تنها کافی است تکنیکهای خاصی را یاد بگیریم و بهطور مرتب در زندگی خود از آنها استفاده بکنیم. در این مقاله خواهیم خواند که چگونه ذهن برتر داشته باشیم.من همیشه شادی را بهعنوان نتیجه میدیدم. یک پیگیری همیشگی که همهی اعمال و رفتار ما را هدایت میکند. شادی چیزی است که ما سعی میکنیم به آن برسیم و احتمالاً تنها دلیل زندگی ماست.
آیا متوجه شدید که من الان چهکاری کردم؟ من موفق شدم در دو جمله راز پشت دنیای «شادی» را فاش کنم. شادی یک طبیعت دوگانه دارد. به طور همزمان هم نتیجه است و هم محرک. یک مثال میزنم. من معمولاً سعی می کنم راههایی پیدا کنم که مفیدتر باشم و در نتیجهی آن شادتر. درحالیکه بهترین راه برای مفیدتر بودن، شادتر بودن است. متحیرکننده است، نه؟
البته گفتنش آسان است. بنابراین برای واضحتر شدن موضوع برای شما و محسوستر شدن معنای حقیقی شادی، تصمیم گرفتم که 10 مورد از تاثیرگذارترین روشهای داشتن ذهنی برتر در هر زمان را بیان کنم.
1. در لحظه باشید
بازدیدکننده عزیز، در لحظه حاضر بودن عبارتی است که بهوسیلهی اکهارت تُله (Eckhart Tolle) در پرفروشترین کتابش «نیروی حال» معرفی شد. من مطمئنم که بیشتر شما یا آن را خواندهاید یا دربارهی آن شنیدهاید. اما معدود کسانی را میشناسم که واقعاً آن را در زندگی به کار گرفته باشند. چیزی که اکهارت دربارهی آن حرف میزند، یکی از پیشگامانهترین ادراکاتی است که یک فرد میتواند در زندگیاش به آن برسد.
ما زندگیمان را بر اساس اتفاقاتی که در گذشته افتاده و آنچه در آینده اتفاق خواهدافتاد بنا میکنیم. تله میگوید: «اگر شما از شر همهی این افکار خلاص شوید و تنها بر زمان حال، یعنی درست همین الان، تمرکز کنید در همین لحظهی کوتاه بسیار خوشحالتر خواهید بود». کتابِ «نیروی حال» مانیفستی است برای اینکه ببینیم چطور در لحظه زندگی کنیم و چطور بر چیزهایی تمرکز کنیم که واقعاً اهمیت دارند.
2. خودتان را از «مشکلات زمینی» رها کنید
«همخونهی من، دیشب ظرفها رو نشُسته و دوباره من مجبورم اینکارو بکنم.»
«رئیسم وظایف خسته کنندهای به من محوّل میکنه؛ ازش متنفرم.»
«من هیچ دوستی ندارم؛ همهی کسانی که با آنها وقت میگذرونم احمقاند.»
اینها افکار غالب هستند. اینها افکار روزانهای هستندکه مثبتاندیشی شما را نابود میکنند؛ مثل زالو به جان هیجانات شما میافتند و شما را از شادبودن دور میکنند. من دوست دارم آنها را «مشکلات زمینی» بنامم؛ زیرا تنها کسانی که سطح فکری بالاتری نداشتهاند به این مسائل توجه میکنند.
«مشکلات زمینی» بخش کامل زندگی هر شخص است. این مشکلات با محیط فعال میشوند و با توجه زیاد وسعت مییابند.
یک توصیهی مفید این است که: به این مشکلات بیش از حد اهمّیت ندهید!
