اگر اهل مطالعه هستید و سرتان درد میکند برای مسابقه و برنده شدن و جایزه گرفتن، یا دلتان شادی و هیجان شرکت در جشنهای بزرگ و کوچک میخواهد پیشنهاد میکنیم کانال تلگرامی نشر «هوپا» را دنبال کنید.
در این کانال تلگرامی میتوانید از انتشار کتابهای تازهی نشر هوپا، تخفیفها، برگزاری جشنهای رونمایی و دیدار با نویسندگان و مترجمان، مسابقههای مختلف و .... با خبر شوید.
بهتر از آن، اگر حوصله داشته باشید میتوانید کتابهای هوپا را با صدای خودتان بخوانید یا ویدئو بگیرید. ویدئوها و فایلهای صوتیتان با نام خودتان در کانال منتشر میشود و به باحالترینشان هدیهای از طرف نشر هوپا تقدیم میشود.
درست است که هوپا ناشر کتابهای خوردنیست و ما هم از کانال تلگرامش حسابی تعریف کردیم. اما به هر حال مراقب باشید بعد از عضو شدن در کانال تلگرام موبایلتان را قورت ندهید.
آشنایی با اختلالات روحی کودکان: برخی از کودکان به دلیل عوامل محیطی ممکن است دچار اختلالاتی شوند که باید با راهکار های درمان آن آشنا شد.
به گزارش تیزلند به نقل از خبرنگار حوزه کلینیک گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بر اساس تحقیقات 98 درصد از معلمان نشانههای وجود اختلالات روحی و روانی را در دانش آموزانشان دیدهاند و به این نتیجه رسیدهاند که مشکلات خانوداگی و استرس میتوانند یکی از بزرگترین دلایل این اختلالات باشند.
تعداد جوانانی که مبتلا به این نوع بیماری روانی هستند رو به افزایش است و از علائم این بیماری میتوان به اختلالات در خوردن، اضطراب و افسردگی اشاره کرد.
91 درصد از معلمان اعتقاد دارند که مشکلات خانوادگی میتواند این اختلالات را در کودکان ایجاد کند، اما 84 درصد از آنها معتقدند که استرسهای ناشی از آزمون و امتحانات نیز میتواند مشکلات روحی را برای کودکان به وجود آورد.
بر اساس تحقیقات 58 درصد از معلمان تصور میکنند، نوجوانانی که در بازه سنی 15 تا 16 سال قرار دارند بیشتر مبتلا به این اختلالات میشوند.
در این میان 55 درصد از معلمان معتقدند که ابتلا به اختلالات روحی در بین نوجوانان 13 تا 14 سال بیشتر است.
چه نوع بیماریهای روانی بر کودک تاثیر دارد؟
اختلالاتی که کودکان ممکن است به آنها مبتلا شوند شامل اختلالات اضطرابی، بیش فعالی، اوتیسم، اختلالات غذا خوردن، اختلالات خلقی و اسکیزوفرنی است.
این موارد با علائم خاصی در بدن کودک بروز پیدا میکند که میتوان به تغییرات رفتاری، احساسات افراطی، کاهش وزن بی دلیل، آسیب جسمی و مصرف مواد مخدر اشاره کرد.
چگونه والدین باید به کودک خود کمک کنند؟
در این بازهی زمانی که کودکان مبتلا به این نوع از اختلالات شدهاند والدین باید از روان پزشک کمک بخواهند تا آنها را در این زمینه کمک کند و نباید بدون آگاهی اقدام به درمان کودک کنند.
والدین باید از تواناییهای کودک خود تعریف کنند و راههایی برای حفظ آرامش او پیدا کنند و باید سعی کنند تا هر گونه حس ترس و یا خجالت را از فرزند خود دور کنند تا از ماندگاری این اختلالات در کودک خود جلوگیری کنند.
آیا تاکنون آرزو کرده اید که کاش می توانستید از روزنه ای روی دیوار یا پنجره ی کلاس, رفتار فرزند خود را در مدرسه زیر نظر بگیرید آیا فرزندتان رفتار اجتماعی مناسبی دارد به طور مثال اگر از سوی همکلاسی هایش به بازی دعوت نشود یا در گروه رزرو قرار بگیرد احساس ناراحتی خواهد کرد.
