تقلیدکودکان از حرکات خشونت آمیز فیلم ها

تقلیدکودکان از حرکات خشونت آمیز فیلم ها



نسترن نیک جو روان شناس کودک ، اظهار داشت: تماشای فیلم های خشن آثار مستقیم بر روان کودک خواهد داشت و کودکانی که این گونه فیلم ها را زیاد تماشا می کنند نسبت به سایر همسالان خود در بازی هایشان از خشونت بیشتری استفاده خواهند کرد.

وی در ادامه تصریح کرد: کودکان زیر 8 سال به دلیل عدم رشد کافی تفکر و استدلال، هر موضوعی را واقعی تصور می کنند و درک وجود هنر پیشگان که در حال ایفای نقش در فیلم هستند، بسیار سخت است.

نیک جو افزود: هنگامی که کودکان تصاویر ترسناک و یا صحنه هایی از تیراندازی را در فیلم ها مشاهده می کنند عده ای در پی انجام رفتارهای مشابه در بازی های کودکانه خود می شوند و گروهی دیگر نیز از دیدن چنین صحنه هایی نگران، ناراحت و وحشت زده خواهند شد.

این روان شناس کودک در پایان گفت: نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که کودکان قادر به درک و فهم این موضوع نیستند که در فیلم های خشونت آمیز وقتی شخصی به شخص دیگر حمله می کند، حمله او واقعی نیست و آسیب واقعی به طرف مقابل وارد نمی شود.

منبع دریافت این مطلب : باشگاه خبرنگاران جوان

اجازه دهید کودکان به جواب سوالات خود بیندیشند

اجازه دهید کودکان به جواب سوالات خود بیندیشند



سمیرا ایمان نژاد روان شناس ، اظهار داشت: هنگامی که کودک از والدین خود خواسته ای دارد و یا در مواجهه با سوال یا مشکلی عصبانی می شود و با صدای بلند چیزی را از والدین می خواهد، والدین باید بدانند که هرگز نباید متقابلا با صدای بلند با وی حرف بزنند.

وی با تاکید بر اینکه در جواب سوال کودک با صبر و حوصله پاسخگوی وی باشید، تصریح کرد: در این شرایط آرام صحبت کردن والدین باعث می شود تا کودک این رفتار را بیاموزد.

ایمان نژاد بیان کرد: اگر جواب سوال فرزندتان را نمی دانید، حتما به او بگویید که(نمی دانم) و اجازه دهید او نیز در جواب سوالش بیندیشد تا قدرت تحلیل و درکش افزایش یابد.

منبع دریافت این مطلب : باشگاه خبرنگاران جوان


اضطراب کودکان و ابتلا آنها به دیابت در بزرگسالی


اضطراب کودکان و ابتلا آنها به دیابت در بزرگسالی

بچه های فرشته ها و امانت های الهی هستند، بنابراین لازم است که در منزل و مدرسه هوای سلامتی آنها را داشته باشید.

رفتار والدین و در کنار آن کادر آموزشی مدارس، در سلامت این مادران و پدران آینده از اهمیتی برخوردار است.

اگر این بچه ها در محیطی پر از تنش و استرس بزرگ شوند، به نفع سلامتی شان نخواهد بود.

محققان دانشگاه هاروارد ایالت متحده ی آمریکا به این نتیجه رسیدند کودکانی که تحت استرس زیادی قرار دارند، در سنین بزرگسالی بیشتر در معرض دیابت و بیماری های قلبی عروقی قرار می گیرند. همین هشدار کافیست تا والدین و کادر آموزشی بیشتر مراقب باشند.

پیش از این نیز محققان از تاثیر مخرب استرس بخصوص استرس های محل کار روی سلامت افراد پرده برداشته بودند. اما اخیرا محققان دانشگاه هاروارد ثابت کرده اند که استرس روی بچه های کم سن و سال نیز تاثیر مخربی دارد.

نتایج پژوهش این محققان که در روزنامه ی American College of Cardiology به چاپ رسیده است نشان می دهد کودکانی که استرس زیادی تحمل می کنند، در بزرگسالی بیشتر در معرض ابتلا به دیابت یا بیماری های قلبی عروقی قرار می گیرند.

محققان روی پرونده ی پزشکی بیش از هفت هزار انگلیسی که در سال 1958 متولد شده بودند، بررسی هایی انجام دادند.