3. مراقبه کردن
مراقبه به دو مورد بالا بسیار مرتبط است. مراقبه راهی عالی برای پاکسازی ذهن و خلاصی از افکار آزاردهندهی زندگی روزمرّه است. بیشتر افراد فکوری که میشناسم، مراقبه را جزءِ کارهای روزمرّهی خود قرار میدهند. این کار به آنها کمک میکند در لحظه زندگی کنند و بر کاری که انجام میدهند تمرکز بیشتری داشته باشند. آنها میگویند مراقبه باعث میشود شادی و معنای زندگی را پیدا کنند و همزمان عصبانیت، استرس، افسردگی و خستگی خود را کاهش بدهند.
4. متکی به نفس باشید
چرا متکی به نفس بودن وقتی میخواهیم ذهن برتر داشته باشیم مهم است؟
میتوانید سوالات زیر را از خود بپرسید:
تابهحال چند بار حالت عاطفیتان تحت تاثیر عوامل خارجی قرار گرفتهاست؟ چند بار رفتار بد دیگران باعث ناراحتی شما شده است؟ هزاران بار، نه؟
دلیل این موضوع، عدم اتکای به نفس است. شما عادت کردهاید در همهی جنبههای زندگی خود به دیگران وابسته باشید. این موضوع برای حالت عاطفی هم صدق میکند. به رفتارهای بد بیتوجهی کنید. آدمی باشید که افکار و موج مثبت ایجاد میکند و برای این کار به دیگران متکی نیست.
5. ذهن بازی داشته باشید، تفاوتها را بپذیرید
بیشتر مردم نمی توانند بفهمند دنیای ما جای بسیار پیچیدهای است. پیچیدگی آن در حدی است که تفسیرِ همهی سیستمهای ذهنی و رفتارهای دیگران را برای ما غیر ممکن میسازد. این موضوع باعث میشود اغلب منفیبافی کنیم و با رفتارهای متفاوت مخالفت کنیم. بیایید دست از این کارها برداریم و تفاوتها را بپذیریم. بدیهی است که کنار آمدن با همهی افراد روی کرهی زمین غیرممکن است.
اما تلاش کنید که ذهن بازتری داشتهباشید. باورتان نمیشود که با این کار چقدر میتوانید انسانهای فوقالعاده را به خودتان جذب کنید.
6. به درآمد خود متکی نباشید
قبول کنید که هر کاری یک روالی دارد. من میدانم که شما اهداف و انگیزههایی دارید. اما برای رسیدن به آنها باید فرایند طولانی و نتیجهبخشی را طی کنید. خودتان را از استرس وابستگی به درآمد رها کنید و در هر مرحله از مسیرتان به سمت هدف، حس خوبی داشتهباشید.
7. موزیکی گوش کنید که شما را هیجانزده میکند
در «برنامهریزی عصبی-کلامی» یک عبارت به اسم آنکراژ (تکیهگاه ذهنی) وجود دارد. آنکورها محرکهایی هستند که افکار و احساساتِ (مثبت یا منفی) ما را برانگیخته میکنند.موسیقی یکی از قویترین آنکورهای احساسی است.
مثلاً من عاشق موسیقی الکترونیکی هستم؛ چون وقتی به مهمانیهایی با این موسیقی میرفتم به من خیلی خوش میگذشت. من در این مهمانیها، افراد فوقالعادهای را ملاقات کردم که باعث شدند ذهن من این نوع موسیقی را با لحظات شاد مرتبط کند.
به شما هم توصیه میکنم همین کار را بکنید. موزیکی پیدا کنید که شما را هیجانزده میکند و به یاد اوقات خوش میاندازد. این موسیقی را در برنامهی روزانهی خود قرار دهید. یعنی حداقل در طول روز دو ساعت، همزمان با انجام کارهای دیگرتان به این موسیقی گوش کنید. مخصوصاً اگر کارهایتان استرسزا و خستهکننده هستند.
8. لبخند بزنید
ران گاتمن در سخنرانیِ خود در کنفرانس TED، با موضوع «قدرتِ پنهان لبخند»، باعث شد من بفهمم که لبخند زدن چقدر میتواند قدرتمند و تاثیرگذار باشد. بنابراین من این کار را تمرین کردم و نتیجهاش را هم دیدم!
