مدرسه روزبه
مدرسه روزبه در مقطع پنجم دبستان در سال تحصیلی 95-96 دانش آموز می پذیرد.
تاریخ اتمام پذیرش مقطع پنجم دبستان 2/18 و تاریخ آزمون 2/24 می باشد.
قابل توجه اولیای محترم
به اطّلاع میرساند موسّسهی فرهنگی روزبه جهت پذیرش دانشآموزان در مقطع پیشدبستانی و هفتم (ورودی دبیرستان دورهی اوّل) و نیز پذیرش محدود در برخی پایههای تحصیلی دیگر،
اقدام به راهاندازی سامانهی اینترنتی ثبت مشخّصات داوطلبین شرکت در آزمون نموده است.
بدیهی است ثبت اطّلاعات و مشخّصات در سامانهی اینترنتی صرفاً به عنوان اوّلین مرحلهی فرآیند ثبت نام تلقی شده و هیچگونه الزام و تعهّدی برای مدرسه نسبت به ثبتنام متقاضیان ایجاد
نمی کند.
مدرسه روزبه مدرسه روزبه شرایط ثبت نام در آزمون ورودی مدرسه روزبه مقطع پنجم دبستان 42
مدرسه روزبه
تذکر :
1) برای نمایش صحیح همه ی مراحل ثبت نام توصیه می شود برای نمایش بهتر صفحات از مرورگر کروم یا فایرفاکس استفاده شود.
2) برای بارگذاری عکس در مرحله چهارم ثبت نام به نکات زیر توجه فرمایید:
الف : ﺣﺠﻢ ﻓﺎﻳﻞ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺍﺭﺳﺎﻟﻲ ﺑﺎﻳﺪﻛﻤﺘر ﺍﺯ 200 ﻛﻴﻠﻮﺑﺎﻳﺖ و فرمت آن JPG باشد.
ب : ﻋﻜسی ﻛﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺁﻥ ﺗﻬﻴﻪ میﺷﻮﺩ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﺥ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺟﺎﺭﻱ ﺗﻬﻴﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.
پ : ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺍﺭﺳﺎﻟﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺣﺪﺍﻗﻞ 300 × 200 پیکسل و حداکثر 600 × 400 پیکسل باشد.
3) در صورت بروز مشکل در ثبت نام و در صورت وجود مشکلات فنی و نرم افزاری، برای آگاهی از نحوهی تماس با مسئولین پذیرش به بخش تماس با ما در منوی سمت راست سایت پذیرش
مراجعه فرمایید.
ضوابط پذیرش
اولیا ارجمند لطفا به نکات زیر توجّه کنید:
1- تکمیل این برگهی درخواست و یا شرکت فرزند شما در هر یک از مراحل پذیرش، به معنای ثبتنام وی نبوده و هیچگونه حقّی برای دانشآموز و تعهّدی برای مدرسه ایجاد نخوا هد کرد. لذا
ضروری است مراتب ثبتنام ایشان را در دبستان دیگری پیشبینی نمایید.
2- بدیهی است که به علّت محدودیت گنجایش، توفیق ثبتنام نهایی تمام مراجعین را نخواهیم داشت و شورای پذیرش براساس امتیازات، اولویتها و معیارهای مدرسه، امکان انتخاب تعداد
محدودی از داوطلبان را دارد. بنابراین تقاضا میکنیم که هیچگونه وعدهی ثبتنام به فرزندتان ندهید، از حیث نحوهی احتمالی پذیرش و یا مصاحبه، وی را مضطرب و نگران نسازید، به گونهای که
در صورت عدم پذیرش وی به هر علّت ممکن، احساس ناکامی و شکست ننماید. در غیر این صورت مسوولیّت بروز دشواریهای تربیتی و تحصیلی، به عهدهی والدین دانشآموز خواهد بود.
برخی از ملاکهای انتخاب :
احراز صلاحیت علمی و رفتاری دانشآموز
توانمندی همپایی با سایر دانشآموزان
نزدیک بودن مسیر رفتوآمد دانشآموز
3- چنانچه فرزندتان در هر مرحله واجد شرایط لازم باشد، برای طیّ مراحل بعدی به مدرسه دعوت خواهید شد. بنابراین در طول مراحل پذیرش که تا پایان اردیبهشت ماه به طول خواهد
انجامید، از هرگونه تماس تلفنی و یا مراجعهی حضوری اکیداً خودداری فرمایید.
4- برنامهی آموزشی و پرورشی دبستان در روزهای شنبه تا چهارشنبه از ساعت 7:15 صبح الی 15:20 و در روزهای پنجشنبه از ساعت 7:20 تا 11:20 خواهد بود.
