گروه اول، 80 درصد کمتر به دلیل جرائم دستگیر شده بودند، متوسط درآمدشان نسبت به گروه دوم 59 درصد بیشتر بود و درصد بی خانمانی و اجاره نشینی در آنها یک سوم گروه دیگر بود.
نتایج عملی یافته ها درزمینه اهمیت سرمایه گذاری در سال های اولیه کودکی
یافته های بالا در زمینه اهمیت سرمایه گذاری در تعلیم وتربیت دوران خردسالی، دو دلالت عملی مهم داشته است: 1) حساس سازی دولت ها به پرورش باکیفیت تر زیرساخت توسعه انسانی خود و 2) ترغیب سازمان ها و شرکت ها به داشتن نگاه بلندمدت به تربیت نیروی کار باکیفیت و معطوف کردن منابع خود در زمینه مسئولیت اجتماعی به سال های اولیه کودکی.
طبق آمار سال 2014، کشورهای کره جنوبی، ژاپن، سنگاپور، کانادا، نروژ و فنلاند برخی از پیشروترین کشورها درزمینه سیاست گذاری ملی و تدوین خط مشی برای تعلیم وتربیت سال های اولیه کودکی هستند. این کشورها علاوه بر اینکه حدود 10 درصد بودجه کشور را به تعلیم وتربیت اختصاص می دهند، سالانه 1.5 تا دو درصد درآمد حاصل از تولید ناخالص داخلی خود را در ارتقای کیفیت تعلیم وتربیت نوباوگان و خردسالان کشورشان سرمایه گذاری می کنند.
برخی دیگر از کشورهایی که برای کیفیت تعلیم وتربیت نوباوگان و خردسالان خود برنامه ریزی ملی مدون و کلان انجام داده اند عبارت اند از: استرالیا، انگلستان و سوئد.
مسئولیت اجتماعی شرکت ها و تعلیم وتربیت سال های اولیه کودکی
مسئولیت اجتماعی شرکت ها(2) یا شهروندی شرکت ها (3) ؟ نقشی است که شرکت ها به عنوان عضو و شهروندی از اجتماع خود می پذیرند و درواقع مکانیسمی است که شرکت ها برای خود تعریف می کنند تا در راستای ماموریت شان برای همسویی با کشور و منشا خیرشدن در اموری غیر از منافع شرکتی خود اقداماتی انجام دهند و در محیط و جامعه خود اثرات مثبتی بگذارند. مکانیسم مسئولیت پذیری اجتماعی یک شرکت را خود آن شرکت تعریف می کند اما به طور معمول بودجه ای را از محل سود شرکت برای آن در نظر می گیرند و آن بودجه را در حوزه موردنظر خود خرج می کنند.
دلایلی که پیش تر درباره اهمیت سال های اولیه کودکی در کیفیت نیروی کار گفته شد، علاوه بر دولت ها و کشورها، این روزها شرکت های بسیاری را ترغیب کرده است که بخش زیادی از بودجه مسئولیت اجتماعی خود را در تعلیم وتربیت دوران خردسالی سرمایه گذاری کنند، چرا که در بازار کار امروز دو دسته مهارت، اهمیت فراوان دارند: مهارت های تخصصی شغلی و «مهارت های نرم»، مانند تاب آوری، کار تیمی، خلاقیت. پژوهش ها نشان داده است رشد چنین مهارت هایی در اولین سال های کودکی انسان آغاز می شود.
به علاوه شرکت ها برای آنکه وجودشان توجیه داشته باشد و بتوانند در بازار کار باقی بمانند، سه نیاز اساسی دارند که این نیازها با تعلیم وتربیت باکیفیت در سال های اولیه کودکی برآورده می شود:
1) بتوانند افراد باکیفیتی را به خدمت بگیرند: همان طور که اشاره شد، این روزها از ضرورت «مهارت های نرم»، یعنی مهارت های کلیدی و عمومی بازار کار زیاد صحبت می شود؛ مهارت هایی مانند انعطاف پذیری، کار تیمی، توانایی برقرارکردن ارتباط، نوآوری و خلاقیت و استقبال از یادگیری. سرآغاز پرورش این مهارت ها، اولین سال های زندگی انسان است و همان طور که پیش از این گفته شد، این یادگیری ها هر چه به تعویق بیفتد، هزینه یادگیری بیشتر و بازده یادگیری کمتر خواهد بود.