احساس سلامتی، جوانی و جذابیت و شادی میکردم. پیشنهاد میکنم شما هم همین کار را بکنید. سعی کنید همیشه لبخند بزنید. مثل جورج کلونی لبخند بزنید. در آینه نگاه کنید و ببینید با لبخند چقدر فوقالعاده به نظر میآیید. قدرت لبخند را بپذیرید و بگذارید دنیا از انرژی مثبت شما لذت ببرد.
9. مسائل را زیاد جدی نگیرید
میدانم که عبارت «مسائل را زیاد جدی نگیرید.» پیش پا افتاده و معمولی به نظر میرسد. میدانم که شما همیشه آن را میشنوید. اما من یک چیز دیگر را نیز میدانم؛ دانستن اینکه انجام کاری خوب است لزوما منجربه عمل کردن به آن نمیشود. کسانی که واقعاً این عبارت را در زندگی خود بهکار میبرند، کسانی هستند که به نتیجه میرسند.
بنابراین وقت خود را برای اینکه دیگران چه فکری راجع به شما میکنند، هدر ندهید و ببینید شما راجع به خودتان چه فکری میکنید. منظورم این است که شما یک فرد فوقالعادهاید که میتوانید به هرچیزی که به آن فکر می کنید برسید.
من مطمئنم میتوانید این کار را انجام بدهید. ما تنها یک بار زندگی میکنیم، پس از این فرصت استفاده کنید.
10. ورزش کنید و بیشتر بخوابید
فکر میکنم ذکرِ فواید بیشمار ورزش کردن و بیشتر خوابیدن در اینجا بیفایده باشد. زیرا همهجا بهاندازهی کافی در مورد آن صحبت شده است. اما برای غلبه بر افسردگی و بالا بردن توان مغزی، این دو عامل مفید خواهندبود و بر سلامت و شادبودن شما تاثیر زیادی خواهند گذاشت.
هر چیزی که در این مقاله گفتم اطلاعات عمومی است. چیزهایی است که از کودکی میآموزیم. اما همانطور که گفتم اغلب به آنها عمل نمیکنیم. وقتی به ذهن خود مسلط باشید و این موارد را در زندگی خود رعایت کنید، میتوانید به شادبودن و موفقیت در آینده خوشبین باشید.
منبع دریافت این مطلب : سلامتی
به گزارش پایگاه اینترنتی مجله علمی “روانکاوی” آلمان، به هنگامیکه دانشمندان کودکان یتیم یک کشور اروپای شرقی را مورد مطالعه قرار دادند، در مغز آنها “حفره سیاهی” یافتند که طبیعتا بایدباشد. این همان بخش از مغز است که مسوولیت رشد و تحول در درک احساس و ساخت، عملکرد و هضم عواطف، تجربه زیبایی و لذت، لیاقت و هنر رفتار و برخورد عاقلانه با دیگران را برعهده دار
پژوهشهای علم اعصاب و تحقیقات بیوشیمی با کمک و کاربرد تکنیک پویشگری مغز و مطالعات برشهای آن، ثابت کردهاند که سیستم اعصاب نه تنها به تحریکات عواطفی عکسالعمل نشان میدهد، بلکه در اساس شکل میگیردمغز یک نوزاد هنوز به خوبی شکل نگرفته و بدون ساختار است و برای رشد و تحول خود به تحریک نیاز دارد، نه تنها به تحریکات محسوس و شناختی در اشکال و انحاء گوناگون مثل بازیها، رنگها یا موزیک، بلکه به برخوردها و رفتارهای محبت آمیز نیز محتاج است.
