به گزارش تیزلند، به نقل از خبرگزاری ایلنا، عبدالرضا فولادوند، ششمین دوره انتخابات شورای انجمن اولیا و مربیان شهرستان های استان تهران که درسالن همایش های ولایت این اداره کل برگزار شد، اظهارکرد: روند انتخاب اعضای شورای انجمن اولیا و مربیان در 3 هزار و 200 مدرسه شهرستان های استان تهران در مهر ماه سال جاری آغاز شد و با پایان یافتن این دوره اعضای انتخاب شده از سطح مدارس به انتخابات منطقه ای راه یافتند.
مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران با اشاره به این امر که مرحله دوم و منطقه ای این انتخابات نیز در آبان و آذر ماه سال جاری با مشارکت 21 منطقه آموزش و پرورش در سطح ادارات انجام شد، افزود: در بخش منطقه ای در هر شورا 19 عضو وجود دارد که مدیر، معاون پشتیبانی و توسعه مدیریت معاون پروشی و فرهنگی و کارشناس انجمن اولیا و مربیان مدیریت آموزش و پرورش، کارشناس امور بانوان، 1 روحانی آگاه به مسائل تعلیم و تربیت و 1 نفر نماینده مجمع خیرین مدرسه ساز به عنوان عضو انتصابی حضور دارند.
وی ادامه داد: بر اساس انتخابات 6 نماینده اولیا، 3 نفر نماینده مدیران، 1 مدرس آموزش خانواده با اکثریت آرا و مشاور خانواده به تشخیص شورا انتخاب می شوند
مدیرکل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران مدت زمان فعالیت شورای انجمن اولیا و مربیان در هر منطقه را 2 سال دانست و تصریح کرد: در انتخاباتی که در سطح شهرستان های استان تهران برگزار شد، 126 نفر از نمایندگان روسای انجمن های اولیا و مربیان مدارس مناطق 21 گانه در قالب 27 کاندیدا در این نشست حاضر شدند.
وی خاطر نشان کرد: در این قالب از هر منطقه 6 نفر نماینده اولیای عضو شواری انجمن اولیا و مربیان منطقه در این انتخابات شرکت کردند که از این تعداد 6 نفر از اولیای دانش آموزان به عنوان عضو شورای انجمن اولیا و مربیان استان با اکثریت آرا انتخاب شدند.
فولادوند یادآور شد: در مقطع ابتدایی 6 کاندیدا، دوره اول متوسطه 5 کاندیدا و دوره دوم متوسطه 4 کاندیدا، از هر منطقه 3 مدیر به عنوان نماینده مدیران و از هر مقطع یک نفر در این انتخابات حضور پیدا کردند که از مجموع 21 منطقه 63 مدیر در این انتخابات شرکت کردند و از بین کاندیداهای داوطلب از هر مقطع، یک نفر و در مجموع سه مدیر عضو شورای انجمن اولیا و مربیان شهرستان های استان تهران شدند.
وی با اشاره به این امر که 21 نفر از نمایندگان مدرسین آموزش خانواده برای تصاحب یک کرسی حضور داشتند، گفت: از این 21 نفر 9 نفر به عنوان کاندیدا در انتخابات شرکت کردند و در نهایت یک نفر با رای اکثریت آرا انتخاب شد.
منبع دریافت این مطلب : خبرگزاری ایلنا
حواس پرتی چیست؟
ذهن شما همواره میخواهد درگیر و مشغول باشد. بنابراین اگر آنچه که اکنون انجام میدهید در شما درگیری و مشغولیت ذهنی ایجاد کند، فکر شما دیگر لزومی احساس نمیکند که به جای دیگر برود و در آنجا درگیر شود. اما اگر در انجام این کار، درگیری ذهنی ایجاد نشود، ذهن شما شتابان به جایی میرود که خود را در آنجا مشغول کند. و این همان حواس پرتی است. برای روشنتر شدن موضوع، مثالی بزنیم: وقتی دوستتان با شما صحبت میکند، اگر بتواند با بیان خود در شما مشغولیت ذهنی و توجه و علاقمندی ایجاد کند، شما با تمرکز فراوان به تمام حرفهایش گوش میدهید. اما اگر او نتواند چنین تاثیری در شما بگذارد چون ذهن شما درگیر نمیشود به سرعت فکر دیگری به ذهنتان راه مییابد و شما در حالی که به مخاطب خود خیره شدهاید، دارید به چیز دیگری فکر میکنید. چیزی که در شما درگیری ذهنی ایجاد می کند.