همانطور که می دانید مدارس غیردولتی و نمونه دولتی برای پذیرش دانش آموزان خود اقدام به برگزاری آزمون و یا مصاحبه حضوری می کنند.
جهت اطلاع شما والدین گرامی از چگونگی ثبت نام فرزندتان در این مدارس ، شرایط و تاریخ آزمون ها به همراه اطلاعات مورد نیاز همچون شماره های تماس ، سایت و یا آدرس مدرسه نیز قید شده است.
1. تحول و اصلاح آموزشوپرورش الزاماتی دارد که در این مجال به چند مورد آن اشاره میشود. اکنون در کشور ما میان دو نهاد مهم و تاثیرگذار تعلیموتربیت یعنی نهاد خانواده و دولت در اهداف، با وجود بعضی همپوشانیها، تعارضهای اساسی وجود دارد. خط قرمز خانواده، آینده تحصیلی و شغلی فرزندش است و خط قرمز دولت سیاست رسمی آن است. در سال جاری دولت 25 هزار میلیارد تومان در آموزشوپرورش برای اهدافی هزینه میکند. خانواده هم چیزی در همین حدود برای اهدافی دیگر هزینه میکند. این تعارض سبب شده که هم سرمایههای مادی کشور هدر رود هم سرمایههای معنوی که مهمترین آن، ضایعکردن استعداد و خلاقیت و روان میلیونها فرزند این دیار است. امروزه هزینههایی که خانواده در مدارس غیرانتفاعی، موسسات کنکور و زبان و کامپیوتر و کلاسهای خصوصی و کتابهای کمکآموزشی و غیره میکند اگر بیشتر از هزینهای که دولت در آموزشوپرورش میکند نباشد کمتر نیست. جملگی هزینههای خانواده هم تقریبا برای آینده شغلی فرزندش است و قبولی در کنکور. تعارض اهداف خانواده و دولت باعث شده که برای موسسات کنکور فرصتسازی شود. اکنون این موسسات از دوره ابتدایی تا کنکور دکترا فعالیت گسترده دارند و حتی افزون بر آگهیهای فراوان تبلیغاتی، برنامههای صداوسیما را خریدهاند. فراموش نمیکنم که در تاریخ ٢٠ آبان امسال ساعت شش عصر دیدم کانالهای یک و دو و سه و آموزش درس کنکور داشتند و چهار موسسه کنکور برنامههای خود را با تبلیغات فراوان و هیجانانگیز ارائه میدادند. اکنون رانتی که در حاشیه موسسات معروف کنکور پدید آمده بهمراتب بیشتر از آن پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی است. وزارت آموزشوپرورش امروز در حاشیه آن موسسات کنکور قرار گرفته و اینهمه سروصدا و تبلیغات پیرامون کنکور برای ورود به دانشگاههای معروف است. ظرفیت این دانشگاهها هم محدود است و چه یک موسسه کنکور در کشور باشد چه دهتا یا صدتا، این موسسات ظرفیت دانشگاهها را بالا نمیبرند بلکه با تبلیغات خود فقط رقابت کنکور را تشدید میکنند. شایسته است دولت تکلیف خود را با کنکور و موسسات پیرامون آن روشن کند. اگر کنکور، اصل است چنانکه در تلویزیون جمهوری اسلامی هرروز تبلیغ میشود پس درِ آموزشوپرورش را ببندید و شرط دیپلم را برای ورود به دانشگاه بردارید و تعلیموتربیت کشور را به موسسات کنکور بسپارید؛ اگر تعلیموتربیت در مدرسه اصل است، پس چرا برای کنکور فکری نمیشود یا لااقل در رسانه ملی درباره کنکور و آسیبهای آن کار نمیشود، نه تبلیغات گسترده پیرامون آن. آیا رسانه ملی ما تا کنون یکصدم زمان پخش آگهیهای کنکور، به آسیبهای کنکور پرداخته است؟ البته در رسانه ملی ما اساسا تکلیف ارزشها روشن نیست. ازیکسو میگویند اقتصاد مقاومتی، ازدیگرسو از صبح تا شب با آگهیهای بازرگانی مردم را به مصرفگرایی بیشتر تشویق میکنند. ازیکطرف یک دکتر تغذیه دارد در یک برنامه از مضرات خوردن تنقلاتی مثل چیپس و پفک یا نوشابه میگوید ازطرفدیگر وسط همان برنامه آگهی بازرگانی همان تنقلات پخش میشود. نمیدانم مسئولان اصلا تلویزیون تماشا میکنند یا نه؟ شبکههای عمومی و ملی کشورهای سکولار و غیردینی یا اصلا آگهی بازرگانی پخش نمیکنند یا دقایق محدود، حق پخش دارند. بهعنوانمثال شبکه ZDF آلمان فقط میتواند روزی ٢٠ دقیقه آگهی بازرگانی پخش کند آن هم نه در زمانهای پربیننده و رسالت اصلیاش اشاعه و تبلیغ فرهنگ آلمانی است. در کشور ما که اسلامی است و برای برپایی این نظام، آن همه ایثارگری شده و خونهای پاک ریخته شده در عمل میبینیم که تلویزیون آن دوشنبهبازار و سهشنبهبازار شده و آگهیهای بازرگانی آن بیحسابوکتاب است و اینهمه مردم را به اجناس لوکس و مصرفی تشویق میکند.