هر چه روابط و تاثیرات متقابل مثبت بیشتری بوقوع بپیوندد، اتصالات و شبکههای بهتر و بیشتری در این بخش ایجاد میگردد.بدین ترتیب، نظریه پیوند “جان بوولبی” که گهگاه مورد تردید قرار میگرفت بوسیله پژوهشهای بیولوژیکی تایید شد
نظریه بوولبی میگوید، رشد و تحول یک کودک از طریق تجربه پیوندها و دلبستگیهای دوران کودکی به نحو مثبت و یا به گونهای منفی تحت تاثیر قرار می گیرد.یکی از مطالعات انجام شده در دانشگاه “ویسکونسین” آمریکا نشان داد که نحوه و چگونگی عکسالعمل یک فرد در مقابل فشارهای روحی در سنین کودکی تعیین میشود
نوزادانی که با مادران تحت فشار روحی یا افسردگی بزرگ میشدند، بعدها بیشتر از حد متوسط آسیب پذیر بودند. اینها در مواقع سخت و پیچیده با ترشح شدید هورمونهای فشار عکس العمل نشان میدهند.جالب توجه اینجا است که کودکانی که در سنین بالاتر مادران خویش را افسرده تجربه میکردند، از عکس العمل شدید مشابهی برخوردار نبودند
بنابراین خاطرات بد اولیه نه تنها رفتار را نقش میدهد بلکه بر طبق علوم و شناختهای جدید، عکسالعملهای الگویی فیزیولوژیکی مغز را که تعیینکننده چگونگی برخورد و رفتار ما با احساسات و دیگر اشخاص هستند، نیز تحت تاثیر قرار میدهند
بر اساس اکتشافات جدید، این پرسش در ظاهر ساده که آیا باید نوزاد عاجز گریان را در بغل گرفت و آرام کرد، دیگر به استیل تربیتی مربوط نمیشود.واقعیت غیر قابل بحث آن است که نوزادان خود قادر به از میان بردن فشارهای روحی و احساسی خویش نیستند، آنها به هنگام هیجان و برآشفتگی، قدرت تغییر خودآگاه و انحراف ذهن خویش را ندارند
در این موقعیت “هیپوتالاموس” موادی را بعنوان علامت تولید میکند که باعث ترشح هورمن فشار “کورتیزول” میگردد.در سالهای پس از دوران کودکی، مغز در مواقع سختی و فشار یا با تولید بیش از حد هورمون که نتیجه آن بروز ترس و افسردگی است و یا با تولید کمتر از حد لازم که نتیجه آن سردی عواطف و بروز خشونت است، عکس العمل نشان می دهد
نتیجهگیری از این شناختهای جدید علمی تنها چنین میتواند باشد که نوزاد در سالهای اولیه زندگیش به فردی نیازمند است که برایش شناخته شده باشد، فردی که حال و احوال نوزاد را درک کند، فردی که به وی لبخند بزند و با محبت و مهربانی رفتار کند
خانم “سو گرهاردت” متخصص روان درمانی تردید دارد که پرورش و تربیت نوزاد توسط افراد غریبه بتواند این کیفیت پرورشی را بوجود آورد.وی میگوید: در کودکان کم سنی که توسط غریبهها پرورش مییابند، احتمالا این کمبود تجربه که وجود و مفهوم خاصی برای دیگری داشته باشد، وجود دارد.
“آنها میآموزند که باید در انتظار علاقه و توجه دیگران باقی بمانند”.والدین نیز در سالهای نخستین نیاز به حمایت دیگران دارند، مثلا در صورت وجود مشکلات با کودک به کمکهای روان درمانی یا به موسسات اجتماعی و گروهها و همدردان مشترک احتیاج دارند تا به این وسیله بتوانند از تنهایی و ایزوله شدن خود جلوگیری نمایند
منبع دریافت این مطلب : سلامتی
بازدیدکننده عزیز، کودکان متوجه هستند که شما در قبال دیگران چگونه به قولهایتان عمل میکنید و چگونه مراقب حرف زدنهای خود هستید و وقتی این موارد را در مورد فرزند خود رعایت نمیکنید، در واقع حس بیاهمیت بودن را به آنها انتقال میدهید و برعکس زمانیکه به وعدههای خود عمل میکنید و روی حرفتان میمانید به آنها نشان میدهید که چقدر برایتان مهم هستند.