ذهن شما مدام به فعالیت نیازمند است و این نیازمندی را هنگامی که شما مشغول مطالعه کردن هستید، هم دارد. بنابراین اگر آنچه که میخوانید، در شما درگیری ذهنی ایجاد کند، شما مشتاق و متمرکز پیش میروید. در غیر این صورت چشمتان خطوط را دنبال میکند و ذهنتان در جایی دیگر مشغول میشود. به عبارت دیگر، حواستان پرت میشود.
راه چاره
پیش از هر چیز، باید به خاطر داشته باشید که این شما هستید که باید ذهن خود را با موضوع مطالعه درگیر کنید. معمولاً سبک نوشتاری کتاب تلاش میکند که در شما درگیری ذهنی ایجاد کند اما عمده کار با خود شماست. ما اکنون میخواهیم روش مطالعه متمرکز را به شما آموزش دهیم، برای آن که درگیری ذهنی شما پایدار بماند. میخواهیم ذهن شما با جمله جمله کتاب درگیر شود. میخواهیم که شما یک مطالعه کننده فعال باشید. روشهای سنتی مطالعه که شما پیش از این داشتهاید، شما را از یک مطالعه متمرکز باز میدارد و باعث میشود که حواس شما مدام پرت شود.
روشهای مطالعه متمرکز
«تند خواندن»
رانندهای را در نظر بگیرید که با سرعت بسیار کمی مثلاً 20 کیلومتر در ساعت در حرکت است. وقتی سرعت این راننده تا این حد کم است، دیگر به توجه و تمرکز فوق العادهای نیاز ندارد و چون ذهن درگیر نمیشود، مدام در جایی دیگر مشغول میشود. راننده میتواند از داشبورد چیزی بردارد، شیشه را پاک کند، به مناظر بیرون نگاه کند و حتی غرق در تخیل شود. اما وقتی سرعت زیاد شد، خود به خود درگیری ذهنی بیشتر میشود و ذهن بیشتر به رانندگی متمرکز میشود و راننده دیگر فرصت ندارد به چپ و راست نگاه کند و یا مشغولیتهای ذهنی دیگری داشته باشد. اساساً ذهن چنان درگیر است که تمایلی برای درگیر شدن در جای دیگر ندارد. در مطالعه هم دقیقاً همین حالت وجود دارد. وقتی شما به بهانه بهتر فهمیدن بسیار کند پیش میروید و کلمه به کلمه میخوانید، درگیری ذهنی مطلوبی را ایجاد نمیکنید و ذهن شما که از این ساکن بودن کلافه میشود، خود را در جایی دیگر مشغول میکند و حواستان پرت میشود.
ما نمیگوییم آن قدر تند بخوانید که هیچ چیز نفهمید، بلکه میگوییم سرعت مطالعه خود را تا آنجا افزایش دهید که یک درگیری ذهنی مطلوب ایجاد شود. در این سرعت، ذهن متمرکز است. میبینید که اگر کمی غفلت کنید، سانحهای رخ میدهد. حتی اگر بتوانید سرعت مطالعه خود را به دو برابر افزایش دهید بسیار عالی است چرا که هم در وقت خود صرفهجویی نمودهاید و هم با درگیری ذهنی و تمرکز بیشتری خواندهاید. تا میتوانید سرعت مطالعه خود را افزایش دهید و سریعتر از آنچه که قبلاً میخواندهاید بخوانید. البته خوب میدانید که این سرعت، نسبی است و در متون مختلف مانند رمان، ادبیات، شیمی، فیزیک و ... متفاوت است. مسلماً شما متون سادهتر را با سرعت بیشتر میخوانید. ما میگوییم سرعت خود را با توجه به سرعت قبلی خود بیشتر کنید. یکی دیگر از معایب کند خواندن این است که شما وقتی آرام و لغت به لغت می خوانید، درک ذهنی کمتری دارید چرا که ذهن با مفاهیم سر و کار دارد نه با کلمات. یادتان باشد مفهوم، همیشه در یک عبارت است نه یک واژه. وقتی شما کلمه شیر را میخوانید، ذهن نمیداند منظور شیر گاو است یا شیر جنگل یا شیر آب. اما وقتی جمله «شیر آب را بستم» سریعاً خوانده میشود، درک بهتر و سریعتری حاصل میشود.