باری با هزینههایی که خانواده سالانه فقط برای کنکور میکند میتوان چند دانشگاه بزرگ و مادر مثل دانشگاه تهران و شریف ساخت. گویا ما در نابودی سرمایههای مادی و معنوی خود استادیم.
غرض اینکه اکنون میان خانواده و دولت از جهت اهداف تربیتی شکاف بزرگی وجود دارد و این باعث شده که سرمایههای مادی و معنوی کشوری در این کشاکش، سایش و فرسایش پیدا کند. تا آنجا که من اطلاع دارم در هیچ کشور دیگری چنین شکافی وجود ندارد. برای پرکردن این شکاف دولت نقش و مسئولیت بیشتری دارد چراکه سیاستگذار و برنامهریز است. دولت باید بهنحو آگاهانه و مسئولانه در اهداف آموزشوپرورش تجدیدنظر کند و اهداف واقعبینانه و شدنی را سرلوحه کار خود قرار دهد و با خانواده وارد گفتوگو و تعامل شود و از رهگذر این گفتوگو ازیکطرف تا آنجا که امکان دارد اهداف خود را با اهداف خانواده همسو کند مثل آموزش زبان و کامپیوتر در سطحی که خانواده انتظار دارد و ازطرفدیگر اذهان پدران و مادران را هم نسبت به منطق تعلیموتربیت، هم نسبت به آسیبهای نمرهمحوری و کنکورمحوری و مدرکمحوری روشن کند. ضمن اینکه باید دغدغه خانواده را نسبت به آینده شغلی فرزندش ملاحظه کرد اما باید صادقانه با خانواده وارد گفتوگو شد و به آن گفت در کشور چه یک موسسه کنکور وجود داشته باشد چه هزارتا، به ظرفیت دانشگاه شریف یا تهران چیزی اضافه نمیشود. باید به خانواده گفت اگر میخواهی فرزندت در کنکور قبول شود باید تفریحات سالم و نشاط و شخصیت نیرومندی داشته باشد. لازم است علاوه بر مدرک تحصیلی مهارتها و درسهای زندگی را هم بداند و اخلاقی و مسئولیتپذیر باشد. باید به خانواده گفت شما حق دارید دغدغه آینده شغلی فرزند خویش را داشته باشید و برای او هر کاری که میتوانید انجام دهید اما اخلاقا حق ندارید او را زیر چرخ نمره و امتحان و کنکور افسرده و پریشان و نابود کنید. اکنون موسسات کنکور دست گذاشتهاند روی نبض خانواده و با بداخلاقی تمام هم هزینه خانواده را میبلعند هم استعداد فرزندان این دیار را ضایع میکنند و دولت و بهخصوص رسانه ملی بهجای روشنگری، با آنان خواسته یا ناخواسته همراهی میکنند. واقعا چه ضرورتی دارد فرزندان ما از دوره ابتدایی وارد رقابت فرساینده کنکور شوند. تبلیغات این موسسات تا آنجا بالا گرفته که حتی نخبهترین دانشجویان این کشور که در دانشگاه شریف و تهران و امیرکبیر در حال تحصیلاند در مقابل این موسسات منفعل شوند و در کنکورهای فوقلیسانس و دکترای آنها مکرر شرکت کنند. اگر یک دانشجوی نخبه نتواند برای آینده تحصیل خود برنامهریزی کند و منفعل باشد و دیگران برای او برنامهریزی کنند، چگونه میتواند برای فردای این کشور با ذهن فعال و خلاق، برنامهریزی کند و چگونه فردا میتواند برای مشکلات زندگی خود برنامهریزی کند و با شکیبایی آنها را مدیریت کند. از این بدتر، وقتی شکافی بزرگ میان اهداف خانواده و دولت باشد و دولت بهصورت یکسویه و آمرانه اینهمه بر اهداف خود اصرار ورزد، آنوقت حتی معاونان و کارشناسان ارشد آموزشوپرورش میبایست صبح در وزارتخانه حضور پیدا کنند و از گفتمان رسمی دم بزنند و بهخاطر مناسبات شغلی خود، خود را همراه و همسو با دولت نشان دهند و عصر بروند بچههای خود را در موسسات زبان و کامپیوتر و کنکور ثبتنام کنند.