2) مشتریانی داشته باشند که متقاضی خدمات و محصولات آن شرکت باشند؛ یعنی بخش زیادی از افراد جامعه به حداقلی از توان و بهره وری اقتصادی رسیده باشند.
3) در جامعه ای فعالیت کنند که امنیت و ظرفیت لازم برای ارائه آن خدمات یا محصولات را داشته باشد و این محقق نمی شود مگر با توسعه متوازن سرمایه های انسانی.
شرکت ها و سازمان هایی که به این آگاهی و نیاز رسیده اند، مجاب شده اند که اگر برای خود در میان مدت و بلندمدت، آینده ای ترسیم می کنند، لازم است برای تربیت نیروی کار باکیفیت دست به کار شوند و بنابراین به سرمایه گذاری در ارتقای کیفیت تعلیم وتربیت نوباوگان و خردسالان رو آورده اند.
مخاطب و مشتری محصولات شرکت لگو، کودکان هستند؛ اما این شرکت ماموریت خود را فراتر از فروش اسباب بازی و محصولات تعریف کرده است علاوه بر فعالیت های بشردوستانه و همکاری های پژوهشی، شرکت لگو برای ارتقای کیفیت مهدکودک ها و پیش دبستانی های منطقه کانکتیکت کشور ایالات متحده که دفتر اصلی شرکت، در آنجاست، بودجه ای را اختصاص داده است.
مخاطب و مشتریان شرکت بوئینگ، کودکان نیستند، اما این شرکت در حوزه کیفیت بخشی به تعلیم وتربیت نوباوگان و خردسالان با همکاری موسسه اریکسون (4) و اتحاد امیدهای آمریکا (5) برای خود مسئولیت اجتماعی گسترده ای تعریف کرده است و در این زمینه ها سرمایه گذاری می کند: 1) برنامه های آموزش والدین؛ 2) ارتقای محیط خانه و مهدکودک؛ 3) سبک زندگی سالم برای کودکان خردسال؛ 4) کیفیت تعلیم وتربیت سال های اولیه کودکی؛ 5) ایجاد فرصت های کمک به جامعه برای کودکان خردسال؛ 6) آگاهی بخشی عمومی درزمینه اهمیت سال های اولیه کودکی.
برخی از سایر سرمایه گذاران در حوزه سال های اولیه کودکی: شرکت تولیدکننده لوازم خانگی بوش، شرکت وسایل و قطعات الکترونیکی زیمنس، بانک آربی ال.
نمونه ای از مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت های ایرانی درزمینه سال های اولیه کودکی: پروژه «شهری برای کودکان، کودکانی برای جامعه بالنده»
پروژه ای است که در چارچوب ماموریت موسسه هم نوا برای پرورش نسلی باکیفیت و جامعه ای باکیفیت از راه شکوفایی ظرفیت های جامعه، با خواست و همراهی مردم شهر زرند استان کرمان و با حمایت مالی چند شرکت، طراحی و در این شهر اجرا شده است.
هم نوا کیست؟
هم نوا موسسه ای غیرانتفاعی است که از سال 1388 برای فراهم کردن خدمات در دسترس و باکیفیت به همه خانواده ها و کودکان خردسال ایران کار می کند. نگرش هم نوا به رشد کودکان، نگرشی جامع و همه جانبه است؛ یعنی رشد را همه جانبه می بیند و به دنبال تحقق رشد باکیفیت در همه عرصه های رشد کودک است؛ اعم از رشد عاطفی، اجتماعی، زبانی، ریاضی، خلاقیت و غیره. رویکرد هم نوا به هدف خود رویکردی اجتماعی و از طریق به کارگیری ظرفیت هاست؛ به این معنا که می خواهد همه کسانی که در شکل گیری زندگی کودکان نقش دارند-اعم از والدین، مربیان، مهدها و پیش دبستانی ها و نهادهای تصمیم گیرنده- طوری در استفاده از ظرفیت هایشان توانمند شوند که بتوانند رشد باکیفیت و همه جانبه را محقق کنند؛ بنابراین هم نوا راهبرد اصلی خود را شناسایی موانع موجود بر سر راه رشد باکیفیت و توانمندی در استفاده از ظرفیت ها و ارائه راه حل و نوآوری برای رفع این موانع قرار داده است.