همه ی این افراد در یک هفته متولد شده بودند و به مدت 45 سال تحت نظر گرفته شدند. اطلاعاتی در خصوص استرس آنها در 7، 11، 16، 23 ، 33 و 42 سالگی شان بررسی شد.

سپس محققان در سن 45 سالگی اندازه گیری فشار خون و بررسی های تکمیلی را در خصوص سلامت آنها انجام دادند.

این بررسی ها میزان سلامت قلب شرکت کننده ها و میزان خطر ابتلا به بیماری های قلبی یا دیابت را مشخص کرد.

محققان متوجه شدند افرادی که در سنین کودکی استرس زیادی تحمل کرده اند، در بزرگسالی بیشتر دچار مشکل می شوند.

متاسفانه حتی اگر میزان استرس بچه ها در حین بزرگ شدن کاهش پیدا کند، اثرات آن روی سلامتی به طور کامل از بین نمی رود.

در واقع عواقب استرس کودکی برای همیشه با بچه ها خواهد ماند و این بچه ها، دوران بزرگسالی پرخطری خواهند داشت.

منبع دریافت این مطلب : بیتوته

کلاس توسعه یعنی کلاس نقاشی


کلاس توسعه یعنی کلاس نقاشی

توسعه یک تحول درونی و ذهنی است که از مادران و از خانه و مدرسه شروع می شود. اگر مقامات سیاسی ما با هم، گفت وگوی انتقادی جدی ندارند و امور را به تعارف برگزار می کنند و وقتی هم نسبت به یکدیگر انتقاد دارند آن را از پشت تریبون ها و در سخنرانی هایشان مطرح می کنند، به این معنی است که این توانایی را ندارند که با هم دور یک میز بنشینند و در مورد مسائل ملی، آنقدر صحبت و بحث و جدل و دعوا بکنند که به جمع بندی برسند و بعد همه بروند روی آن جمع بندی مورد توافق، عمل کنند. این ناتوانی در همه سطوح وجود دارد.

خیلی از ما وقتی می خواهیم شرکتی تاسیس کنیم به تنهایی اقدام می کنیم و می گوییم« اگر شریک خوب بود خدا هم شریک داشت»، بعد می بینیم بیش از 95 درصد بنگاه ها و شرکت های ما کوچک مقیاس اند، یعنی زیر ده نفر کارکن دارند و می بینیم اکنون ما در ایران هیچ بنگاه خصوصی ایرانی که 100 ساله شده باشد و همچنان فعال و پویا باشد نداریم.

در حالی که هم اکنون ژاپن 100 هزار بنگاه دارد که طول عمر بنگاه ها از طول عمر موسسان آن ها بیشتر است. چرا ما نمی توانیم ده ها سال به عنوان شریک با هم کار کنیم و بنگاه ها یا کارخانه هایمان را به نسل بعد منتقل کنیم؟ چون در ذهن و باورهایمان مشکل داریم. در واقع برای دیدن ظرفیت توسعه در یک کشور، ما باید برویم و دبستان ها و پیش دبستانی ها آن کشور را ببینیم. این‌که آنجا بچه ها را چگونه آموزش می دهند. مهم نیست چه چیزی آموزش می دهند، بلکه ببینیم چگونه آموزش می دهند. اگر کودکان شان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم پذیر، دارای روحیه گفت وگو و تعامل، و دارای روحیه مشارکت جمعی و همکاری بار می-آورند، اینها انسان ها و شخصیت هایی خواهند شد که در بزرگسالی می توانند توسعه ایجاد کنند. اگر بچه های امروز ما در مدارس این گونه بار نمی آیند مطمئن باشیم با نسل بعدی هم توسعه رخ نمی دهد.