مطالعه اولیه
مطالعه اولیه همان گرفتن اطلاعات ابتدایی است. در مطالعه اولیه، قصد شما کنجکاو کردن ذهن با گرفتن اطلاعات ساده و کم حجم و مقدماتی است. در مطالعه اولیه شما متن را خط به خط نمیخوانید بلکه نگاهی گذرا به متن میاندارید و یک سری مفاهیم اولیه را از متن میگیرید که مثلاً متن حول و حوش چه موضوعی است. پس از آن باید به خود رجوع کنید و ببینید که خودتان از پیش چه اطلاعاتی درباره موضوع دارید و یا این که از قبل، از کسی چیزی شنیدهاید یا مطالعه کردهاید. اطلاعات اولیه خودتان را به اطلاعات اولیه کتاب، در این بررسی اجمالی بیافزایید.
منبع دریافت این مطلب : عصرعلم
وال استریت ژورنال — در پایان قرن بیستم، اتفاق عجیبی برای مادران، پدران و فرزندان افتاد. این اتفاق «تربیت فرزند» نام داشت. از زمانی که انسانها وجود داشتهاند، مادران و پدران و بسیاری دیگر بهطور ویژه از فرزندان مراقبت کردهاند. اما بر اساس لغتنامه مریام وبستر، واژه «تربیت فرزند» (parenting) تا سال 1958 در امریکا کلاً وجود نداشته و در دهه 1970 باب شده است.
گاهی منظور افراد از اصطلاح «تربیت فرزند» کاری است که والدین انجام میدهند؛ اما اکثر اوقات، بهخصوص امروزه، «تربیت فرزند» معنای کاری را یافته است که والدین باید انجام دهند. «تربیت فرزند» فعلی هدفمحور است؛ عملی را توصیف میکند، نوعی کار. هدف این است که کودکتان را به بزرگسالِ بهتر یا شادتر یا موفقتری تبدیل کنید، بهتر از چیزی که ممکن بود در حالتهای دیگر بشود یا (این را بهزمزمه بخوانید) بهتر از بچه همسایه. «تربیت» درست باعث خلق بچه درست میشود که او هم به بزرگسالی درست تبدیل میشود.
این تفکر که والدین میتوانند تکنیکهای خاصی را یاد بگیرند که بچههایشان را بهتر بار میآورد، بسیار در میان طبقه متوسط امریکا شایع است، چنان شایع که شاید بدیهی بهنظر برسد. اما این تصویر توصیفی است بهطور بنیادی نادرست. برای فهمیدن اینکه والدین و کودکان چطور فکر و عمل میکنند، این راه درستی نیست. برای فهمیدن اینکه چطور باید فکر و عمل کنند هم راهی نادرست است.
مراقبت از کودکان همیشه وظیفه انسانیِ محوری و دشواری بوده است. بچه انسانها خیلی طولانیتر از بچههای هر حیوان دیگر به ما والدینشان وابستهاند؛ مثلاً شامپانزههای جوان در هفت سالگی میتوانند به همان اندازه که غذا میخورند، جمعآوری هم بکنند. بچههای انسان حتی در گروههای شکارچیگردآورنده هم نمیتوانند حداقل تا پانزدهسالگی چنین کاری کنند.