2. ضروری است ما بهعنوان کارشناس یا تئوریپرداز در حوزه تعلیموتربیت این رسالت را آگاهانه بهدوش بگیریم و صادقانه و مجدانه با دولت وارد گفتوگو شویم. مسئله سرنوشت میلیونها انسان آسیبپذیر و بیپناه است که بهخاطر نگاه نادرست دولت و خانواده و اهداف متعارضشان در معرض آسیباند. دولت با نگاه خاص خود آموزشوپرورش را زمینگیر کرده و خانواده با نگاه کنکورمحور و مدرکمحور خود فرزندش را به بند کشیده و هر دو به منطق تعلیموتربیت توجه ندارند. دولت میخواهد در آموزشوپرورش هم سیاستگذاری و برنامهریزی کند هم مدیریت و تصدیگری؛ میخواهد صد هزار مدرسه را تابع یک الگویی که از مرکز صادر میشود اداره کند. میخواهد میلیونها جوان هم دانشمند و اندیشمند شوند هم تابع سیاستهای آن. میخواهد با نمره و امتحان و اکراه و اجبار آموزههای مختلف را در مدارس آموزش دهد و به آسیبهای آن کمتر توجه دارد. به قول مولانا:
نور باقی پهلوی دنیای دون
شیر صافی پهلوی جوهای خون
چون در او گامی زنی بیاحتیاط
شیر تو خون میشود از اختلاط
آموزههای دینی و معنوی، فضای مقدس و روحانی میطلبد معلم و مربی اخلاقی و معنوی میخواهد. در آموزشوپرورش رسمی باید این فضاها را به وجود آورد. اگر دولت ما فقط به این یک مسئله عمیقا توجه کند که آیات شریفه قرآن را با نمره و امتحان نمیتوان و نباید آموزش داد آنگاه راه این گفتوگو باز میشود. ما بهعنوان کارشناس باید با دولت چهرهبهچهره شویم و این مسائل را صادقانه بگوییم و نهراسیم، نه اینکه ظاهرسازی کنیم و آدرس غلط بدهیم. سالها است که بعضی از دوستان کارشناس ما که ازقضا ارتباط وثیق و محکمی هم با دولتها دارند، دائما دارند آدرس غلط میدهند و دولت هم ظاهرا یکبار از ایشان نمیپرسند که چرا آنچه میگویید در عمل رخ نمیدهد.
3. سالهای بعد از انقلاب، با وجود اینکه دولتها در اهمیت آموزشوپرورش و جایگاه مقام معلمان سخن گفته و شعارهای زیادی دادهاند اما در عمل تقریبا در هیچ دولتی مشکلات و مسائل آموزشوپرورش مسئله اول یا دوم و حتی سوم یا چهارم نبوده فقط در دولت سازندگی شخص وزیر، جناب دکتر نجفی، مدیری قوی و توانا و لایقی بود و به نظرم قویترین وزیر آن دولت بودند و بههمینخاطر توانستند کارهای مفیدی در آموزشوپرورش انجام دهند. در دولت اصلاحات هم وزرای آموزشوپرورش قوی نبودند و در دولت بعد از اصلاحات هم که مسئله لایدرک و لایوصف است و به آموزشوپرورش و بهخصوص به ساختارش آسیبهای جبرانناپذیری وارد شد. در دولت فعلی هم ظاهرا تا کنون مشکلات و مسائل آموزشوپرورش اولویت نداشته است. در ملاقات حضوری که سه، چهار سال پیش با رئیس دولت اصلاحات دست داد به جناب ایشان بهصراحت گفتم اگر از مشروطه بهاینسو در یک دولت میبایست پرداختن به مسائل آموزشوپرورش در صدر دولت قرار میگرفت دولت شما بود که چنین نشد. چراکه از ایشان انتظار میرفت مسائل فرهنگی و آموزشی در صدر دولتش قرار گیرد نه رئیس دولت بعدی. بهطورکلی در کشور ما همواره مسائل سیاسی اولویت داشته و در صدر قرار گرفته است. در این فضا مسائل فرهنگی و آموزشی یا نادیده گرفته میشود یا در فرودست قرار میگیرد. اکنون سیزده چهارده میلیون دانشآموز با اعمال شاقه و برای نمره و دیکته و امتحان و کنکور هرروزه تحت فشار و استرساند و هیچ مکانیسم دفاعی هم ندارند بهخصوص در دوره ابتدایی. ولی کمتر مشاهده شده که اندیشمندان و روشنفکران و گروههای سیاسی اصلا چنین مسائلی برایشان مسئله باشد و به آن بپردازند. حتی سیاستزدگی بیشوکم در گفتمان روشنفکران ما هم پررنگ است؛ بنابراین شایسته است روی این مسئله بیشتر کار شود که اولا برای دولتمردان و گروههای سیاسی و اندیشمندان مشکلات و مسائل اصلی آموزشوپرورش مسئله شود؛ ثانیا لازم است از زاویه فرهنگ و آموزش به آن مسائل پرداخت نه سیاست؛ یعنی شیفت کرد از اصالت سیاست به اصالت فرهنگ. چراکه وقتی سیاست در فرهنگ و آموزش دخالت کند اوضاع رو به وخامت مینهد.