معمولاً ما فکر می کنیم کلاس نقاشی برای این است که بچه ها نقاشی یاد بگیرند. آخر با دو ساعت در هفته مدادرنگی استفاده کردن و با معلمانی که خودشان نقاشی نمی دانند چه کسی نقاشی یاد می گیرد؟ در واقع کلاس نقاشی، کلاس تمرین توسعه است. به نظر من مهم ترین کلاس هایی که هر فردی در طول دوره آموزش خود از دبستان تا دانشگاه می بیند، کلاس های نقاشی، کاردستی و ورزش است. اگر این کلاس ها خوب و درست و مطابق اهدافی که برای آن ها تعریف شده برگزار شود، اثرش بر توسعه نسل بعدی ما از همه کلاس های دیگر حتی ریاضی و فیزیک و شیمی بیشتر است. برای درک اهمیت این کلاس، بگذارید تا دو کلاس نقاشی را مقایسه کنیم. در ایران معمولاً معلم نقاشی دبستان وارد کلاس که می شود می گوید بچه ها دفتر نقاشی و مدادرنگی هایتان را آماده کنید، بعد یک گل روی تابلو می کشد و می گوید بچه های عزیز این گل را بکشید.

او با این کار به بچه ها می گوید که اولاً از من تقلید کنید و گلی مثل من بکشید، ثانیاً هر کس خودش به تنهایی این گل را بکشد یعنی انفرادی کار کردن را آموزش می دهد. در مقابل، یک معلم نقاشی مثلاً در کانادا در ساعت نقاشی، یک کاغذ بزرگ و یک سبد به کلاس می برد و روی میز وسط کلاس می گذارد. بعد می گوید بچه های عزیز مدادرنگی هایتان را توی این سبد بریزید.

همه بچه ها سختشان است که مدادرنگی های خود را بریزند روی مدادهای دیگران. با خود می گویند مدادرنگی های ما گم می شود، بقیه از آن ها استفاده می کنند و مستهلک می شود و نظایر این نگرانی ها؛ اما معلم می گوید چاره ای ندارید که چنین کنید، اگر می خواهید در کلاس نقاسی شرکت کنید، باید مدادرنگی هایتان را بریزید در این سبد. در واقع دانش آموزان با این کار سرمایه گذاری مشترک را یاد می گیرند.

برای سرمایه گذاری مشترک باید تمرین کنیم، باید بپذیریم که بخشی از حق کنترل مالکیت ما در سرمایه گذاری مشترک از دست می رود و دیگران هم در مالکیت ما می توانند تصرف کنند و در مورد آن تصمیم بگیرند. نقطه آغاز هر شراکت و هر شرکتی همین است که اعضا بتوانند بپذیرند که کنترل سرمایه ای که به شرکت می آورند از سلطه آن ها خارج می شود و به کنترل جمعی یا مدیریت شرکت در می آ ید. و چنین چیزی پذیرش و تحمل می خواهد. اگر این آموزش را بچه ها در مدرسه نبینند در بزرگسالی به جای آنکه با مشارکت با هم یک کارخانه عظیم تاسیس کنند، هر کدام می روند یک مغازه یا یک کارخانه کوچک راه اندازی می کنند.

چون می خواهند احساس استقلال در مالکیت خود را حفظ کنند، چون از کودکی کار مشترک و سرمایه گذاری مشترک را نیاموخته اند.ی انتقادی جدی ندارند و امور را به تعارف برگزار می کنند و وقتی هم نسبت به یکدیگر انتقاد دارند آن را از پشت تریبون ها و در سخنرانی هایشان مطرح می کنند، به این معنی است که این توانایی را ندارند که با هم دور یک میز بنشینند و در مورد مسائل ملی، آنقدر صحبت و بحث و جدل و دعوا بکنند که به جمع بندی برسند و بعد همه بروند روی آن جمع بندی مورد توافق، عمل کنند.

این ناتوانی در همه سطوح وجود دارد. خیلی از ما وقتی می خواهیم شرکتی تاسیس کنیم به تنهایی اقدام می کنیم و می گوییم« اگر شریک خوب بود خدا هم شریک داشت»، بعد می بینیم بیش از 95 درصد بنگاه ها و شرکت های ما کوچک مقیاس اند، یعنی زیر ده نفر کارکن دارند و می بینیم اکنون ما در ایران هیچ بنگاه خصوصی ایرانی که 100 ساله شده باشد و همچنان فعال و پویا باشد نداریم. در حالی که هم اکنون ژاپن 100 هزار بنگاه دارد که طول عمر بنگاه ها از طول عمر موسسان آن ها بیشتر است. چرا ما نمی-توانیم ده ها سال به عنوان شریک با هم کار کنیم و بنگاه ها یا کارخانه هایمان را به نسل بعد منتقل کنیم؟ چون در ذهن و باورهایمان مشکل داریم. در واقع برای دیدن ظرفیت توسعه در یک کشور، ما باید برویم و دبستان ها و پیش دبستانی ها آن کشور را ببینیم. این‌که آنجا بچه ها را چگونه آموزش می دهند.