دکتر" MARTIN SELIGMAN" رهنمودهای ارزشمندی را در باره ی مهارت های اجتماعی دانش آموزان ارائه کرده است. او معتقد است دانش آموزانی می توانند به راحتی دوست پیدا کرده و آن ها را حفظ کنند، که از مهارت های اجتماعی برخوردارند و ما می توانیم مهارت های لازم را به آن ها بیاموزیم.
تفکر سرد، تفکر گرم چیست؟
بچه هایی که از مهارت های اجتماعی کافی برخوردار نیستند، انگیزه ی دانش آموزان دیگر را به خوبی متوجه نمی شوند و به غلط برداشت می کنند، در نتیجه به سرعت و نسنجیده پاسخ می دهند.
دکتر " SELIGMAN" به این گونه پاسخ گویی «تفکر گرم» می گوید. یعنی به جای این که کودک تامل کند، بدون فکر کردن و اندیشیدن، به سرعت تصمیم گیری می کند.
«تفکر سرد» بر عکس نوع اول، به معنای صبر کردن و آرام و کند کردن فرآیند فکر کردن و تصمیم گرفتن است. «تفکر سرد» را می توان به فرزندان آموخت. به مثال زیر توجه کنید:
«تو می خواهی آب بخوری، در صف می ایستی، در مقابل تو 5 کودک دیگر ایستاده اند، صبر می کنی تا نوبت به آن ها برسد و هر کدام آب بخورند و بروند، ولی در انتهای صف، 2 کودک به بازی مشغولند، پشت سر تو سعید ایستاده است. بچه هایی که بازی می کنند به سعید برخورد کرده، او هم با تو برخورد می کند و درست زمانی که نوبت آب خوردن تو رسیده، تو را هل می دهد و باعث می شود که صورت تو خیس شود...»
تو هیچ یک از ماجراهایی را که اتفاق افتاده نمی بینی و تنها سعید را می بینی که تو را هل داده و سبب شده تا صورتت خیس شود. در این شرایط، امکان بروز واکنش نامناسب وجود دارد. در حالی که می توانیم به کودک خود بیاموزیم که مانند یک کارآگاه از وضعیت موجود فهرستی تهیه کند و برای کنترل هر یک از شرایط، راه حلی ارائه دهد و طرز فکر خود را بیان نماید.
ما می توانیم به دانش آموزان خود بیاموزیم که نخستین قدم در حل مسئله، توقف کردن (STOP) و فکر کردن (THINK) است.
سرعت داشتن در تصمیم گیری، بدون اندیشیدن، یا به صورت سطحی برآورد کردن شرایط ،واکنش های مناسبی را به دنبال نخواهد داشت.
جا به جا کردن «تفکر گرم» با «تفکر سرد»
اندیشه های گرم، اندیشه هایی هستند که با سرعت به مغز می رسند. دانش آموزانی که اندیشه های گرم از ذهنشان می گذرد معتقدند که در صورت بروز مشکل بین آن ها و دانش آموزان دیگر، همیشه فرد مقابل مقصر است و از روی عمد کاری را انجام داده است.
این گونه اندیشیدن، کودک را وادار می کند تا بازخوردهای سریع و بی اختیار بروز دهد، پیش از آن که درباره ی اتفاقی که افتاده فکر کرده و آن را برای خود تحلیل کند.
اندیشه های سرد، اندیشه هایی هستند که ما را در جمع آوری همه ی اطلاعات پیرامونمان یاری می دهند و ما می توانیم با تحلیل اطلاعات خود، تشخیص دهیم که چه اتفاقی افتاده است. اندیشه های سرد، ما را آرام می کنند. در حالی که اندیشه ی گرم بر سرعت تصمیم گیری های ما می افزایند. معمولاً پاسخ هایی که از اندیشه های گرم ناشی شده اند وضعیت موجود را وخیم تر می کنند.
برای کسب مهارت در «اندیشیدن سرد» لازم است که فرق بین « تفکر گرم» و « تفکر سرد» را به کودک خود بیاموزیم. نمونه های زیر را برای کودک خود بخوانید و از او بپرسید کدام یک از پاسخ ها از « تفکر سرد» و کدام یکی از « تفکر گرم» ناشی شده اند؟
1- سعید فوتبال بازی می کند. زنگ تفریح است و بچه های دیگر هم در حیاط مدرسه حاضرند. ناگهان ضربه محکمی به توپ می زند و توپ به صورت «تو» برخورد می کند.