جنس خدمات هم نوا، توسعه خدمات باکیفیت از طریق نوآوری است. برخی از نوآوری هایی که تا امروز در قالب پروژه زرند انجام شده است عبارت اند از:
- خلق محیطی برای رشد باکیفیت و همه جانبه کودکان از طریق طراحی و اجرای پروژه ای جامع برای یک شهر
- آگاهی بخشی عمومی از طریق کمپین و رخداد شهری
- کیفیت بخشی به لحظه های والدگری از طریق نرم افزارهای موبایل
- بهبود ارتباط مادر و کودک از طریق شرکت در فعالیت های گروهی با سایر مادران
- بهبود کیفیت مهدکودک ها از طریق ارزیابی بین المللی و نگارش طرح بهبود
«شهری برای کودکان، کودکانی برای جامعه بالنده» چیست؟
«شهری برای کودکان، کودکانی برای آینده» پروژه ای چهارساله است. فاز نیازسنجی و طراحی و تولید سندهای راهبردی و اجرائی آن از بهمن 1391 تا شهریور 1392 انجام شد. آغاز عملیات اجرائی آن مهر 1392 بود.
این پروژه یک پروژه همه جانبه است؛ به این معنی که به همه افراد و نهادهایی که به نوعی با کودک در ارتباط هستند توجه شده است؛ از والدین و مربیان کودک گرفته تا مدیران مراکز خدمت دهنده به کودک و تا نهادهای مرتبط (آموزش وپرورش، بهزیستی، شهرداری، ارشاد و ...). نتایج موردنظر پروژه عبارت اند از:
- افزایش حساسیت، آگاهی و توانمندی هر یک از این گروه ها در فرایندهای هم افزایی
- در دسترس قرارگرفتن خدمات باکیفیت در حوزه کودکی برای همه آحاد شهر
- استفاده از همه فرصت هایی که در شهر وجود دارد مانند پارک، فضاهای عمومی، ساختارهای اطلاع رسانی و ...
- ظرفیت سازی برای توسعه پایدار پروژه و ادامه و توسعه یافتن مسیر آن پس از چهار سال توسط افراد و نهادها
- الهام بخشی برای اجرای چنین پروژه هایی در سایر شهرهای کشورمان
از اقداماتی که تاکنون انجام شده است می توان به این موارد اشاره کرد: برگزاری کارگاه و دوره برای بیش از هزار والد؛ آموزش و توانمندسازی مربیان کودک در بیش از 40 مهد و پیش دبستانی؛ برگزاری سه رخداد شهری درزمینه بازی و کتاب خوانی با شرکت بیش از سه هزار خانواده.
بودجه پروژه «شهری برای کودکان، کودکانی برای جامعه بالنده» چگونه تامین می شود؟
بودجه پروژه زرند از طریق مسئولیت پذیری اجتماعی چند شرکت ایرانی تامین می شود. این شرکت ها در حوزه های حمل و نقل، نیروگاه و خودرو فعالیت دارند. مدیران این شرکت ها سال ها درزمینه کارآفرینی و توسعه اشتغال در استان کرمان فعالیت داشته اند. آنها پس از گفت وگوها و آشنایی بیشتر با حوزه سال های اولیه کودکی و اثرگذاری آن در توسعه سرمایه های انسانی تصمیم گرفتند برای تحول استان، فعالیتی بلندمدت را آغاز کنند.
سخن پایانی
سرمایه گذاری در حوزه سال های اولیه کودکی شرط لازم تحقق عدالت در آموزش و توسعه سرمایه های انسانی است. زمین مساعدی پیش روی ماست تا با هم افزایی و همراهی برای توسعه باکیفیت سرمایه انسانی کشورمان گام های اساسی و مهمی برداریم. برای این منظور، از یک سو به همدلی مردم و دولت و از سوی دیگر به داشتن چشم اندازی مبتنی بر بهره وری و توسعه انسانی نیاز است.