پس برای مراقبت از فرزند انسان، افراد زیادی موردنیاز است، نهفقط مادر، بلکه پدر، مادربزرگ، پدربزرگ، عموها و داییها، عمهها و خالهها و بچههایشان، برادران و خواهران و حتی دوستان. زیستشناسان
گمان میکنیم «تربیت» درست باعث خلق بچه درست میشود که او هم به بزرگسالی درست تبدیل میشود
دریافتهاند که انسانها در فرایند تکامل، شبکهای منحصربهفرد از مراقبت را شکل دادهاند. برخلاف نزدیکترین خویشان نخستیسانمان، خانواده گسترده و «شبهوالدین»[1] (افراد کمککنندهای که خویشاوند نیستند) همه با هم از بچههای نیازمند مراقبت میکنند.
ما در بخش اعظم تاریخ انسان، در چنین گروههای خانوادگی گستردهای زندگی میکردیم. این یعنی با خواهر کوچک یا نوزادان عمو و خاله تمرین میکردیم و نگاه میکردیم که چگونه بسیاری افراد دیگر از بچهها مراقبت میکنند تا اینکه ما نیز این کار را یاد بگیریم.
اما در اواخر قرن بیستم، خانوادهها کوچکتر و پراکندهتر شد، افراد دیرتر بچهدار میشدند و والدین طبقه متوسط، وقت بیشتری را صرف کار و دانشگاه میکردند. منابع قدیمی حکمت و مهارت دیگر در دسترس نبود.
امروزه اکثر والدینِ طبقه متوسط سالها کلاس میروند و به کارهایی اشتغال مییابند، سپس بچهدار میشوند. پس تعجبی ندارد که والدین مدرن، مراقبت از بچهها را هم مانند دانشگاهرفتن و کارکردن میپندارند: شما با درنظرداشتن هدفی خاص به دانشگاه و سر کار میروید و میتوان به شما آموخت که چگونه در دانشگاه و کار پیشرفت کنید.
کارکردن برای بهدستآوردن نتیجهای خاص، الگویی خوب برای بسیاری از تعهدات اساسی انسان است؛ مثلاً الگویی خوب برای نجاران یا نویسندگان یا مدیران است. اینکه نجار یا نویسنده یا مدیرعامل خوبی باشید، از روی کیفیت صندلیها، کتابها یا محصولات نهاییتان مشخص میشود. درمورد «تربیت فرزند»، والدین مثل نجار هستند؛ اما هدفْ ساختن نوعی خاص از محصول، مثلاً صندلی نیست؛ بلکه نوع خاصی از فرد است.
در کار، تخصص موجب موفقیت میشود. نوید «تربیت فرزند» این است که مجموعهای از تکنیکهای مشخص، یعنی نوعی تخصص وجود دارد که والدین میتوانند یاد بگیرند و بهکمک آنها، به هدفشان، یعنی شکلدهی زندگی فرزندانِ خود، برسند. به همین صورت، صنعتی عظیم به وجود آمده است که نوید آموزش دقیق آن تخصص را میدهد. حدود شصتهزار کتاب در بخش تربیت فرزند در سایت آمازون وجود دارد که اکثر آنها واژه «چگونه» را در عنوان خود دارند.
بررسی علمی رشد، چندان موید چنین تصویری نیست. درست است که تجربیات کودکی بر زندگی بزرگسالی تاثیر میگذارند (بچههایی که فقیرند یا به آنها کمتوجهی میشود احتمال بیشتری دارد که در بزرگسالی دچار مشکل شوند. ثبتنام
انسانها در فرایند تکامل، شبکهای منحصربهفرد از مراقبت را شکل دادهاند
این کودکان در پیشدبستانی باعث میشود زندگی آنها بعدها بهتر شود)؛ اما والدینِ طبقه متوسط، وسواس زیادی به تغییرات کوچک در تکنیکهای تربیت فرزند دارند. باید با نوزادتان بخوابید یا بگذارید فریاد بزند؟ بچه را که در کالسکه میگذارید، صورتش باید رو به جلو باشد یا عقب؟ بچهها باید چقدر مشق داشته باشند؟ چقدر زمان را باید پشت کامپیوتر صرف کنند؟ تقریباً هیچ شواهدی وجود ندارد که هریک از اینها تاثیری قابلپیشبینی در چگونگیِ شکلگیری شخصیت کودک هنگام بزرگسالی داشته باشند.