اعتماد متقابل انسان ها درجامعه موجب می شود تا ضمن دست یابی به آرامش و امنیت، از فرصت های متقابل برای آسایش و امکانات یکدیگر بهره مند شوند. از طرف دیگر هر عاملی که این اعتماد را با خطر مواجه سازد، عامل بحران و نابودی آسایش و آرامش جامعه خواهد بود.
از جمله این عوامل می توان به بدقولی و خلف وعده اشاره کرد، زمانیکه در یک جامعه مردم بدقولی را ترویج میدهند، اعتماد عمومی و ارتباطات معنوی از بین میرود و این بزرگترین آسیب و ضربه را به ارکان آن جامعه وارد میکند.
بدقولی از نظر روانشناسان یک نوع نابهنجاری اجتماعی است که پایه تربیت غلط در خانواده زمینه ساز این نوع رفتار غلط ارتباطی میشود.
بعضی اوقات در خانواده ها مشاهده میشود والدین نسبت به تربیت صحیح فرزندان خود برای ورود به اجتماع همت کافی ندارند و در واقع در قبال تربیت آنان، آنچنان که باید مسئولیت پذیر نیستند، این در حالی است که والدین باید مانع از رفتارهای غلط فرزندان خود شوند و با تشویق و تنبیه از شکل گیری رفتارهای غلط در آنان جلوگیری کنند. در گام نخست والدین باید الگوی درستی برای کودکان خود باشند تا آنان اختلالات غلط رفتاری را از سوی والدین و اطرافیان خود شاهد نباشند.
شاید به نظر بسیاری از ما بدقولی به کودکان اهمیت چندانی نداشته باشد ولی در واقع بدقولی به هر کسی (کوچک یا بزرگ) باعث خراب شدن رابطهها و از بین رفتن برخی ارزشها میشود.
والدین نخستین آموزگاران کودکان هستند. اهمیت دادن به قولی که میدهند و عمل کردن به آن به آنها چیزهای مهمی یاد میدهد و لازم است که والدین، آموزگاران خوبی برای فرزندان خود باشند.
نتایج بدقولی به کودک
بازدید کننده گرامی، بدقولی باعث کاهش حس عزت نفس در کودکان میشود، آنها برای اینکه در جامعه و در زندگی اجتماعی موفق باشند نیاز به حس عزت نفس دارند و وقتی به قولی که به آن ها داده شده عمل نشود آنها احساس بیارزشی و بیاهمیت بودن میکنند.این احساس کمکم به عدم وجود عزت نفس در کودک منجر میشود.
از طرفی بدقولی کردن باعث میشود که آنها نیز در آینده انسانهای بدقولی شوند. کودکان از طریق رفتارها و اعمال والدین زندگی کردن را یاد میگیرند.با بدقولیهای کوچک ، کمکم ارزش قول پایین میآید وقتی که آن ها بزرگتر میشوند، تبدیل به بزرگسالانی بدقول میشوند چرا که فکر میکنند حق بدقولی کردن را دارند و اینکار را از والدین خود آموختهاند.
برخی مواقع به جای اینکه از قول دادنهای بیجا استفاده کنید، بهتر است معذرت خواهی کنید. از کودکتان بخواهید که شما را ببخشید نه اینکه با وعده و وعید بیجا او را فریب دهید.
با بدقولیهایمان به آنها احساس مهم نبودن و بیاهمیتی را میدهیم.کودکان متوجه هستند که شما در قبال دیگران چگونه به قولهایتان عمل میکنید و چگونه مراقب حرف زدنهای خود هستید و وقتی این موارد را در مورد فرزند خود رعایت نمیکنید، در واقع حس بیاهمیت بودن را به آنها انتقال میدهید و برعکس زمانیکه به وعدههای خود عمل میکنید و روی حرفتان میمانید به آنها نشان میدهید که چقدر برایتان مهم هستند.