4. برای تحول و اصلاح آموزشوپرورش دستکم دو کار ضروری است. نخست اینکه تحول و اصلاح آموزشوپرورش نیاز به یک نهضت روشنگری فراگیر دارد. اکنون اغلب نسبت به منطق تعلیموتربیت، جهل مرکب داریم؛ یعنی نمیدانیم که تربیت چیست اما تصور میکنیم که میدانیم. بر همه ما فرض است که مجدانه بکوشیم تا از این جهل مرکب به جهل بسیط گذر کنیم یعنی بدانیم که نمیدانیم تربیت چیست. کلید تحولات آینده آموزشوپرورش در این گذروگذار است. اگر از این گذر مسئولانه و آگاهانه عبور کنیم آنگاه دیگر دولت با نگاه آمرانه آموزشوپرورش را اداره نخواهد کرد. خانواده افزون بر مدرک تحصیلی فرزندش، به تربیت اخلاقی و مسئولیتپذیری او نیز همت میگمارد، معلمان و مربیان نگاه انسانیتر به تربیت خواهند کرد، میان نهاد دولت و خانواده بهطور طبیعی همسویی و تعامل به وجود خواهد آمد و تربیت انسانی خلاق و نقاد و اخلاقی هدف نهایی خانه و مدرسه میشود؛ بچهها دیگر در خانه و مدرسه برای نمره و امتحان زیر فشار و استرس قرار نخواهند گرفت و محیط تربیت در خانه و مدرسه شوقانگیز و بانشاط میشود. برای اینکه کلیگویی نکرده باشم به یک مورد اشاره میکنم و میگذرم. اکنون در دوره ابتدایی درس دیکته وجود دارد و هرساله ارزشیابی هم میشود. این درس به بچهها فشار و استرس وارد میکند. بچهها درس را امروز میخوانند و شب باید مشق آن را بنویسند و فردا دیکته آن را. دیکته در آن زمان برای بچهها تکلیف دشواری است ولو واژهها به نظر ساده باشند؛ واژههایی مثل کتاب و مدرسه و باران و نان و مادر و قلم و دفتر و انار و سیب. چراکه بچهها در حال یادگیری و تلوتلوخوردن هستند و ذهنیت درست و شفافی از نوشتن و واژهها ندارند بهخصوص که ساختار زبان فارسی هم پیچیده است. اگر ما فرایند تحصیل را دستکم یک دوره ٥ یا ٩ یا ١٢ساله در نظر بگیریم طبیعی است که بچهها اکثر واژهها را بهمرور زمان فرامیگیرند و دیگر نیازی نیست که واژهها را امروز درس بدهیم و فردا دیکته بگوییم که این فرایند منجر به فشار و استرس میشود و فشار و استرس اساسا قدرت یادگیری را پایین میآورد و بیجهت بچه و خانواده و معلم را درگیر خود میکند؛ اما در خصوص واژههای نادر که در نوشتن آنها باید بیشتر دقت کرد مثل قریب و غریب و یا صواب و ثواب یا خوار و خار میتوان در پایان هر دوره تحصیلی جداگانه آموزش داد؛ اما از این مهمتر میتوان بهجای درس دیکته، خواندن داستان و رمان را توصیه کرد؛ یعنی در دوره ابتدایی و راهنمایی بچهها دویست، سیصد داستان کوتاه بخوانند؛ آنوقت هم با علاقه و نشاط درس خواندهاند هم مشکل دیکتهشان حل شده و کیست که نداند با خواندن داستان و رمان ذهن بچهها خلاق میشود و انشای آنها خوب میشود و حس زیباییشناسیشان پرورش پیدا میکند. یا بهجای مشق شب، هنر خطاطی را فرابگیرند، یعنی هر شب یک بیت شعر را زیبا بنویسند که هم خطشان زیبا شود هم یک هنر اصیل را فرابگیرند و خط خوش به انضباط فکری بچهها نیز کمک میکند.