پی نوشت ها:
1- Perry Preschool Study
2- corporate social responsibility
3- corporate citizenship
4- Erikson Institute
5- America’s Promises Alliance
نویسنده مطلب : علی ترقی جاه
منبع دریافت این مطلب : روزنامه شرق
گفتگوی اقتصادی ماهنامه اقتصادی شرق با جناب آقای مهدی نویدادهم؛ دبیرکل شورایعالی آموزشوپرورش:
یک سال از برگزاری همایش توسعه و عدالت آموزشی میگذرد. این همایش که سعی داشت صدای کودکان پیشدبستانی و ابتدایی را به گوش همگان برساند، میهمانان و بزرگان زیادی را دور هم جمع کرد تا با شعار ارتقای مشارکت مردم و سیاستگذاران تدبیری برای کاهش فقر آموزشی کودکان بیندیشد. اگرچه مظلومیت امر آموزش در همان شکل جمعشدن مسئولان و دستاندرکاران امر آموزش در آن همایش احساس میشد ولی تلاش برگزارکنندگان آن نه در جهت کثرت آدمهای حاضر در سالن بلکه با انگیزه ارتقای کیفیت آموزش، به بهترین شکل انجام شد. اکنون پس از گذشت یک سال با یکی از سخنرانان آن همایش به گفتوگو نشستهایم. مهدی نویدادهم؛ دبیرکل شورایعالی آموزشوپرورش سال گذشته، در همایش عدالت و توسعه آموزشی، ویژگی مهم عدالت آموزشی را در کیفیت ارائه خدمات تربیتی تعریف کرد و خواستار اجرای دقیق و صحیح سند تحول بنیادین آموزشوپرورش در برنامه توسعه ششم شد. نویدادهم در این گفتوگو نیز عدالت آموزشی را دسترسی نابرابر به آموزش تعریف میکند و معتقد است سیستم آموزشوپرورش باید متناسب با این نابرابری، سیاستگذاری و برنامهریزی کند. همچنین رویکرد اصلی سند تحول بنیادین آموزشوپرورش را عدالت تربیتی میداند. درحالیکه یکی از اهداف مهم سند تحول بنیادین تربیت انسانی عدالتخواه است باید دید تا چه حد دانشآموزان تربیتشده مبتنی بر سند تحول نظام آموزشوپرورش عدالتجو خواهند بود. در ادامه گفتوگو را میخوانید:
تعریف شما از عدالت آموزشی چیست و با چه مولفههایی شناخته میشود؟
یکی از بحثهای استراتژیک نظام، بحث عدالت آموزشی است در سند تحول نیز یکی از راهبردهای اصلی را بسط و گسترش عدالت آموزشی قرار دادهایم. درواقع یکی از شرایط لازم برای یک جامعه متعالی و پویا و توسعهیافته دستیابی به عدالت، هم به معنای عام آن و هم به معنای خاص آن است؛ زیرا عدالت آموزشی است که زمینه را برای دستیابی به عدالت اجتماعی فراهم میکند. اگر نظام نتواند آن را تعمیم دهد قطعا شکاف طبقاتی و فاصله طبقاتی زیاد خواهد شد و نارضایتی و نابهنجاری در سیستم به وجود خواهد آمد؛ بنابراین هرچه این پدیده بیشتر تعمیم پیدا کند و برای گسترش و بسط آن هماندیشی شود قطعا به پایداری اجتماع کمک خواهد شد و جامعه پیشرفت و توسعه پیدا خواهد کرد. برای عدالت تعریفهای مختلفی وجود دارد. کمتر اندیشهورزی وجود دارد که به این موضوع نپرداخته باشد هم ازنظر تعریف واژگانی و هم ازلحاظ تعریف مفهومی و تعیین مصادیق، راهکارها و روشهای تحقق آن و یکی از دعواهای جدی مصلحان جامعه بحث دستیابی به عدالت بوده است. من وارد بحثهای فلسفی و نظری آن نمیشوم اما شاید در شرایط فعلی یک تعریف کاربردی که بتوان در حوزه آموزشوپرورش ارائه داد تعادل و توازن فرصتهای یادگیری است. هر دانشآموز متناسب با ظرفیتی که دارد باید فرصت یادگیری داشته باشد و تا جایی که فرصت و استعداد او اقتضا میکند باید رشد کند. اگر چنین شرایطی را برای جامعه به وجود بیاوریم درواقع به رعایت اصل عدالت وفادار بودهایم و آن را تعمیم دادهایم. گاهی از عدالت به معنای توزیع مساوی امکانات و منابع یاد میکنند. من در سمینار سال گذشته این را تبیین کردم و توضیح دادم که باید اجازه دهیم مدتی ما بگوییم عدالت یعنی توزیع نامتعادل امکانات و منابع. درواقع برای مدتی نخواهیم همه چیز را مساوی توزیع کنیم. دلیل آن هم زیرساختهای اولیه است که در طول زمان بسیار نامساوی شکل گرفته است. امکانات و منابع آموزشی و انسانی و ساختمان و تجهیزاتی که در استانهای مرزی کشور وجود دارد با استانهای مرکزی بههیچعنوان قابل مقایسه نیست. این امکانات و منابع را نمیتوانیم مساوی توزیع کنیم بلکه باید مدتی چشممان را ببندیم و نامساوی توزیع کنیم تا سیستم به تعادل برسد. پسازآن متوازن و متعادل، منابع و امکانات را توزیع کنیم.