تو می اندیشی:
الف) چی ؟ تصادفی بود؟ یا این که سعید می خواهد دعوا را شروع کند؟
ب) او از روی عمد این ضربه را به صورت من زد. من هم به شکلی دیگر و شدیدتر تلافی خواهم کرد؟
2- مریم برای دوست خود 3 بار پیغام تلفنی گذاشته است تا با او تماس بگیرد ولی او این کار را نمی کند.
مریم چه فکری می کند؟
الف) چرا به من تلفن نمی کند؟ آیا از دست من ناراحت است شاید فراموش کرده که به پیغام گیر گوش دهد؟ شاید مادرش به پیغام گیر تلفن گوش کرده و فراموش کرده که به او بگوید؟
ب) او حتماً منظوری از این کارش داشته، به صورتی رفتار می کند که گویی از تماس من بی خبر است.
3- علی قصد دارد که دوستش را ساعت 3:30 در فروشگاه ببیند. او در فروشگاه حاضر می شود، 30 دقیقه منتظر می شود ولی از دوستش خبری نیست.
او فکر می کند:
الف) عجب آدم بدقولی است. او که بهترین دوست من است حالا می خواهد مرا اذیت کند، من هم او را کنار می گذارم.
ب) چه اتفاقی افتاده؟ اگر او نمی خواست به فروشگاه بیاید پس چرا به من قول داد؟ ممکن است اتفاقی افتاده باشد یا حادثه ای پیش آمده است. بهتر است بار دیگر با او تماس بگیرم و بفهمم که چه شده است...
پس از این که کودک شما توانست فرق بین یک «فکر گرم» و یک «فکر سرد» را بشناسد، با او تمرین کنید تا بتواند پاسخ مناسبی در برخوردهای اجتماعی خود بروز دهد. برای کودک خود نمونه هایی از وقایعی که برای کودکی به سن او ممکن است اتفاق بیفتد تعریف کنید و از او بخواهید که یک «فکر گرم» و یک «فکر سرد» ارائه دهد. او را برای تصمیم گیری آرام و دور از پیش داوری های سریع، یاری کنید.
مثال 1:
قرار است که دوستانت را در جایی ملاقات کنی و با هم به مدرسه بروید. تو در ساعت معین حاضر می شوی ولی هیچ یک از دوستانت در ساعت معین نمی آیند، 5 دقیقه دیگر هم منتظر می شوی ولی از دوستانت خبری نیست.
تفکر گرم: آن ها مرا دست انداخته اند...
مثال 2:
تو در صف یک فروشگاه ایستاده ای، فروشنده با مردی که پشت سر تو ایستاده صحبت می کند و جنس مورد نظرش را می آورد و تو هنوز منتظر ایستاده ای...
تفکر گرم: این مرد (فروشنده) بچه ها را دوست ندارد.
مثال 3:
تو می خواهی فوتبال بازی کنی ولی روز اول که وارد تیم می شوی بچه ها شروع می کنند به خندیدن و شوخی کردن...
تفکر گرم: آن ها به من می خندند و می خواهند مرا مسخره کنند.
مثال 4:
تو به خواهرات اجازه دادی که نوارت را به دوستش قرض بدهد ولی ساعت 3 آن را به شما برگرداند. ساعت 3:15 است و تو می خواهی به منزل دوستت بروی و نوار را به او بدهی اما هنوز نه خواهرت آمده و نه به نوار دسترسی دارد...
تفکر گرم: خواهرم می خواهد مرا اذیت کند.
فراموش نکنید که هنگام پاسخگویی در هر یک از شرایط پیشنهادی، بهتر است خود کودک شما فکر کند و باز خوردهای احتمالی خود را شرح دهد. سپس می توانید به او کمک کنید که فکرهای بهتر و مناسب تری داشته باشد و آن ها را به ذهن خود بسپارد و در موقعیت های بعدی به کار برد.
نتیجه گیری:
برای این که کودک ما در اجتماع بتواند رفتار های مناسبی داشته باشد بهتر است به 3 توصیه زیر برای تکمیل مطالب پیشین توجه نماییم:
مهارت های اجتماعی و دانش آموزان
به کودک خود شرح دهیم که پیش از تصمیم گیری و حل مسئله لازم است بدانیم که فرد مقابل ما به چه چیزی فکر می کرده و چرا چنان رفتاری را بروز داده است؟
آیا می توانیم بفهمیم که فرد مقابل ما چه احساسی داشته و چگونه فکر می کرده است؟
بله، نگاه کردن به چهره افراد بهترین راه شناختن وضعیت احساسی آن هاست.