آیا این یعنی والدین هیچ تاثیری ندارند؟ دقیقاً برعکس: از نقطهنظر علمی پدر/مادربودن، برخلاف «تربیت فرزند» اهمیتی حیاتی دارد، اما بهطرزی کاملاً متفاوت.
چرا دوران نابالغی و کودکیمان، باوجود هزینههایی که برایمان دربردارد، اینقدر طولانی است؟ دوران طولانیِ کودکیِ انسان (و زحمت زیاد مراقبت از کودکان که ملازم آن است) یکی از عوامل کلیدی موفقیت تکاملی انسان است.
ما انسانها بیشتر از هر حیوان دیگر به توانایی یادگیریمان وابستهایم. باور کنونی این است که مغز بزرگ و توانایی بالای یادگیریمان در وهله اول برای رویارویی با تغییر، تکامل یافتهاند.
عامل محرکِ تکامل فوری انسان ظاهراً تغییرات جوی در دوره پلیستوسن2 بوده است. مسئله این نبود که هوا فقط گرمتر یا سردتر میشد، بلکه بهطوری غیرقابلپیشبینی از گرمایی شدید به سرمای شدید و بالعکس تغییر میکرد. امروزه انسانها باعث تغییرات جوی میشوند؛ اما در گذشته تکاملی، تغییرات جوی باعث انسانها شد.
مهمتر از همه، انسانها کوچنشین بودند و از محیطی به محیطی دیگر کوچ میکردند. بهلطف فرهنگ بود که هر نسل جدیدی توانست محیط خود را بسازد و اصلاح کند. این یعنی انسانها ناچار شدند تا با انواع خیلی زیادی از محیطهای متنوع سازگار شوند.
یکی از راههای سازگاری انسان با این تغییرات، پرورش تعداد زیادی بچه با خلقوخوها و تواناییهای کاملاً متفاوت بود. این امر ضامن این بود که بالاخره یکی در نسل جدید، مهارت لازم جهت رویارویی با محیطهای غیرقابلپیشبینیِ پیشِرو را داشته باشد.
یادگیری انسان نیز باعث گوناگونی بیشتر فرزندانمان میشود. زحمات و تعهد ما در مقام والدین، به هر نسل این فرصت را میدهد که درباره نحوه عملکرد دنیا و چگونگی بهبودبخشیدن به آن، فکرهای جدیدی بکند. کودکی دورهای است با فرصتهای
حدود شصتهزار کتاب در بخش تربیت فرزند در سایت آمازون وجود دارد که اکثر آنها واژه «چگونه» را در عنوان خود دارند
تغییرپذیری و احتمالات، کاوش و نوآوری، و یادگیری و خیال.
بسیاری از حیوانات ذهنهایی دارند که به دقت با محیطی خاص سازگار میشود. ذهن ما میتواند تغییراتی غیرقابلپیشبینی داشته باشد تا با محیطهای غیرقابلپیشبینی سازگار شود؛ اما این راهبردْ ایرادی هم دارد: نمیتوان بهطور همزمان هم درباره محیطی جدید آموخت و هم این آموختهها را عملی ساخت. قطعاً دوست ندارید هنگامی که ماموتی دارد به شما حمله میکند، به این فکر فرو روید که با آن چهکار کنید.
راهحلی تکاملی برای این نقطهضعف، درنظرگرفتن محافظانی برای انسان است، افرادی که تضمین میکنند انسانها قبل از اینکه واقعاً مجبور به دفاع از خودشان شوند، فرصت شکوفایی، یادگیری و خیال را داشته باشند. این محافظان همچنین دانشی را که نسلهای قبل اندوختهاند، به نسل بعد منتقل میکنند.