در تعریف شما از عدالت آموزشی بیشتر به بیعدالتی آموزشی اشاره شد. در چه بخشهایی توجه به عدالت آموزشی ضرورت بیشتری دارد؟
درواقع من با این تعریف خواستم روی بیعدالتی موجود انگشت بگذارم که هیچ توجیهی ندارد. خود ما هم بهعنوان مسئولان آموزشوپرورش معتقدیم به اینکه امکانات آموزشی و فرصت یادگیری، نامساوی تقسیم شده است. منظور از امکانات آموزشی و فرصت یادگیری هم صرفا میز و صندلی و کامپیوتر نیست که با توزیع خوب آن عدالت آموزشی رخ دهد بلکه مهمتر از آن فرصت یادگیری و منابع انسانی است؛ یعنی شرایطی فراهم شود که یک معلم مجرب و بااستعداد و توانمند در روستاها و مناطق مرزی خدمت کند اکنون شرایط ما اینگونه نیست. برای اینکه فردی با این توان و ظرفیت بالا برود در مناطق روستایی و مرزی تدریس کند دهها زیرساخت اولیه نیاز دارد. در کار باید الزاماتی فراهم شود که بهلحاظ مادی تامین باشد و همچنین شرایطی باشد که خانواده وی نیز همراهیاش کنند وگرنه فرستادن امکانات مادی چندان سخت نیست. برنامههای درسی در کشور ایران اکنون بهگونهای است که یک کتاب درسی برای کل کشور تعریف میشود. این در حالی است که ما در کشوری با تنوع فرهنگی بسیار زیاد قرار گرفتهایم. در گذشته تصور این بود که این تنوع فرهنگی یک تهدید برای کشور است و اگر مانند ژاپن یک فرهنگ داشتیم بهتر بود اما در شرایط کنونی به این نتیجه رسیدهاند که این تنوع اقوام یک فرصت جدی است و باید مدیریت شود. تعامل میان این تنوع اقوام قطعا تعالی فرهنگی را به همراه خواهد داشت زیرا کشور ایران جزء ١١ کشور جهان است که از تنوع اقوام برخوردار است و این تنوع اقوام قدمت فرهنگی بسیار زیادی دارد. در این شرایط اقوام مختلف یکدیگر را یافتهاند و مسالمتآمیز در کنار هم زندگی میکنند و همین مسئله کشور ایران را رشد داده است. اگر مدیریت سیستم آموزشی درک کند و متناسب با اقتضای آموزشی برای این تنوع فرهنگی برنامهریزی داشته باشد یک فرصت بسیار خوب خواهد بود. متاسفانه اکنون یک کتاب برای کل کشور است و بچههای مشهدی، لر، کرد و بلوچ یک کتاب میخوانند درحالیکه فرهنگشان با هم متفاوت است. علت تاکید بسیار زیاد من بر فرهنگ این است که معتقدم آموزش بهطورکلی یک مولفه فرهنگی است و نگاه من به مقوله آموزشوپرورش یک نگاه فرهنگی است و در بستر فرهنگ جامعه تداوم دارد و با فرهنگ جامعه سیستم آموزشی باید دادوستد داشته باشد.