آیا عصبانی است، ترسیده، نگران است یا مخالفت می کند؟ هر یک از چهره ها دانستنی هایی درباره عملکرد و رفتار فرد به شما می دهند.
دیگر این که می توانیم از فرد مقابل خود سۆال کنیم. به طور مثال اگر دختر شما وارد کتابخانه شده و می بیند که دو نفر از دوستانش به او می خندند، ممکن است فکر کند به او می خندند و پاسخ هایی چون، ناراحت شدن، ترک کردن کتابخانه و ... کناره گیری از آن ها را نشان دهد، در حالی که اگر از آن ها بپرسند به چه چیزی می خندند؟ به طور حتم از پاسخ آن ها نادرست بودن فکر خود تعجب زده خواهد شد.
توصیه سوم اینست که خودمان را به جای فرد مقابل بگذاریم و حدس بزنیم که چگونه احساس می کند و چگونه عمل خواهد کرد. زمانی که کودک شما در باره مشکلی که با دوست یا همکلاسی خود دارد با شما صحبت می کند، از او بخواهید خود را به جای او بگذارد، سپس از او بپرسید چگونه حس می کند و می خواهد چگونه رفتاری داشته باشد؟
در اینفوگرافیک زیر نشان داده شده است که یک اکوسیستم متفاوت آموزشی در راه است که در آن آموزش خود را با هر کودک تطیبق می دهد تا اینکه کودک خود را با آموزش وفق دهد. منبع اصلی اینفوگرافیک زیر سایت knowledgeworks.org می باشد.
کلمات کلیدی : اینفوگرافیک | اینفوگرافیک آموزشی | آموزش | کودک | سرگرمی
منبع دریافت این مطلب : اینفوگرافیک
زمانی جورج لوییس طراح و نویسنده، خلاقیت رو اینطور برام تعریف کرد:«[خلاقیت یعنی] شکست عادت به دست بدعت.»
عادت کردن یعنی چیزهایی که زمانی برای ما نو و خلاقانه بودن رو به هنجار و روزمرگی بکشیم. مثل نقل مکان به یه شهر جدید، شروع یک رابطه جدید، یا حس لامسه در نوزادی: هر چیز نویی، حتی دور از انتظار، بالاخره به مرور زمان به روزمرگی میافته.
آدم خیلی راحت اسیر عادت میشه، حتی در کار خلاقیت. چیزی که روزگاری برای ما پر از هیجان و چالش بوده، اگر حواسمون نباشه خیلی راحت معمولی و روزمره میشه. مسئولیتها گرفتارمون میکنن. به ویژه برای آدم خلاقی که ثمرهٔ خلاقیتش رو برداشته و ازش یه کسبوکار یا پروژهٔ نسبتا مهم درآورده. ایدهپردازی و عکس گرفتن و نوشتن و ارضای کنجکاوی صرفا برای لذتِ انجام این کارها یه چیزه، و انجام همین کارها برای درآوردنِ خرج زندگی، یه چیز دیگهاس.
اگر گرفتار سکونِ خلاقیت هستی یا میخوای خودت رو از عادتها خلاص کنی، اولین چیزی که باید به سراغش بری اینه که عادت چیه و ما چطور میتونیم روش تاثیر بگذاریم.
باستر بنسون نویسنده و کارشناس عادت درباره تغییر عادتها میگه:«تغییر رفتار، تغییر هویت/باور است.»
یا ارسطو میگه: «ما همون چیزی هستیم که مرتبا انجامش میدیم.» پس اگر بخوایم هر روز خلاقتر باشیم چطور؟ چطور میتونیم هویت یا باورمون درباره خودمون رو عوض کنیم تا کمی خلاقتر بشیم؟
دکتر بیجی فاگ، پژوهشگر رفتار انسانی میگه که خلق عادتهای جدید در زندگی، یا با الهام و شهود به دست میاد، یا با برداشتن گامهای کوچک، و یا با تغییر محیط اطراف.