اگر «تربیت بچه» الگوی نادرست است، پس الگوی درست چیست؟ خوب است به یاد آوریم که «تربیت» درواقع نه فعل است و نه نوعی کار. چیزی که باید از آن حرف بزنیم «پدر/مادربودن» است، یعنی مراقبت از فرزند. پدر/مادربودن بخشی از رابطهای عمیق و منحصراً انسانی است، یعنی داشتن نوعی خاص از عشق، نه انجام کاری خاص.
مثلاً همسربودن بهمعنای انجام «همسرداری» نیست، دوستبودن بهمعنای انجام «دوستی» نیست، حتی در فیسبوک، یا مثلاً ما برای مادر و پدرمان «بچگی» نمیکنیم. اما این روابط نقشی محوری در کیستی ما دارند. هر انسانی که زندگی شادی دارد، غرق در این روابط اجتماعی است.
صحبت از عشق بهخصوص عشق والدین به فرزندانشان شاید فوقاحساسی و ساده و بدیهی به نظر برسد؛ اما عشق ما به فرزندان نیز، مانند تمام روابط انسانی، بخشی از تاروپود زندگی روزمرهمان است و کاملاً پیچیده، متنوع و حتی متناقض است.
میتوانیم تلاش کنیم بهتر دوست داشتهباشیم، بدون اینکه عشق را «کار» در نظر بگیریم. میتوانیم بگوییم که سخت تلاش میکنیم همسر یا شوهر خوبی باشیم یا اینکه برایمان مهم است که دوستی خوب یا فرزندی بهتر باشیم.
اما ملاک من برای ارزیابی موفقیت ازدواجم این نیست که آیا شخصیت شوهرم از زمان ازدواجمان تغییر کرده یا نه. کیفیت رفاقتی قدیمی را هم نمیتوان با این سنجید که آیا دوستم از زمان اولین دیدارمان، شادتر یا موفقتر است یا نه. اما معیار نانوشته «تربیت فرزند» چنین چیزی است: اینکه صلاحیت شما در مقام والدین میتواند با بچهای که خلق میکنید سنجیده شود و میشود.
مهمترین پاداشهای پدر/مادربودن،
امروزه انسانها باعث تغییرات جوی میشوند؛ اما در گذشته تکاملی، تغییرات جوی باعث انسانها شد
نمرات و جوایز فرزندان یا فارغالتحصیلی و ازدواج آنها نیست. این پاداش همان لذت جسمانی و روانشناختی لحظهبهلحظه حضور در کنار این فرزند و لذت لحظهبهلحظه فرزند از بودنِ با شماست.
بهجای ارزشنهادن بر «تربیت فرزند»، باید «پدر/مادربودن» را ارج نهیم. بهجای اینکه مراقبت از فرزندان را نوعی کار بدانیم که هدف آن تولید بزرگسالانی باهوش یا شاد یا موفق است، باید آن را نوعی عشق به شمار آوریم. عشقْ هدف، واحد سنجش یا طرح اولیه ندارد؛ اما مقصود دارد. مقصود عشق، شکلدهیِ سرنوشت فرزند عزیزمان نیست؛ بلکه کمک به اوست تا خودش این سرنوشت را شکل دهد.
والدین باید چهکار کنند؟ یافتههای علمی با آنچه از پیش میدانیم همخوانی دارد؛ هرچند که دانستن، آن را آسانتر نمیکند: ما بیدریغ خود را وقف عشق و مراقبت از فرزند میکنیم. ما درحالی چنین میکنیم که تمام بچهها متفاوتاند، تمام والدین متفاوتاند و بههیچوجه نمیدانیم که فرزندمان در آینده چطور فردی خواهد شد. سعی میکنیم به فرزندانمان حس ایمنی و ثبات کاملی دهیم. ما درحالی چنین میکنیم که هدف کلیِ آن پایگاه امن این است که فرزندان را به خطرکردن و ماجراجویی ترغیب کند. سعی میکنیم دانش، حکمت و ارزشهایمان را به فرزندانمان انتقال دهیم؛ درحالیکه میدانیم آنها دانشمان را اصلاح میکنند، حکمتمان را به چالش میکشند و ارزشهایمان را از نو شکل میدهند.