آیا در نظام آموزشوپرورش مولفههایی هست که بتوان بهعنوان مصادیق عدالت آموزشی از آن یاد کرد؟
روی این شاخصها و مولفهها بسیار کار شده و در منابع بهصورت طبقهبندیشده وجود دارد. ازجمله آنها میتوان به نسبت دانشآموز به معلم و یا نسبت دانشآموز به فضا یا تراکم دانشآموز به کلاس اشاره کرد. درواقع همه اینها شاخصهای توزیع عدالت در آموزشوپرورش است و به آن پرداخته میشود اما من ذهنم بیشتر درگیر مباحث مغفولواقعشده در عدالت تربیتی است. اگر این مسئله را نتوان ردیابی کرد، عدالت ظاهری، مشکلی را حل نمیکند. فرض کنید هر ١٥ دانشآموز یک معلم داشته باشند ولی این ١٥ نفر در مرزهای کشور توسط یک سرباز معلم تحت تعلیم قرار میگیرند و این را مقایسه کنید با ١٥ نفری که در تهران زیر نظر معلمی فوقلیسانس با ٢٠ سال سابقه کاری آموزش میبینند. قطعا دو آموزش اتفاق میافتد درحالیکه نرم نشان میدهد برای هر ١٥ دانشآموز یک معلم در نظر گرفته شده است. اگرچه ظاهرا عدالت آموزشی است اما در متن آن بیعدالتی موج میزند؛ پس ابعاد کیفی و فرهنگی را دیدن، بسیار اهمیت دارد. بر اساس همین کاستیهای سیستم آموزشوپرورش بود که تعدادی از کارشناسان به دنبال این بودند که کل نظام آموزشوپرورش آن ویژگیهای لازم ازجمله وفاداری به عدالت آموزشی و تربیتی را دارا هست یا خیر. درنهایت به این نتیجه رسیدند که کل سیستم مشکل دارد و کارآمدی و اثربخشی لازم را ندارد؛ بنابراین بحث تحول بنیادین در آموزشوپرورش مطرح شد. این تحول پیشفرضش این است که وضع موجود از زوایای مختلف نقدپذیر است که یکی از آنها همین عدالت آموزشی است؛ برای مثال نمیتواند بحث همبستگی ملی را تقویت کند و شکاف اجتماعی را افزایش میدهد. بخش مشهود آن جایی است که دانشآموزی دسترسی راحت به اینترنت و امکانات اینچنینی دارد اما در مکانی دیگر این امکانات وجود ندارد پس درنتیجه دو نسل تربیت میشوند. نسل باسواد و نسل بیسواد و هر دو از مدرسه فارغالتحصیل میشوند. یکی نسلی که نمیتواند برخورد علمی و بهروز داشته باشد و دیگری نسلی است که توانمند و هوشمند است. پس این منجر به شکاف نسلی میشود. درواقع اگر در گذشته شکاف میان غنی و فقیر بود امروزه این شکاف میان باسواد و بیسواد فناوری است و همین زمینهای میشود برای اینکه بیعدالتی رخ دهد.
سند تحول بنیادین آموزشوپرورش با چه رویکردی به عدالت آموزشی نگاه میکند؟
یکی از راهبردهای جدی سند تحول، بحث عدالت آموزشی است. البته در آنجا ما واژه عدالت تربیتی را داریم که اعم از آموزشوپرورش مصطلح امروز ماست. مجموعه فعالیتهای آموزشی و پرورشی رایج با عنوان تربیت یاد میشود. مجموعه فعالیتهایی که به تقویت مهارتها و توانمندیهای یک فرد و شایستگیهای او در تمام ساحتهای وجودی وی کمک میکند. درواقع وقتی گفته شود تربیت صرفا تربیت مذهبی یا اخلاقی یا سیاسی مد نظر نیست بلکه تربیت فناورانه، هنری، زیستی، بدنی همه مجموعه اینها را در سند تحول با واژه تربیت یاد کردهایم؛ بنابراین گفته شده است تربیت در ساحتهای ششگانه وجودی انسان. عدالت تربیتی یعنی عدالتی که به همه این ابعاد بتواند بپردازد. برای مثال در مدارس دخترانه باید امکان ورزش باشد. وقتی دانشآموزان دختران ما در خانه یا خیابان امکان ورزش ندارند پس مدرسه باید این امکان را فراهم کند. اگر برای مدرسه یک آپارتمان کوچکی اجاره شود که صرفا میز و نیمکت و معلم و درس دایر باشد و دانشآموز دختر ما امکان ورزش نداشته باشد حتی اگر در پایتخت باشد در حق وی بیعدالتی رخ داده است. پس برای تحقق عدالت باید به همه ابعاد وجودی انسان توجه کرد و برای رسیدن به این مرحله، کار سنگینی در پیش است. مهم این است که نسلی داشته باشیم که همه ابعاد را در کنار هم داشته باشد و رشد متعادل و متوازن داشته باشد و هیچ بُعد از زندگیاش به دلیل حاکمیت ابعاد دیگر قربانی نشده باشد. نقدی که به مدرنیته و پستمدرنیته میشود نیز از همین نظر است. درواقع انسانها را تکساحتی کردهایم و انسانها در کاری تخصصی شدهاند اما همه ابعاد وجودیشان رشد نکرده است. عدالت آموزشی و عدالت تربیتی زمانی محقق میشود که فرصت یادگیری برای رشد همهجانبه انسان فراهم باشد. اگر نظام آموزشوپرورش ما بتواند این فرصت یادگیری را ایجاد کند و یک انسان چند بُعدی تربیت کند پس میتوان گفت سیستم، عادلانه برخورد کرده است اما اگر در هر بُعدی کم بگذارد به انسان، بیعدالتی شده زیرا اجازه رشد از او گرفته شده است.