در مورد رسیدن به لحظه درخشان الهامبخش کار چندانی از دستمون برنمیاد؛ و گامهای کوچیک بدون شک برای ما خوبه، اما زحمتش معمولا بیش از اونه که ما وقت و انرژی کافی براش داشته باشیم.
ولی نکتهٔ آخر، یعنی تغییر محیط اطرافمون برای تاثیر بر درک خود ما از هویتمون، چیزیه که خودم اغلب در زندگی به کار میبندم. بدون شک راحتترین کاریه که میشود کرد تا هر روز خودمون رو خلاقتر کنیم.
بگذارید یه مثال بزنم. چند وقت پیش به خانه جدیدی رفتم و متوجه شدم که اتاق کارم خیلی تمیز و مرتبه. به جز لپتاپم هیچ راه خروجی برای ایدهپردازی و بیان خودم نداشتم. این فضای کار خلوت باعث میشد احساس حرفهای بودن و کنترل داشتن کنم، ولی بعد متوجه شدم به خاطر این محیط خلوت تواناییم برای فکر خلاق ضعیف شده.
چند دفتر یادداشت جلدچرمی شیک سفارش دادم، قلم و ماژیک خریدم، خطکش و دفتر طراحی، استیکینوت، کاغذ آبرنک، و چند کتاب مرجع خریدم و روی میزم پخش کردم. میزم خیلی شلوغتر از اون چیزی شد که معمولا میپسندم، اما حالا میبینم دسترسی بیدرنگ به این منابع واقعا روی خلاقیتم تاثیر داشته.
حالا وقتی میبینم دارم از کاری طفره میرم (مثل نوشتن همین مطلب) یکی دو دقیقه روی گوشه کاغذ نقاشی میکشم (با وجود اینکه هنرمند نیستم). یا یه جمله الهامبخش رو چندین بار برای خودم با خط زیبا مینویسم، و سعی میکنم به خوبی حرفش رو درک کنم و در همون حال مهارت خطاطیم رو هم تقویت میکنم (ولی من تایپوگرافیست هم نیستم.) بعضی وقتها حتی یکی از کتابهای دم دست رو برمیدارم، یه صفحه رو اتفاقی باز میکنم و جذب مفهوم متن میشم. این کارهای کوچیک شاید چندان مهم به نظر نرسه، اما تاثیر خیلی خوبی روی خلاقیت من داشته.
منظورم اینه: اگر میخوای خودت رو هر روز به سمت خلاقیت هل بدی – که از روزمرگی خلاص بشی و حس و فعالیت رو به مغزت برگردونی – کار رو برای خودت راحتتر کن. همیشه هر جا که میری یه دفترچه با خودت بردار، یه دفتر طراحی و ماژیک بزرگ کنار میزت بذار، یا زنگ ساعت صبحت رو فقط 10 دقیقه زودتر تنظیم کن تا وقتی بلند میشی، هر چی که اول صبح به ذهنت رسیده رو توی دفتر یادداشت کنی.
میدونم ، این کارها شاید به نظر پیش پا افتاده برسه، اما تاثیری که روی رفتارت میگذاره فوقالعاده است.
حالا با تعریف خلاق بودن آشنا می شیم...
خلاقیت یعنی حل کردن یک مشکل به روشی تازه. یعنی تغییر دادن نقطهٔ دیدت.
خلاق بودن یعنی خطر کردن، و نادیده گرفتن شک، و رویارو شدن با ترسها. یعنی شکستن روزمرگی و انجام یه کار متفاوت فقط برای اینکه کار متفاوتی کرده باشی. یعنی پیدا کردن هزار راه مختلف برای رسیدن به یک مقصد. یعنی اینکه هر روز خودت رو به چالش بکشی.
خلاق بودن یعنی حتی در پیشپا افتادهترین جاها هم به دنبال ایده و الهام بگردی. یعنی سوالهای احمقانه بپرسی. یعنی خلق کردن بدون نقد کردن. خلاق بودن یعنی تو بلدی در هر چیزی شباهتها و تفاوتها رو پیدا کنی.
خلاق بودن، یعنی تو داری فکر میکنی.
کلمات کلیدی: راهکارهایی برای افزایش خلاقیت | پرورش خلاقیت | تعریف خلاق بودن | خلاقیت در کودکان | افزایش خلاقیت
منبع دریافت این مطلب : فرانش