نتایج خوشقولی به کودک
– اعتماد و اطمینان بیشتری بین او و شما به وجود آید. او به حرفهای شما اعتماد میکند و یاد میگیرد که باید به قولش وفا کند.
– باعث به وجود آمدن نظم و قانون بیشتری در خانواده میشود..
– به آنها صداقت را میآموزد. جمله «تو دروغ گفتی به من» جملهای ناخوشایند است که هیچیک از ما دوست نداریم از دهان فرزندمان بشنویم.
پایبند بودن به قولی به آنها میدهیم، یعنی صداقت داشتن با او وظیفه والدین پرورش حس و روحیه صداقت در کودکان است نه تخریب آن.
– به آنها ارزش و اهمیت قول دادن را میآموزد. آنها یاد میگیرند که باید به قولی که میدهند ارزش قائل شوند و خودشان در آنیده والدین بدقولی نباشند.
وقتی که به فرزند خود قولی میدهید، توجه داشته باشید که آیا توان عمل کردن به آن را دارید.
اگر فقط میخواهید از قول دادن به عنوان حربهای برای آرام کردن و متقاعد نمودن کودک در آن لحظه استفاده کنید بهتر است هرگز اینکار را نکنید و به عواقب آن بیندیشید.
دکتر مریم ستوده روان شناس کودک با اشاره به آسیب های بدقولی والدین بر روی کودکان اظهار داشت: برای مقابله با بدقولی باید به ریشههای آن در کانون خانواده توجه کرد و با توجه به عواقب زیانبار این نابهنجاری و رفتار غلط اجتماعی در محیط خانواده و اجتماع از رواج بیش از حد آن جلوگیری کرد.
باید در قدم نخست فرهنگ درون خانوادهها را اصلاح کرد.طوری که والدین خود را موظف بدانند در مورد قولی که به فرزندان خود می دهند حساس باشند وتمام تلاش خود را در برآوردن آن انجام دهند.
باید به والدین آموزش داد ویژگیهای سالم رفتاری را به کودکان خود بیاموزند و در عین حال خود الگویی صحیح برای فرزندان خود باشند. چرا که کودکان آنچه را که میبینند، یاد میگیرند. برای همین منظور والدین باید همیشه مسئولیتپذیر بوده و تکالیف خود را در قبال اعضای خانواده انجام دهند و همواره وعدههایی را که به آن عمل میکنند به دیگران بدهند.
ستوده افزود: برخی از والدین در مورد هر قولی که به فرزند خود می دهند، بسیار دقیق می باشند و به تک تک آنها اهمیت می دهند آنها هرگز قولی که از عهده انجام آن برنمی آیند را به کودک نمی دهند و برخی از والدین در لحظه و موقعیتی که در آن قرار دارند، تصمیم می گیرند قولی می دهند تا شرایط تغییر کند و بعد به آن عمل نمی کنند. که این می تواند برای کودک آسیب زننده باشد.
منبع دریافت این مطلب : سلامتی
بازدیدکننده عزیز، تغییراتی که در دانش آموزان ایجاد می شود سبب گیج شدن آن ها می گردد. همچنین معلمان و والدین را با دشواری هایی رو به رو می سازد. دانش آموزان دوره راهنمایی یا خود را هنوز بچه می بینند و به بزرگترها احتیاج دارند یا اینکه خود را خیلی بزرگ حس نموده و می خواهند مستقل باشند.
گاهی حرکات آنها سبب نگرانی بزرگتر ها می شود مثل بی قراری و ناآرامی. گاهی هم آنچنان به دوران کودکی خود بر می گردند که تفکرات و استدلال هایشان مثل کودکان است. مثلا گریه می کنند یا خیلی شجاع و بی باک به هر اقدامی دست می زنند.