با وجود اینکه سند تحول به عدالت تربیتی در دو بُعد کمیوکیفی توجه کرده است اما در همان شروع کار و در بخش بیانیه ارزشها به نظر میرسد بسیار آرمانی نوشته شده است. به نظر شما این سند بر اساس یک چشمانداز ایدئالیستی و تا حدودی دور از دسترس نوشته نشده است؟
در ابتدا باید گفت اسناد تحول باید تا حدودی آرمانگرا باشند یعنی ترسیم یک آینده روشن و افق شوقانگیز تا انگیزه حرکت ایجاد شود. پس در آنجا باید جذابیتهایی برای حرکت روبهجلو باشد. همه اسناد تحول اینچنین هستند. ازسویدیگر وقتی گفته میشود بیانیه ارزشها؛ ارزشها مترادف با ارزشهای دینی نیست بلکه ارزشهای علمی و هنری و زیستی هم در نظر گرفته شده است. درست است که وقتی در یک جامعه دینی زندگی میکنید ارزشهای دینی محور قرار میگیرند اما بیانیه ارزشها صرفا تجلیات یکبعدی دین نیست؛ بنابراین وقتی گفته میشود بیانیه ارزشها همه ابعاد انسان را دربر میگیرد و عدالت آموزشی پرداختن به همه این ابعاد انسانی است. اگر آموزشوپرورشی داشته باشیم که آموزش اقتصادی نداشته باشد درواقع ناقص تربیت میکند. پس ضرورت دارد در نظام آموزشوپرورش کارکردن مقدس شمرده شود و به دانشآموز در این زمینه آموزش لازم را بدهد. تمام این موارد چیزی است که سند تحول مدعی آن است که باید اتفاق بیفتد. حال اینکه اتفاق بیفتد یا خیر، بحث دیگری است. نگاهی که در فرایند تدوین این سند بوده یکی از راهبردهای جدیاش بحث عدالت تربیتی است. من هشدار میدهم که معمولا این عدالت میرود به سمت توزیع منابع و امکانات و از این باید پرهیز کرد. اگر یک معلم توانمند در شهرستان تدریس کند و کلاس در زیر یک چادر تشکیل شود قطعا عادلانهتر و ارزشمندتر است تا اینکه میز و کامپیوتر و موبایل باشد اما یک معلم بیسواد داشته باشد. پس نگاه آموزشی حاکم بر آن نوع آموزش در شهرستان باید مد نظر قرار گیرد تا عدالت رخ دهد. البته اگر منابع مادی باشد که بسیار خوب است ولی با توجه به محدودیتهایی که در کشور وجود دارد باید دید اولویت با چه چیزی است. پس گام اول این است که ناعادلانه برخورد کنیم و برای مکانهایی که کم گذاشتهام وقت بیشتری بگذاریم. البته نهفقط امکانات مادی بلکه منابع انسانی مناسب در اختیار آنها گذاشته شود.
در سند تحول بارها از کلمه عدالت نام برده شده است و در بخش اهداف به تربیت یک انسان عدالتخواه اشاره دارد. آیا با توجه به شرایط امروز جامعه میتوان انتظار داشت خروجی دانشآموزان تربیتشده در این سیستم افرادی با ویژگیهای برجسته عدالتخواهی و عدالتجویی باشد؟
بخشی از این نیاز افراد را آموزشوپرورش باید پاسخگو باشد و بخشی از آن را جامعه پاسخ میدهد. فضای عمومی جامعه ما خوشبختانه با توجه به فرهنگ زیبای عاشورا و مکتب امام حسین (ع) گرایش به سمت عدالتخواهی دارد. این نگاه در تاروپود فرهنگی جامعه وجود دارد زیرا قدمت زیادی دارد. پس با تبلیغ و شعار ممکن است کموزیاد شود اما اگر ضعفی هست در عملکرد ما مسئولان است وگرنه مکتب امام حسین (ع) ریشه در آبوخاک این مملکت دارد. پس این یک بحث عمیق فرهنگی دارد. اگر سیستم آموزشوپرورش ما ضعیف باشد و نتواند وظیفه خود را برای تربیت یک نسل عدالتخواه و عدالتجو تامین کند فرهنگ عمومی جامعه این بخش را تامین میکند اما چهبهتر که آموزشوپرورش هم بتواند وظیفه خود را در این بُعد بهخوبی ایفا کند. آموزشوپرورش باید بتواند بهلحاظ علمی و متناسب با مراحل رشد دانشآموز این بعد عدالتخواهی را در وی نهادینه کند. کار بسیار سختی است. بسیاری از زمینهها نیاز به راهبردهای پژوهشی دارد. در این دهه اخیر بحثی مطرح شده است با عنوان آموزشوپرورش ارزشها که در تمام دنیا روی این قضیه در حال کارکردن است. موضوع این است که ارزشها را چگونه آموزش دهیم. ظاهر قضیه ساده است اما وقتی به عمق میرویم کار پیچیدهای است؛ مثلا کدام ارزش در سن ابتدایی باید آموزش داده شود و کدام در متوسطه اول یا دوم گفته شود و بیشترین اثربخشی را داشته باشد بسیار جای تامل دارد.