درواقع، هدف اصلیِ تعهد، تربیت و فرهنگ این است: ممکنساختنِ تغییر، خطر و نوآوری. حتی اگر میتوانستیم بچههایمان را دقیقاً به فرد مدنظرمان در بزرگسالی تبدیل کنیم، این کار هدف تکاملیِ دوران کودکی را از بین میبرد.
ما بهدنبال شهودمان میرویم، تقلا میکنیم و امیدِ بهترینها را داریم.
شاید بهترین استعاره برای درک رابطه خاص ما با فرزندان، استعارهای قدیمی باشد. مراقبت از فرزندان مثل مراقبت از باغ است و پدر/مادربودن مانند باغبانی است. وقتی باغبانی میکنیم، درواقع کار میکنیم، عرق میریزیم و معمولاً ناخوشایندیهای زیادی را تحمل میکنیم. این کار را میکنیم تا فضایی حفاظتشده و پرورنده برای شکوفایی گیاهان خلق نماییم.
باغبانان همه میدانند که هیچچیز، آنطور که نقشه کشیده بودیم، از آب درنمیآید. بزرگترین لذتها و پیروزیها و البته مصیبتها غیرمنتظرهاند. دلیلی عمیقتر در پشت این امر نهفته است.
باغهای خوب مانند هر اکوسیستم خوبی، پویا،
مهمترین پاداشِ پدر و مادربودن، نمرات و جوایز فرزندان یا فارغالتحصیلی و ازدواج آنها نیست
متغیر و منعطفاند. شکوه مرغزارها به درهمبرهمبودن آنهاست: علفها و گلهای مختلف ممکن است با تغییر شرایط رشد کنند یا از بین بروند و هیچ تضمینی وجود ندارد که گیاهی خاص، بلندترین یا زیباترین یا پرگلترین گیاه شود. باغبان خوب سعی میکند خاکی حاصلخیز فراهم کند که بتواند اکوسیستم کاملی از گیاهان مختلف را با قوتها و زیباییهای خاص و با ضعفها و دشواریهای خاص حفظ کند.
یک باغ خوب، برخلاف یک صندلی خوب، همواره در حال تغییر است؛ چون با تغییرات شرایط جوی و فصلها سازگار میشود. در بلندمدت، این نوع سیستمِ متنوع، منعطف، پیچیده و پویا، قویتر خواهد بود و نسبتبه مراقبتشدهترین شکوفه گلخانهای، سازگاریپذیری بیشتری خواهد داشت.
وظیفه ما بهعنوان والدین و بهعنوان جامعه این نیست که ذهنِ فرزندانمان را شکل دهیم؛ بلکه وظیفهمان این است که به این ذهنها اجازه دهیم تا تمام احتمالات موجود در دنیا را کاوش کنند. کار ما تولید نوعی خاص از کودک نیست؛ بلکه فراهمکردن محیطی حفاظتشده و پر از عشق، امنیت و ثبات است که در آن بچههای مختلف و غیرقابلپیشبینی شکوفا شوند.
امروزه، بهخصوص در امریکا پدر/مادربودن آسان نیست و نیازمند زمان، انرژی و پولی است که حمایت و تربیت موردنیاز کودکان را فراهم میکند. ما در جوامع کوچک تکامل یافتیم، جایی که گروهی گسترده از سرپرستان میتوانستند بهطور همزمان برای بچههایی که دوست داشتند، منابع فراهم کنند. در دنیای بزرگ و پساصنعتیِ امروز، اکثر فعالیتهای انسان را طوری در نظر میگیریم که گویی نوعی تولید یا نوعی مصرف هستند، بهطوریکه پرورش فرزند را نوعی کار کمدرآمد یا نوعی تجملات بسیار پرهزینه میدانیم.