نوجوانی دوره ای است که انسان برای به دست آوردن استقلال تمام سعی خود را به کار می گیرد و خود را از قید کودکی و وابستگی خلاص می نماید. ولی گاهی هم وابستگی نامعقولی به دلیل احساس عدم امنیت به بزرگترها نشان می دهد.
در این دوره سنی بچه ها علاقه ای به صحبت در مورد رشد و تغییراتی که در آنها ایجاد شده است ندارند و بسیار حساس و خرده گیر هستند. اگر عکس کودکی آن ها را کسی ببیند آزرده خاطر می شوند. این حرکات برای نوجوانان عادی بوده و لازمه سن آنهاست.
نوجوانان از خواندن کتب طنز بسیار لذت می برند و یا تمایل دارند یک فیلم کمدی را به دفعات ببینند. این عمل افکار و تخیلات آنها را زنده و مشغول می نماید.
در دوره نوجوانی گرایش به همسالان بیشتر شده و شروع به گروه بندی بین خودشان می کنند. برای آن ها پذیرفته شدن در یک گروه بسیار با اهمیت است. آن ها سعی می کنند از قوانینی که پدر و مادرها برایشان در نظر گرفته اند سرپیچی نمایند چرا که می خواهند قدرت خود را نشان داده و قدرت بزرگترها را بشکنند.
این حرکات و برخوردها لازمه شروع نوجوانی است و مانند کودکان که با بازی کردن مهارت های بزرگسالی را تمرین می کنند نوجوانان نیز با عمل هایی که به ظاهر غیر معقول به نظر می آید برای ورود به دنیای بزرگسالی تمرین می نمایند.
راهکارهایی برای کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان
گاهی وقت ها اختلالات هیجانی در دوره نوجوانی مربوط به مشکلات سلامت روان می باشد. اگر نوجوان مدت زیادی را افسرده، پرخاشگر و مضطرب باشد و از خود رفتارهای ناسازگارانه نشان دهد باید به روانشناس و روانپزشک مراجعه نماید.
نوجوانان به خودی خود در این دوره دچار عدم احساس امنیت هستند و اگر نزاعی بین والدین رخ دهد به این احساس افزوده شده و آن ها را آسیب پذیر خواهد ساخت.
دانش آموزان در این سن بسیار حساس هستند نمی توانند برخوردهای تند و خشن مانند تنبیه و بی توجهی معلم را قبول کنند. اگر دانش آموزی به اشتباه تنبیه شود هرگز آن را فراموش نمی کند و عکس العمل های خطرناکی نسبت به معلم نشان می دهد.
تغییرات هورمونی در این دوره آغاز می شود و به دنبال آن ترشح تستسترون در پسران و استروژن در دختران بالا می رود. قبل از این دوره در مورد مسائل جنسی باید آگاهی داده شود چرا که ترشح این هورمون ها باعث رفتارهای جنسیتی در نوجوانان می گردد. مراقبت در داخل و خارج از منزل به عهده والدین و در مدرسه به عهده معلمان می باشد.
در مورد رفتارهای ناسازگارانه و غیر منطقی و اختلالات رفتاری نیاز است که مداخله تخصصی و به موقع صورت گیرد.
با سپردن مسئولیت به نوجوانان استقلال آن ها را تقویت نمایید و وظایفی به او محول نمایید که مطمئن هستید از عهده انجام آن بر می آید.
مراقبت از دانش آموزان راهنمایی بسیار حساس است. چرا که آن ها در مقایسه با دانش آموزان دبیرستانی به دلیل عدم مهارت کافی اجتماعی بیشتر مستعد تجربه افسردگی و اختلالات عاطفی در واکنش به شرایط نامطلوب اجتماعی هستند.
در این دوره گروه همسالان باید جدی گرفته شود چرا که بیشترین تاثیر از این گروه می باشد. دوستانی که فرزندانتان برای خود برگزیده اند را بشناسید و در مورد آن ها با معلم صحبت نموده و سعی کنید با گروه آنها طرح دوستی بریزید.