این طبقهبندی ارزشها در سند تحول انجام شده است؟
خیر، هنوز این کار انجام نشده است. البته این موضوع کاملا بحث جدیدی است که در دنیا مطرح میشود. اینکه چگونه و کجا ارزشها باید آموزش داده شوند تا بیشترین اثربخشی را داشته باشند بسیار اهمیت دارد. درواقع نه ما هنوز روی این مسئله کار کردهایم و نه دیگران.
با توجه به محدودیت عملی آموزشوپرورش، با اجرائیشدن کامل سند تحول بنیادین آموزشوپرورش ارزیابی شما از تحقق عدالت آموزشی چیست و آیا این امر محقق خواهد شد؟
من بر اساس یک باور دینی، یک اعتقادی دارم که شاید بخشی از آن شعاری باشد. من معتقدم مجموعه جهان و مجموعه حرکت تاریخ به سمت عدالت در حال پیشروی است. این باور را از کجا آوردهام؟ چون معتقد به بحث مهدویت و امام زمان (عج) هستم و از ویژگیهای این اعتقاد باورداشتن به عدالتخواهی و بسط عدالت است. این دردانه خلقت قرار است بیاید و عدالت را در جهان بگستراند؛ اما کی این امام همام میآید؟ زمانی که بستر آماده باشد و زمانی که جامعه پذیرای این عدالت باشد؛ بنابراین هرچه به سمت جلو میرویم به سمت عدالتخواهی در حرکت هستیم و به آن نزدیک میشویم. همچنین هرچه به سمت جلو میرویم به سمت عقلانیت حرکت میکنیم. جوامع در جهان عقلانیتر اداره میشوند؛ پس کل جهان به سمت علم جلو میرود. درواقع از ویژگیهای اندیشه شیعی همین موارد است. تمام ویژگیهایی که در ارتباط با امام زمان (عج) گفته شده است یکبهیک در حال تجلی است. جامعه دانشبنیان این اواخر بسیار مطرح شده و مورد تاکید و پیگیری است. درحالیکه در احادیث آمده وقتی امام زمان (عج) میآیند جامعه شما علمی و عقلانی و عدالتمحور میشود. پس با وجود ظلمهایی که در جهان میبینم، باورم این است که به سمت عدالت در حرکت هستیم؛ بنابراین واژه عدالت آموزشی را چند سال است در ادبیات آموزشوپرورش میبینید و در اسناد رسمی یونسکو از این واژهها استفاده میشود. این در حالی است که در احادیث دینی ما بسیار قبلتر به این مسئله پرداخته شده است. بههمیندلیل به سمت عدالت حرکت میکنیم و انشاءالله نسلی تربیت شود که خواهان عدالت باشد و تحمل عدالت را داشته باشد.
منبع دریافت این مطلب : روزنامه شرق
این انیمیشن زیبا گویای مهربانی بین افراد است.مهربانی را موجودات دیگر هم درک کرده و به هم ابراز می کنند.همانطور که لک لک مهربون با وجود سختی ها و دشواری های کارش که ابر برای او درست می کند باز هم ابر را رها نکرده و به او متعهد است.
امیدوارم از این انیمیشن زیبا لذت ببرید.
کلمات کلیدی : انیمیشن | انیمیشن زیبا | انیمیشن لک لک مهربون | انیمیشن کوتاه | کارتون | سرگرمی
منبع دریافت این مطلب : آپارات