دوم اینکه افزون بر یک نهضت روشنگری، ما نیاز به یک نهضت اخلاقی داریم. امروزه به دلایل بسیار که بحث از آن فرصت دیگری را میطلبد، جامعه ما گرفتار مسائل و چالشهای اخلاقی شده، آمار ناهنجاریهای اجتماعی این را میگوید. جامعه ما تا آنجا گرفتار مسائل بغرنج اخلاقی شده که امروزه آمار و اخبار اختلاسها و رانتخواریهای درشت، گویا موضوعی معمول و طبیعی شده و دیگر حساسیتزا و تکاندهنده نیست. این مسئله نیاز به بررسی و تحلیل دارد که چرا ازیکسو آن همه در مدرسه و دانشگاه و صداوسیما و ادارات و ارگانها، تعلیم و تبلیغ آموزههای دینی داریم و ازدیگرسو جامعه تا این اندازه گرفتار مسائل و ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی شده است. این موضوع از زوایای گوناگون قابل بررسی و تحلیل است. بنده 27 سال است که در این دیار دانشجوی فلسفهام؛ چه بسیار دیدهام که استادان فلسفه خلوت و جلوتشان متفاوت است؛ در جلسه غیررسمی و خصوصی، عمیقترین نقد و تحلیلها را به وضع موجود دارند اما در تریبون رسمی چیز دیگری میگویند. این دوگانگی و دوگانهزیستن باید برای دولتمردان ما هشداردهنده باشد. وقتی استادان فلسفه که باید نماینده عقل و خردورزی و تحریر حقیقت و آزاداندیشی باشند اینگونه تن به دوگانگی میدهند از دیگران چه انتظاری میتوان داشت. در چنین فضایی نمیتوان تولید علم و اندیشه داشت. اساسا دانشگاه بدون استقلال علمی و فکری دانشگاه نیست. شایسته است سرنوشت کرسیهای آزاداندیشی بررسی و تحلیل شود. به نظر میرسد بدون اخلاق نه کار فرهنگ و آموزش به سامان میرسد نه کار اقتصاد و سیاست و قانون. برای اینکه اخلاق و اخلاقیزیستن در جامعه ما احیا شود و استقرار یابد ما مجدانه باید به دنبال پارادایم و الگوی اخلاقی جدیدی باشیم. به نظرم باید الگوی اخلاقی ما در خانه و مدرسه تغییر کند. در تعلیموتربیت شایسته است که از عامترین و جهانیترین اصول اخلاقی شروع کنیم که به نظر میرسد قاعده زرین اخلاق است؛ یعنی با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری با تو رفتار شود؛ و بعد ارزشهای اخلاقی اسلام و جمهوری اسلامی را آموزش داد؛ یا در استخدام و گزینش نیرو نخست ارزشهای انسانی و وجدان کار و تخصص و اعتقاد به اسلام را لحاظ کنیم و سپس موارد دیگر را.
نویسنده مطلب : اسداله مرادی
منبع دریافت این مطلب : روزنامه شرق
مدرسه جایی است که افراد برای همکاری و یاوری و آموختن مقررات و قوانین و یادگیری استدلال و منطق و زیبایی شناختی هستی و مهارت خواندن و نوشتن و حساب کردن به آن وارد میشوند و طی فرآیندی نه چندان زود و برابر اصول و قواعد و جریانهای مشابه و مشترک علمی به یادگیری میپردازند. مدرسه به افراد احساس اعتماد به نفس داده و آنها را اجتماعی بار میآورد و از طرفی باعث میشود که افراد جرات پیدا کرده و بتوانند مکنونات درونی خود را با دیگران به تبادلنظر بگذارند.
در مدرسه است که فرد یاد میگیرد چگونه ساعاتی را از افراد خانواده خود دور بوده و حس استقلال طلبی و استفاده از اراده خویشتن برای مواجهه با انواع مسایل و مشکلات را تجربه کرده و از این طریق بتواند «خوداتکایی» را تمرین کرده و به دست آورد.
مدرسه محلی است که کودکان نیازهای دانشی و اطلاعاتی خود را از افرادی مجرب و صاحب دانش و آشنا به اصول کلاسداری و تدریس میآموزند. و در کنار آن به ایجاد ارتباط با همکلاسیهای خود پرداخته و از این طریق به مهارتهای اجتماعی دست پیدا میکنند و اعتبارورزی را میآموزند در مدرسه است که کودک یاد میگیرد اضطراب جدایی از والدین را کاهش داده و به همکاری و مشارکت و بازیهای گروهی با دیگران تبدیل سازد.