معلمان و والدین باید ابزاری که دانش آموزان بوسیله آنها با دنیای بیرون ارتباط برقرار می نمایند را بشناسند و کار با آن ها را بلد باشند که بتوانند به طور غیر مستقیم آنها را در دنیای مجازی کنترل نمایند.
فاصله و ترس از والدین در این دوره می تواند یکی از عوامل گرایش نوجوانان به اعتیاد باشد. چرا که آن ها در این سن دچار حالات پرخاشگری و کنجکاوی می شوند.
نتیجه گیری:
دانش آموزان در این دوره مهارت های دبیرستانی ها را ندارند و در عین حال نمی توانند به اندازه کودکان دبستانی وابسته عمل نمایند. این دوره حساس با تعامل خانه و مدرسه می تواند به سلامت سپری گردد. بعضی اختلالات رفتاری در دوره راهنمایی طبیعی بوده و اقتضای این دوره سنی می باشد. ولی اگر ادامه یابد یک بیماری محسوب می گردد. دانش آموزان در این سن نیازمند به مراقبت معلمین و والدین هستند. اما توجه داشته باشید که این مراقبت ها باید بیشتر غیر مستقیم باشد تا آنها بتوانند استقلال را تجربه نمایند.
منبع دریافت این مطلب : پرنت یار
شرایط خانه و خانواده:
موفقیت تحصیلی در خانواده هایی که احترام کلامی و رفتاری به علم دانش آموز و معلم گذاشته می شود، خانواده هایی که با کتاب و روزنامه سروکار دارند، خانواده هایی که در آن فرزندان احساس امنیت روانی می کنند، خانواده هایی که با ویژگی های روانی و شخصیتی فرزندان خود آشنا هستند و خانواده هایی که فرزندان خود را تشویق می کنند، بیشتر است.
با تمام این تفاسیر اگر خود دانش آموز درست عمل نکند نمی تواند موفقیتی بدست آورد.
ویژگی های دانش آموز موفق:
خودباوری
بازدیدکننده عزیز، اولین رمز موفقیت و قدم اصلی برای یادگیری خود باوری می باشد. اگر دانش آموز به یک خود باوری واقعی نسبت به توانایی هایش نرسد کمتر به موفقیت خواهد رسید.
برنامه ریزی
برنامه ریزی برای هر کاری ضروری و لازم است، دانش آموز موفق کسی است که از ابتدای سال تحصیلی برنامه ای روشن و کامل برای خود طراحی نماید و تا آخر سال بر اساس آن عمل نماید.
نظم
دانش آموزن باید همیشه در کارها و روابط دوستانه خود نظم داشته باشند. وجود نظم به آنها آرامش داده و باعث می شود با سهولت و مشکلات کمتری به امور درسی برسند.
تغییر شرایط مدرسه
دانش آموز موفق شرایط محیط درسی را به نفع خودش تغییر می دهد، مثلا اگر با نشستن در نیمکت آخر به علت مشکلات جسمی یا شیطنت بچه ها درس را متوجه نمی شود با کمک مشاور و والدین جایش را تغییر می دهد. او بهترین افراد را در مدرسه برای دوستی بر میگزیند. زنگ تفریح را با شادی سپری میکند و در نماز خانه دست نیایش به سوی خداوند دراز می کند.
مواردی که به فعال شدن استعداد دانش آموز کمک می کند:
- برنامه ریزی برای درس
- امیدوار بودن به توانایی های خود
- جلوگیری از هدر رفتن وقت
- انتخاب یک روش مطالعه مناسب
- ارتباط منطقی و دوستانه با معلم
- کنترل رفتارهای خود در کلاس و محیط مدرسه
- رعایت قوانین و مقررات مدرسه
- مرور درس در همان روز
- عدم مقایسه خود با دیگران
- داشتن انگیزه ای قوی
- احترام به والدین
- ایمان و اتکا به یاری خداوند
منبع دریافت این مطلب : پرنت یار