اما صنعت «تربیت فرزند» راه چاره نیست؛ بلکه باید راهی بیابیم تا به والدین کمک کنیم که پدر/مادر باشند و عشق و مراقبتی را که کودکان مستحق آناند، برایشان فراهم نمایند.
نویسنده مطلب : آیسن گوپنیک
منبع دریافت این مطلب : ترجمان
به گزارش تیزلند، به نقل از احمد عابدینی در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما افزود: طبق این مصوبه از 20 نمره درسی هر دانش آموز 10 نمره به امتحانات میان ترم و 10 نمره به امتحانات پایان ترم تعلق می گیرد.افزایش 5 نمرهای امتحانات میان ترم دانش آموزان
وی گفت: پیش از این 15 نمره به امتحانات پایان ترم و 5 نمره به امتحانات میان ترم دانش آموزان تعلق می گرفت.
عابدینی افزود: طبق این مصوبه ضریب امتحانات پایان ترم دانش آموزان از 4/5 به 1/5 کاهش و ضریب نمره امتحانات میان ترم از چهار به شش درصد افزایش یافته است.
وی تاکید کرد: به دلیل نمره پایین امتحانات میان ترم دانش آموزان تمام توجه خود را به امتحانات پایان ترم و مطالعه در شب های امتحان متمرکز می کنند که این موضوع باعث بروز مشکلات فراوانی برای آن ها می شود.
معاون شورای عالی آموزش و پرورش گفت: بر اساس مصوبه اخیر شورای عالی آموزش و پرورش همچنین دانش آموزانی که در پایه نهم انتخاب رشته کرده اند می توانند در صورت صلاحدید در پایه دهم رشته تحصیلی خود را تغییر دهند.
عابدینی افزود: دانش آموزان متقاضی تغییر رشته می توانند درخواست خود را به مدرسه محل تحصیل خود ارائه دهند.
وی گفت: طبق مصوبه قبلی شورا امکان تغییر رشته پیش از این از دانش آموزان پایه نهم گرفته شده بود.
عابدینی افزود: شورای عالی آموزش و پرورش هیچ مصوبه ای برای استفاده از معلمان خارجی در مدارس نداشته است و بنابراین به کارگیری این معلمان منع قانونی دارد و همچنان تخلف است.
منبع دریافت این مطلب : خبرگزاری صدا و سیما
به گزارش تیزلند، به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، داوود محمدی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس؛ در خصوص وضعیت پیگیری تقویم آموزشی مدارس گفت: این مسئله از مدتها قبل مورد توجه قرار گرفته و با توجه به اینکه در فصل زمستان مشکل آلودگی هوا و به دنبال آن پدیده وارونگی از عواملی بوده که بر روند فعالیت مدارس تاثیر گذاشته بنابراین باید به دنبال راهکاری برای رفع آن باشیم.
وی با بیان اینکه برای رفع مشکل تعطیلی مدارس بحث تعطیلات تابستانی مطرح شده افزود: بر این اساس باید از روزهای تعطیل تابستان کاسته و سال تحصیلی زودتر از اول مهر ماه آغاز شود.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با بیان اینکه در برخی از کشورهای همجوار چنین طرحی اجرا میشود، بیان کرد: ایجاد این تغییر در آموزش و پرورش کشور نیز بارها در کمیتههای مختلف مجلس مطرح شده و باید این مسئله با بررسیهای بیشتر مورد ارزیابی قرار گیرد.
محمدی اظهار داشت: هنوز لایحهای مبنی بر تغییر تقویم آموزشی از دولت به کمیسیون آموزش ارسال نشده و مسئلهای ناظر بر بررسی آن نداریم.
وی یادآور شد: با توجه به تراکم کاری این روزهای مجلس این مسئله هنوز مطرح نشده و پس از ارسال به کمیسیون آموزش ارزیابیهای لازم برای آن در دستور کار قرار میگیرد.
منبع دریافت این مطلب : باشگاه خبرنگاران جوان