مطالعات نشان دادهاند کودکانی که در مدرسه میتوانند با دیگران به سر برده و سازگاری پیدا کنند، در جریان تحصیلات نیز پیشرفت مناسبتری به دست میآورند بنابراین مدرسه جایی است که کودک آن را خانه دوم خود دانسته و مایل است که در آن از آرامش برخوردار باشد تا بتواند از تواناییها و استعداد و قابلیتهای خود استفاده مناسب ببرد.
منبع دریافت این مطلب : بیتوته
«براون» و« اتکینس» آموزش را به عنوان فراهم آوردن فرصت هایی برای اینکه دانش آموزان یاد بگیرند تعریف کرده اند.
معمولا فعالیت هایی را که معلم به قصد آسان کردن یادگیری در یادگیرندگان به تنهایی یا به کمک مواد آموزشی انجام می دهد آموزش می نامند، چه این معلم در دبستان و چه در دبیرستان و چه در دانشگاه یا در یک دوره کواته کارآموزی به آموزش مشغول باشد.
پس بنا به تعریف، آموزش به فعالیت هایی گفته می شود که با هدف آسان ساختن یادگیری از سوی آموزگار یا معلم طرح ریزی می شود و بین آموزگار و یک یا چند یادگیرنده به صورت یک کنش متقابل جریان می یابد.
دقت کنید که رد این تعریف بر آموزش به صورت فعالیت ها یا اقداماتی که از سوی معلم طراحی می شوند و هدف آنها سهولت بخشیدن یا کمک کردن به یادگیری یاد گیرندگان است تاکید شده.یادگیری فعالیتی است که از سوی یادگیرنده انجام می گیرد و خود او در شکل گیری آن نقش مستقیم دارد و نقش معلم صرفا فراهم آوردن شرایط و امکاناتی است که یادگیری را آسان می سازد.
در واقع معلم از راه آموزش در تجارب یادگیری دانش آموزان دخل و تصرف می کند تا بر یادگیری آنان تاثیر بگذارد .رد این تعریف همچنین فرض شده است که یادگیری یک فرایند درونی یادگیرنده است و آموزش نسبت به یادگیری جنبه بیرونی دارد.
تعریف بالا از آموزش ویژه آموزش رو در روی کلاسی است، زیا در آن بر کنش متقابل یاتعامل بین معلم و یادگیرندگان تاکید شده است. در نتیجه، این تعریف انواع دیگر آموزش، مانند آموزش به وسیله رادیو، تلویزیون، کتاب، و مانند اینها را که فاقد کنش متقابل یا رابطه دوجانبه رو در روی بین معلم و شاگردان است شامل نمی شود. اگر بخواهیم از آموزش تعریف جامع تری به دست دهیم ، آن گونه که علاوه بر آموزش رو در روی کلاسی انواع دیگر آموزش رانیز شامل گردد، می توانیم آن را به صورت زیر تعریف کنیم: هر گونه فعالیت یا تدبیر از پیش طرح ریزی شده ای که هدف آن آسان کردن یادگیری در یادگیرندگان است . با این حال، در کتاب حاضر منظور ما از آموزش همان آموزش کلاسی است که کنش متقابل یا تعامل بین معلم و یادگیرندگان عنصر اصلی آن به حساب می آید .
گفتیم که هدف آموزش آسان گردن یادیگری است. یادیگری را می توان به راههای گوناگون تعریف کرد: کسب اطلاعات و اندیشه های تازه، عذتهای مختلف، مهارتهای متنوع، و راههای گوناگون حل کردن مسائل. همچنین یادگیری را می توان به صورت کسب رفتار و اعمال پسندیده، یا حتی کسب رفتار و اعمال نا پسند نیز تعریف کرد. پس یادگیری حوزه بسیار گسترده ای را شامل می شود .
مفهوم یادیگری ، از آن تعریفهای مختلفی به دست داده اند. با این حال، معروف ترین تعریف برای یادگیری این است: یادیگری به فرایند ایجاد تغییر نسبتاً پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه است گفته می شود و نمی توان ان را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه بر اثر بیماری ، خستگی، یا داروها پدیدمی آید نسبت داد.