مهم نیست چه چیزی آموزش می دهند، بلکه ببینیم چگونه آموزش می دهند. اگر کودکان شان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم پذیر، دارای روحیه گفت وگو و تعامل، و دارای روحیه مشارکت جمعی و همکاری بار می-آورند، اینها انسان ها و شخصیت هایی خواهند شد که در بزرگسالی می توانند توسعه ایجاد کنند. اگر بچه های امروز ما در مدارس این گونه بار نمی آیند مطمئن باشیم با نسل بعدی هم توسعه رخ نمی دهد.

معمولاً ما فکر می کنیم کلاس نقاشی برای این است که بچه ها نقاشی یاد بگیرند. آخر با دو ساعت در هفته مدادرنگی استفاده کردن و با معلمانی که خودشان نقاشی نمی دانند چه کسی نقاشی یاد می گیرد؟ در واقع کلاس نقاشی، کلاس تمرین توسعه است. به نظر من مهم ترین کلاس هایی که هر فردی در طول دوره آموزش خود از دبستان تا دانشگاه می بیند، کلاس های نقاشی، کاردستی و ورزش است.

اگر این کلاس ها خوب و درست و مطابق اهدافی که برای آن ها تعریف شده برگزار شود، اثرش بر توسعه نسل بعدی ما از همه کلاس های دیگر حتی ریاضی و فیزیک و شیمی بیشتر است. برای درک اهمیت این کلاس، بگذارید تا دو کلاس نقاشی را مقایسه کنیم. در ایران معمولاً معلم نقاشی دبستان وارد کلاس که می شود می گوید بچه ها دفتر نقاشی و مدادرنگی هایتان را آماده کنید، بعد یک گل روی تابلو می کشد و می گوید بچه های عزیز این گل را بکشید. او با این کار به بچه ها می گوید که اولاً از من تقلید کنید و گلی مثل من بکشید، ثانیاً هر کس خودش به تنهایی این گل را بکشد یعنی انفرادی کار کردن را آموزش می دهد. در مقابل، یک معلم نقاشی مثلاً در کانادا در ساعت نقاشی، یک کاغذ بزرگ و یک سبد به کلاس می برد و روی میز وسط کلاس می گذارد. بعد می گوید بچه های عزیز مدادرنگی هایتان را توی این سبد بریزید. همه بچه ها سختشان است که مدادرنگی های خود را بریزند روی مدادهای دیگران.

با خود می گویند مدادرنگی های ما گم می شود، بقیه از آن ها استفاده می کنند و مستهلک می شود و نظایر این نگرانی ها؛ اما معلم می گوید چاره ای ندارید که چنین کنید، اگر می خواهید در کلاس نقاسی شرکت کنید، باید مدادرنگی هایتان را بریزید در این سبد. در واقع دانش آموزان با این کار سرمایه گذاری مشترک را یاد می گیرند. برای سرمایه گذاری مشترک باید تمرین کنیم، باید بپذیریم که بخشی از حق کنترل مالکیت ما در سرمایه گذاری مشترک از دست می رود و دیگران هم در مالکیت ما می توانند تصرف کنند و در مورد آن تصمیم بگیرند. نقطه آغاز هر شراکت و هر شرکتی همین است که اعضا بتوانند بپذیرند که کنترل سرمایه ای که به شرکت می آورند از سلطه آن ها خارج می شود و به کنترل جمعی یا مدیریت شرکت در می آ ید. و چنین چیزی پذیرش و تحمل می خواهد.

اگر این آموزش را بچه ها در مدرسه نبینند در بزرگسالی به جای آنکه با مشارکت با هم یک کارخانه عظیم تاسیس کنند، هر کدام می روند یک مغازه یا یک کارخانه کوچک راه اندازی می کنند. چون می خواهند احساس استقلال در مالکیت خود را حفظ کنند، چون از کودکی کار مشترک و سرمایه گذاری مشترک را نیاموخته اند.

نویسنده مطلب : محسن رنانی

منبع دریافت این مطلب : عصر ایران