بر اساس تعریف داده شده، یادگیری به تغییر می انجامد. یعنی بعد از کسب تجربه یادیگری موجود زنده، از جمله انسان، از حالت قبل از کسب تجربه به یک حالت جدید تغییر می یابد. این یادگیری چه پیچیده باشد، مانند یادگیری نحوه دوچرخه سواری یا راندن اتومبیلف چه ساده، چون یادگیری یک شماره تلفن یا نام یک شخص، در هر حال، یادگیرنده پس از کسب مهارت یا اطلاع تازه در نحوه برخوردش با رویدادها، در مقایسه بازمان پیش از یادیگری، تغییر می کند. کودکی که دوچرخه سواری یادگرفته اعمال و رفتارش در مقایسه با قبل از یادگیری این مهارت آشکارا تغییر کرده است. به مثالی دیگر از تغییر ناشی از آموزش و یادگیری توجه کنید.فرض کنید دانش آموزی نام مرکز استان خوزستان را نمی دانسته و حال آن را آموخته است. اگر قبلاً معلم از او نام مرکز استان خوزستان را میپرسید نمی توانست جواب درست بدهد. اما حال که او نام مرکز استان خوزستان را یادگرفته است، هر زمان معلم یا کس دیگری از او در این باره سوالی بپرسد جواب درست خواهد داد. بنابراین، او نیز تغییر کرده است. پس یادگیری، چه ساده باشد چه پیچیده، در شخص منجر به تغییر می شود .
بسیاری از معلمان در تلاشند تا فرآیند آموزش را از حالت منفعل بیرون بیاورند و دانش آموزان را ترغیب کنند تا به صورت فعالانه در یادگیری مطالب درسی مشارکت داشته باشند.یکی از الگوهای آموزش «دانش آموز محور»، الگوی تجربه و گفت وگو است. در این الگو تمامی فعالیت های آموزشی برپایه تجربه و گفت وگو بنیان نهاده شده است. تجربه به دو بخش عملی و مشاهده تقسیم می شود و گفت وگو نیز شامل دو بخش گفت وگوی درونی و گفت وگو با سایر دانش آموزان است.
در این روش از دانش آموزان خواسته می شود تا درباره موضوع درسی به خوبی فکر کنند و سپس ایده ها و نظرات و عقاید خود را درباره آن به روی کاغذ بیاورند یا به نحو دیگری ثبت کنند. استفاده از این روش موجب می شود تا دانش آموز از موضع یک شنونده مطلق بیرون بیاید و فعالانه فکر کند.
● گفت وگو با دیگر دانش آموزان
در شیوه های آموزش سنتی نیز از این روش به صورت کنفرانس دادن دانش آموزان یا در کلاس کتابی را با صدای بلند خواندن استفاده می شود. هر چند این موارد می تواند در کلاس تنوعی ایجاد کند، ولی چندان کارآمد نیست.
● مشاهده
در این روش دانش آموزان موضوع درس را به صورت دیداری یا شنیداری فرا می گیرند.
استفاده از آزمایشگاه ، دیدن فیلم ، گوش دادن به نوار یا CDهای صوتی، رفتن به اردوهای علمی و بازدید از موزه های مختلف در این دسته قرار می گیرند.
● تجربه عملی
در این روش دانش آموز خود وارد عمل می شود و دست به انجام فعالیت های مختلف می زند.
انجام دادن آزمایش های مختلف ، انجام دادن کارهای هنری ، نمایش دادن و بازی های نقش آفرینی در این دسته قرار می گیرند.
● استفاده از الگوی تجربه و گفت وگو
چگونه یک معلم می تواند از این مدل چهارگانه برای موثرتر کردن آموزش دانش آموزان استفاده کند راهکارهای زیر می توانند در این باره بسیار موثر باشند.
برای آموزش دادن می توان از روش های متنوع و زیادی استفاده کرد. اگر بتوانید دانش آموزان را به مشارکت در یادگیری ترغیب کنید، خودتان هم از تدریس بیشتر لذت خواهید برد. استفاده از بحث های گروهی دانش آموزان را فعال و مشتاق می کند و کلاس را از حالت کسالت بار بیرون می آورد.
سعی کنید دانش آموزان را به سوی تحقیق و پژوهش و حتی گفت وگو با افراد متخصص درباره موضوع درسی سوق دهید. در کلاس از محصولات سمعی و بصری به خوبی استفاده کنید. فیلم ها، عکس ها و پوسترها می توانند به خوبی ذهن دانش آموزان را درگیر موضوع درس کنند.البته استفاده از چهار مدل ارائه شده در این الگو به موازات یکدیگر می تواند نتایج بسیار خوبی در برداشته باشد.
در استفاده از الگوی تجربه و گفت وگو، هدف ایجاد تعامل و تعادل بین این دو است. در حقیقت تجربه و گفت وگو از یکدیگر جدا نیستند و پیشرفت در هر یک از آنها موجب توسعه دیگری می شود. تجربه موجب می شود تا دانش آموزان از زوایای مختلف موضوع درسی را بررسی کنند و افکار و عقاید خود در آن زمینه را به سطح بالاتری ارتقا دهند که بازتاب آن در گفت وگو دیده می شود. گفت وگو نیز موجب درک بهتر تجربه دستیابی به معانی و مفاهیم وسیع تری از مشاهدات و آزمایش ها می شود.